Persian Vocabulary
Click on letter: GT-Google Translate; GD-Google Define; H-Collins; L-Longman; M-Macmillan; O-Oxford; © or C-Cambridge

GT GD C H L M O
a

GT GD C H L M O
abide /əˈbaɪd/ = VERB: ایستادگی کردن, پایدارماندن, ماندن, ساکن شدن, ایستادن, منتظر شدن, وفا کردن, تاب اوردن, ساکن بودن; USER: رعایت, پایبند, پیروی کنند, پایبند خواهد ماند, آن ماندگارند

GT GD C H L M O
about /əˈbaʊt/ = PREPOSITION: در باره, در حدود, در, راجع به, پیرامون, پیرامون, پیرامون, پیرامون, با, نزدیک; ADVERB: تقریبا, پیرامون; USER: در باره, در حدود, در, راجع به, تقریبا

GT GD C H L M O
above /əˈbʌv/ = ADVERB: در بالا, بالاتر, برتر, قسمت بالا; PREPOSITION: فوق, بالای, فراز, مافوق, بالای سر; ADJECTIVE: بالاتر, مافوق, نام برده, واقع در بالا; USER: در بالا, فوق, بالاتر, بالای, فراز

GT GD C H L M O
accord /əˈkɔːd/ = NOUN: پیمان, توافق, سازش, موافقت, مصالحه, اشتی دادن, دلخواه; VERB: وفق دادن, تصفیه کردن, اشتی دادن, قبول کردن, اصلاح کردن; USER: توافق, پیمان, موافقت, سازش, مصالحه

GT GD C H L M O
achoo

GT GD C H L M O
acquaintance /əˈkweɪn.təns/ = NOUN: اشنایی, اگاهی, اشنا; USER: اشنایی, آشنایی, آشنا, اگاهی, اشنا

GT GD C H L M O
adore /əˈdɔːr/ = VERB: عشق ورزیدن, ستودن, ستایش کردن, پرستش کردن; USER: عشق ورزیدن, ستودن, ستایش کردن, پرستش کردن

GT GD C H L M O
adored /əˈdɔːr/ = VERB: عشق ورزیدن, ستودن, ستایش کردن, پرستش کردن; USER: ستایش, ستایش می

GT GD C H L M O
afar /əˈfɑːr/ = ADVERB: دورادور, از دور; USER: از دور, دور, راه دور, راه دور به, دورادور

GT GD C H L M O
afforded /əˈfɔːd/ = VERB: دادن, حاصل کردن, تهیه کردن, موجب شدن, از عهده برامدن, استطاعت داشتن; USER: فراهم, فراهم شده, بخشید, اعطا, در اختیار

GT GD C H L M O
affright

GT GD C H L M O
again /əˈɡenst/ = ADVERB: دوباره, باز هم, باز, دیگر, مجددا, نیز, پس, یکبار دیگر, از نو, مکرر, بعلاوه, دگربار, از طرف دیگر; USER: دوباره, دیگر, مجددا, باز, باز هم

GT GD C H L M O
against /əˈɡenst/ = PREPOSITION: علیه, در برابر, ضد, در مقابل, با, بر, مخالف, به, برعلیه, برضد, مجاور, بسوی; USER: در برابر, در مقابل, با, ضد, بر

GT GD C H L M O
aglow /əˈɡləʊ/ = ADJECTIVE: در حال اشتعال, در حالت هیجان, تابان, مشتعل و فروزان, براق; USER: در حال اشتعال, تابان, در حالت هیجان, براق, مشتعل و فروزان

GT GD C H L M O
ago /əˈɡəʊ/ = ADVERB: پیش, قبل, قبل, گذشته; USER: پیش, قبل, گذشته, پیش به, پیش از

GT GD C H L M O
all /ɔːl/ = ADJECTIVE: تمام, همه, همه چیز, هر گونه, بسیار; PRONOUN: کلیه, جمیع; ADVERB: همگی, تماما, یکسره, داروندار; USER: تمام, همه, تمامی, کلیه, از همه

GT GD C H L M O
alleluia /ˌhaləˈlo͞oyə/ = USER: سبحان الله, حمد خدا, سبحان, حمد, حمد خدا را,

GT GD C H L M O
along /əˈlɒŋ/ = PREPOSITION: همراه, طول, در امتداد خط; ADVERB: جلو, پیش, موازی با طول; USER: همراه, در امتداد, طول, در طول, در کنار

GT GD C H L M O
also /ˈɔːl.səʊ/ = ADVERB: همچنین, نیز, و همچنین, بعلاوه, همینطور, و نیز, گذشته از این; USER: همچنین, نیز, همچنین می, نیز به, را نیز

GT GD C H L M O
am /æm/ = VERB: هستم, اول شخص; USER: هستم, صبح, هستم و

GT GD C H L M O
ancient /ˈeɪn.ʃənt/ = ADJECTIVE: باستانی, پارینه, کهن, کهنه, قدیمی, دیرینه, پیر, دیر, عتیق, اباء واجدادی; USER: کهن, باستانی, های باستانی, قدیمی, دیرینه

GT GD C H L M O
and /ænd/ = CONJUNCTION: و, و; USER: و, ها و, و در, و به, است و

GT GD C H L M O
angel /ˈeɪn.dʒəl/ = NOUN: فرشته, فرشتگان, فروهر, سروش; USER: فرشته, فرشته ای, فرشته ی, فرشتگان, فرشته را

GT GD C H L M O
angelic /ænˈdʒel.ɪk/ = ADJECTIVE: فرشتهای, وابسته به فرشته; USER: فرشتهای, فرشته, فرشتگان, فرشته خو, وابسته به فرشته

GT GD C H L M O
angels /ˈeɪn.dʒəl/ = NOUN: فرشته, فرشتگان, فروهر, سروش; USER: فرشتگان, فرشته, فرشتگان را, فرشته ها

GT GD C H L M O
anthems /ˈanθəm/ = NOUN: سرود; USER: سرودهای, سرود, چه سرودهای ملی, سرودهای ملی, اگر چه سرودهای ملی,

GT GD C H L M O
any /ˈen.i/ = ADJECTIVE: هر, هیچگونه; PRONOUN: هیچ, کدام, هیچ نوع, چه, از نوع, چقدر, چه نوع; USER: هر, هیچ, هر گونه, هیچگونه, کدام

GT GD C H L M O
anybody /ˈen.iˌbɒd.i/ = PRONOUN: کسی, هیچ کس, کسی هرکجا; USER: کسی, هر کس, هیچ کس, کسی را, هر کسی می

GT GD C H L M O
apparel /əˈpær.əl/ = VERB: اراستن, پوشاندن; NOUN: اسباب, رخت, جامه; USER: پوشاک, پوشاک پوشاک, پوشاک است, صنعت پوشاک

GT GD C H L M O
appearing /əˈpɪər/ = ADJECTIVE: طالع; USER: ظاهر می شود, ظاهر شدن, ظاهر می, از ظاهر شدن, به ظاهر شدن

GT GD C H L M O
are /ɑːr/ = VERB: هستیم, هستیم, هستید; USER: هستیم, هستند, می باشد, عبارتند از, هستید

GT GD C H L M O
arise /əˈraɪz/ = VERB: برخاستن, رخ دادن, بلند شدن, برامدن, طلوع کردن, قیام کردن; USER: بوجود می آیند, است بوجود می آیند, بوجود می آید, وجود می آیند, بوجود می آیند در

GT GD C H L M O
around /əˈraʊnd/ = PREPOSITION: در اطراف, در نزدیکی; ADVERB: دور, پیرامون, در حوالی, گرداگرد, سوی دیگر, در هر سو; USER: در اطراف, اطراف, در سراسر, دور, پیرامون

GT GD C H L M O
as /əz/ = ADVERB: مانند, چنانکه, بطوریکه, بعنوان مثال; CONJUNCTION: چون, چنانکه, همچنانکه, هنگامیکه, چه, نظر باینکه; PREPOSITION: در نتیجه; USER: مانند, عنوان, به عنوان, را به عنوان, چون

GT GD C H L M O
ask /ɑːsk/ = VERB: پرسیدن, خواستن, سوال کردن, پرسش کردن, جویا شدن, طلبیدن, دعوت کردن, طلب کردن, خبر گرفتن, خواهش کردن, برای چیزی بی تاب شدن; USER: پرسیدن, بپرسید, بخواهید, بپرسید که, از آنها بخواهید

GT GD C H L M O
asked /ɑːsk/ = ADJECTIVE: خواسته; USER: خواسته, پرسید, خواست, خواسته شده

GT GD C H L M O
asleep /əˈsliːp/ = ADJECTIVE: خوابیده, خفته, غنوده; USER: خوابیده, خواب, در خواب, به خواب, خواب رفتن

GT GD C H L M O
astray /əˈstreɪ/ = ADJECTIVE: گمراه, گیج, سر گردان, بی راه; USER: گمراه, گمراه شده, گیج, بی راه

GT GD C H L M O
at /ət/ = PREPOSITION: در, به, سر, بر, در نتیجه, نزدیک, بطرف, بسوی, بر حسب, بنا بر, از قرار, پهلوی, بقرار; NOUN: ات; USER: در, به, را در, و در, شده در

GT GD C H L M O
attend /əˈtend/ = VERB: رسیدگی کردن, حضور داشتن, توجه کردن, مواظبت کردن, گوش کردن, در ملازمت کسی بودن, همراه بودن, در پی چیزی بودن, از دنبال امدن, انتظار کشیدن, انتظار داشتن, پرستاری کردن; USER: حضور, شرکت, شرکت در, حضور در, شرکت کنند

GT GD C H L M O
auld

GT GD C H L M O
awake /əˈweɪk/ = ADJECTIVE: بیدار, من تبه; VERB: بیدار شدن, بیدار کردن, بیدار ماندن; USER: بیدار, بیدار می, بیدار است, بیدار شده, بیدار شدن

GT GD C H L M O
awakes /əˈwāk/ = VERB: بیدار شدن, بیدار ماندن, بیدار کردن; USER: بیدار, به awakes, awakes است, را به awakes,

GT GD C H L M O
away /əˈweɪ/ = ADVERB: دور, بیرون, دور از, بعد, بی درنگ, بیرون از, بیک طرف, بطور پیوسته; ADJECTIVE: کنار, رفته, دور افتاده, یکسو; USER: دور, و دور, را دور, دور از, کنار

GT GD C H L M O
aye /aɪ/ = USER: aye-/ particle /, yes, yea, aye, ay, yes, ay, aye, yea, yea, ay, aye, yes, yea, ay, aye, همیشه, برای همیشه; USER: اری, رای مثبت, افسوس, اه, بلی

GT GD C H L M O
babe /beɪb/ = NOUN: شخص ساده و معصوم, نوزاد, کودک, طفل; USER: شخص ساده و معصوم, نوزاد, بیب می, ساده و معصوم, کودک

GT GD C H L M O
babel /ˈbeɪ.bəl/ = NOUN: هرج و مرج, اغتشاش, طرح خیالی, سخن پرقیل و قال, شلوغی, بنای شگرف; USER: هرج و مرج, سخن پرقیل و قال, اغتشاش, بنای شگرف, طرح خیالی

GT GD C H L M O
babies /ˈbeɪ.bi/ = NOUN: کودک, بچه, طفل, نوزاد, بچه کوچک, شخص ساده و معصوم; USER: نوزادان, بچه, نوزاد, بچه ها, بچه های

GT GD C H L M O
baby /ˈbeɪ.bi/ = NOUN: کودک, بچه, طفل, نوزاد, بچه کوچک, شخص ساده و معصوم; VERB: نوازش کردن; USER: کودک, نوزاد, بچه, طفل, تولد نوزاد

GT GD C H L M O
back /bæk/ = ADVERB: عقب, به عقب, پس, از عقب, در عقب; NOUN: عقب, پشت, پشتی, جبران; ADJECTIVE: پشت, گذشته, عقبی; USER: پشت, برگشت, عقب, به عقب, پشتی

GT GD C H L M O
bad /bæd/ = ADJECTIVE: بد, خراب, مضر, نامساعد, فاسد, زشت, شوم, شریر, بدکار, لاوصول, سرهم بند, مهمل; USER: بد, های بد, بد را, خراب, بد در

GT GD C H L M O
bank /bæŋk/ = NOUN: بانک, ساحل, کنار, سیل گیر, لب, ضرابخانه, خامه; VERB: در بانک گذاشتن, کپه کردن, بلند شدن بطور متراکم, بانکداری کردن, روی هم انباشتن; USER: بانک, بانکی, های بانکی, بانک های, بانک ها

GT GD C H L M O
bark /bɑːk/ = NOUN: پوست درخت, عوعو, بارکاس, کرجی; VERB: وغ وغ کردن, پوست کندن, عوعو کردن; USER: پوست درخت, پوست, پوست درختان, عوعو, پوست به

GT GD C H L M O
base /beɪs/ = NOUN: پایه, پایگاه, اساس, باز, مبنا, مرکز, بنیاد, شالوده, ته, ریشه, زمینه, تکیه گاه; USER: پایه, پایگاه, اساس, باز, مبنا

GT GD C H L M O
be /biː/ = VERB: بودن, شدن, ماندن, امر فعل بودن, وجود داشتن, زیستن; USER: بودن, باشد, شود, تواند, می شود

GT GD C H L M O
beams /bēm/ = NOUN: پرتو, شعاع, میله, شاهین ترازو, تیرعمارت, تیغ, شاه پر; USER: پرتوهای, تیرهای, تیرها, پرتو, پشتیبانی توسط پرتوهای

GT GD C H L M O
bear /beər/ = NOUN: خرس, اقاخرس, لقب روسیه ودولت شوروی; VERB: داشتن, حمل کردن, تاب اوردن, تحمل کردن, مربوط بودن, متحمل شدن, در برداشتن, میوه دادن, بردن, زاییدن; USER: تحمل, را تحمل, متحمل, تحمل کند, را متحمل

GT GD C H L M O
beard /bɪəd/ = NOUN: ریش, هر گونه برامدگی تیزشبیه مو و سیخ در گیاه و حیوان; VERB: ریش دار کردن; USER: ریش, ریشی, ریش خود, ریش را, ریش دار کردن

GT GD C H L M O
bearing /ˈbeə.rɪŋ/ = NOUN: یاتاقان, طاقت, وضع, نسبت, بردباری, رفتار, سلوک, جهت, زاد و ولد, زایش, متکا; ADJECTIVE: متحمل; USER: تحمل, یاطاقان, یاتاقان, تحمل کننده, از یاطاقان

GT GD C H L M O
bears /beər/ = NOUN: خرس, اقاخرس, لقب روسیه ودولت شوروی; USER: خرس, خرس های, خرس ها, خرسها, _ خرس ها _

GT GD C H L M O
beautifully /ˈbjuː.tɪ.fəl/ = USER: زیبایی, زیبا, به زیبایی, زیبایی در, زیبایی به

GT GD C H L M O
beauty /ˈbjuː.ti/ = NOUN: زیبایی, جمال, حسن, خوبی, خوشگلی, زنان زیبا, خوش رویی, خوبرو, خوبرویی; USER: زیبایی, زیبایی های, های زیبایی, زیبایی را, و زیبایی

GT GD C H L M O
bed /bed/ = NOUN: بستر, رختخواب, کف, باغچه, طبقه, خوابگاه, فراش, ته; VERB: خوابیدن, خوابیدن, تشکیل طبقه دادن; USER: بستر, تخت, رختخواب, تخت خواب, کف

GT GD C H L M O
been /biːn/ = VERB: بوده, اسم مفعول فعل بودن; USER: بوده, شده, بوده است, شده است, بوده اند

GT GD C H L M O
before /bɪˈfɔːr/ = PREPOSITION: قبل از, پیش از, پیش, پیش ازانکه; ADVERB: قبل, پیشتر, سابق, جلو, در حضور, سابقا, پیش ازانکه; USER: قبل از, قبل, پیش, پیش از, قبل از اینکه

GT GD C H L M O
began /bɪˈɡæn/ = VERB: شروع کردن, اغاز نهادن, اغاز شدن, اغاز کردن, پرداختن; USER: آغاز شد, شروع, شروع به, آغاز کرد, شروع شد

GT GD C H L M O
begin /bɪˈɡɪn/ = VERB: شروع کردن, اغاز نهادن, اغاز شدن, اغاز کردن, پرداختن; USER: شروع, آغاز, آغاز خواهد شد, شروع به, شروع می شود

GT GD C H L M O
beginning /bɪˈɡɪn.ɪŋ/ = NOUN: شروع, ابتدا, اغاز, اقدام, فاتحه, سر, سراغاز, منشاء, مبدا, خاستگاه, عنصر, مبتدا; USER: شروع, آغاز, ابتدا, از شروع, در آغاز

GT GD C H L M O
behold /bɪˈhəʊld/ = VERB: دیدن, مشاهده کردن; USER: ببین, دیدن, اینک, هان, مشاهده کردن

GT GD C H L M O
bells /bel/ = NOUN: ناقوس, زنگ زنگوله, سرستون; USER: زنگ ها, زنگ, زنگ های, زنگوله, صدای زنگ

GT GD C H L M O
below /bɪˈləʊ/ = ADVERB: در زیر, پایین, مادون; USER: در زیر, زیر, پایین, زیر را, به زیر

GT GD C H L M O
bend /bend/ = NOUN: خم, خمیدگی, زانویی, زانو, چنبره, خمیدگی پیداکردن, زانویه; VERB: خم شدن, خم کردن, خمیدن, کج کردن, منحرف کردن; USER: خم, خم شدن, خم کردن, خمیدگی, زانو

GT GD C H L M O
bending /bend/ = NOUN: عطف; USER: خم شدن, خم, خمش, خم شدن به, خم کردن

GT GD C H L M O
beneath /bɪˈniːθ/ = PREPOSITION: زیر; ADVERB: در زیر, پایین, از زیر, تحت نفوذ, روی خاک, کوچکتر; ADJECTIVE: تحت فشار; USER: در زیر, زیر, پایین, را در زیر, از زیر

GT GD C H L M O
berry /ˈber.i/ = NOUN: توت, حبه, دانه, سته, حب, تخم ماهی, میوه توتی; VERB: کوبیدن, دانهای شدن, توت جمع کردن, توت دادن, بشکل توت شدن; USER: توت, حبه, دانه, توت دادن, توت جمع کردن

GT GD C H L M O
beside /bɪˈsaɪd/ = ADVERB: در کنار, پیش, در یک طرف, از طرف دیگر, وانگهی; PREPOSITION: نزدیک, باضافه; USER: در کنار, کنار, علاوه بر, علاوه, را در کنار

GT GD C H L M O
best /best/ = ADJECTIVE: بهترین, به بهترین وجه, بهترین کار, بزرگترین, نیکوترین, ممتاز, خوبترین, شایستهترین, عظیم ترین, به نیکوترین روش, اعلاء, خاصگی; VERB: برتری جستن, سبقت گرفتن; USER: بهترین, بهترین حالت, به بهترین, بهترین راه حل

GT GD C H L M O
better /ˈbet.ər/ = ADJECTIVE: بهتر, برتر, بیشتر, خوبتر, افضل, نیکوتر, چیز بهتر; VERB: بهتر کردن, بهتر شدن, بهبودی یافتن; ADVERB: بطور بهتر; NOUN: شرط بندی کننده, کسی که شرط می بندد; USER: بهتر, بهتری, بهتر است, بهتر از, های بهتر

GT GD C H L M O
beyond /biˈjɒnd/ = ADVERB: خارج از, دورتر, برتر از, انطرف ماوراء; PREPOSITION: خارج از, مافوق, انسوی; USER: خارج از, فراتر, فراتر از, فراتر از آن, را فراتر از

GT GD C H L M O
birds /bɜːd/ = NOUN: مرغان; USER: مرغان, پرندگان, پرنده ها, پرندگان به, پرندگان را

GT GD C H L M O
birth /bɜːθ/ = NOUN: تولد, میلاد, زایش, پیدایش, اغاز; USER: تولد, هنگام تولد, بدو تولد, زمان تولد

GT GD C H L M O
bitter /ˈbɪt.ər/ = ADJECTIVE: تلخ, تند, جگرسوز, تیز; USER: تلخ, تلخ و, تند, تلخ در

GT GD C H L M O
bitty /ˈbitē/ = USER: باشید

GT GD C H L M O
black /blæk/ = ADJECTIVE: سیاه, مشکی, سیاه رنگ, تیره, تاریک, چرک و کثیف, زشت, تهدید امیز; NOUN: سیاهی, دوده, لباس عزا; VERB: سیاه شدن, سیاه کردن; USER: سیاه, سیاه و سفید, مشکی, سیاهی, سیاه رنگ

GT GD C H L M O
blazing /ˈbleɪ.zɪŋ/ = ADJECTIVE: مشتعل; USER: مشتعل, فروزان, دنباله دار, دنباله, سوزان

GT GD C H L M O
bleeding /ˈbliː.dɪŋ/ = NOUN: خون ریزی; USER: خون ریزی, خونریزی, دچار خونریزی, خونریزی دهنده, خونریزی می

GT GD C H L M O
bless /bles/ = VERB: تقدیس کردن, برکت دادن, دعا کردن, مبارک خواندن, خوشبخت کردن, با علامت صلیب کسی را برکت دادن; USER: برکت دهد, برکت, را برکت دهد, برکت دهد به

GT GD C H L M O
blessed /ˈbles.ɪd/ = ADJECTIVE: مبارک, خوشبخت, سعید, متبارک; USER: مبارک, پر برکت, ی پر برکت, خوشبخت, متبارک

GT GD C H L M O
blessing /ˈbles.ɪŋ/ = NOUN: نعمت, برکت, موهبت, دعای خیر, نعمت خدا داده, دعای پیش از غذا; USER: برکت, نعمت, موهبت, برکت و رحمت, دعای خیر

GT GD C H L M O
blessings /ˈbles.ɪŋ/ = NOUN: نعمت, برکت, موهبت, دعای خیر, نعمت خدا داده, دعای پیش از غذا; USER: نعمت, برکات, برکت, نعمت از, نعمت های

GT GD C H L M O
blood /blʌd/ = NOUN: خون, نژاد, مزاج, نسبت, نیرو; VERB: خون گرفتن, خون جاریکردن; USER: خون, خون را, خون در, خون به

GT GD C H L M O
blossom /ˈblɒs.əm/ = NOUN: شکوفه, گل; VERB: گل دادن, دارای طراوت جوانی شدن; USER: شکوفه, شکوفه های, گل, شکوفه می, گل دادن

GT GD C H L M O
blows /bləʊ/ = NOUN: فوت, ضربت, ضرب, خود ستا; USER: ضربات, ضربه, می وزد, ضربه ها خیلی از, ضربه ها خیلی

GT GD C H L M O
bob /bɒb/ = NOUN: فریب, شاقول, ضربت, سرزنش یا طعنه, شوخی, حقه, وزنه قپان, منگوله, حرکت تند و سریع, سرود یاتصنیف, یک شیلینگ, مسخره, اونگان; VERB: فریب دادن, ضربت زدن, از راه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن; USER: شاقول, فریب, ضربت, سرزنش یا طعنه, وزنه قپان

GT GD C H L M O
boldly /bəʊld/ = ADVERB: مردانه وار; USER: مردانه وار, شجاعانه, جسورانه, قاطعیت, با قاطعیت

GT GD C H L M O
boots /bo͞ot/ = NOUN: پوتین; USER: چکمه, چکمه های, چکمههای, پوتین, چکمه ها

GT GD C H L M O
bore /bɔːr/ = VERB: با مته سوراخ کردن, موی دماغ کسی شدن, سوراخ کردن, سفتن, نقب زدن, با مته تونل زدن, خسته کردن, وسیله سوراخ کردن, سنبه زدن; NOUN: سوراخ, گمانه, منفذ, کالیبر تفنگ, سر خر; USER: با مته سوراخ کردن, سوراخ, موی دماغ کسی شدن, با مته تونل زدن, خسته کردن

GT GD C H L M O
born /bɔːn/ = ADJECTIVE: متولد, مولود, زاد, مولد, زاییده شده, طبیعی; USER: متولد, به دنیا, متولد شده, به دنیا آمد, به دنیا آمده

GT GD C H L M O
both /bəʊθ/ = ADJECTIVE: هر دو, این یکی و ان یکی; ADVERB: هم, نیز; PRONOUN: هر دوی; USER: هر دو, هم, در هر دو, هر دوی, که هر دو

GT GD C H L M O
boughs /baʊ/ = NOUN: شاخه, تنه درخت, ترکه, شانه حیوان; USER: شاخه های, شاخه, ای شاخه, ای شاخه های

GT GD C H L M O
bought /bɔːt/ = ADJECTIVE: خریداری شده; USER: خریداری شده, خریداری, خریده, را خریداری, خریداری می

GT GD C H L M O
boys /bɔɪ/ = NOUN: پسر, پسر بچه, خانه شاگرد; USER: پسران, پسر, پسرها, پسران به, در پسران

GT GD C H L M O
breathes /briːð/ = VERB: نفس کشیدن, استنشاق کردن, دم زدن; USER: تنفس, نفس می کشد, دمد, نفس, نفس میکشد

GT GD C H L M O
breaths /breθ/ = NOUN: نفس, دم, جان, رایحه, نسیم, نیرو; USER: تنفس, نفس, نفس های, تنفس در, نفس ها

GT GD C H L M O
bright /braɪt/ = ADJECTIVE: روشن, درخشان, تابناک, زرنگ, فروزان, تابان, با هوش, افتابی, باکله; USER: روشن, درخشان, های روشن, روشن است, تابناک

GT GD C H L M O
brightly /braɪt/ = NOUN: سحر; USER: روشن, درخشان, روشنی, به روشنی, و درخشان

GT GD C H L M O
bring /brɪŋ/ = VERB: اوردن, رساندن به, موجب شدن; USER: را, آورد, ارمغان بیاورد, به ارمغان بیاورد, را به

GT GD C H L M O
brings /brɪŋ/ = VERB: اوردن, رساندن به, موجب شدن; USER: به ارمغان می آورد, ارمغان می آورد, می آورد, ارمغان می آورد که, ارمغان می آورد به

GT GD C H L M O
british /ˈbrɪt.ɪʃ/ = NOUN: انگلیسی, زبان انگلیسی; ADJECTIVE: بریتانیایی, اهل انگلیس; USER: انگلیسی, بریتیش, بریتانیا, انگلیس, بریتانیایی

GT GD C H L M O
brother /ˈbrʌð.ər/ = NOUN: برادر, اخ, هم قطار; USER: برادر, برادرش, که برادر, برادر به

GT GD C H L M O
brought /brɔːt/ = VERB: اوردن, رساندن به, موجب شدن; USER: آورده, به ارمغان آورد, آورده است, به ارمغان آورده, آورده شده

GT GD C H L M O
but /bʌt/ = CONJUNCTION: اما, ولی, مگر, لیکن; ADVERB: بلکه, فقط, بطور محض; PREPOSITION: جز, بل, بدون, با وجود, باستثنای; USER: اما, ولی, بلکه, جز

GT GD C H L M O
by /baɪ/ = PREPOSITION: توسط, با, بوسیله, از, بواسطه, بدست, بتوسط, از کنار, نزدیک, پهلوی; ADVERB: کنار, در کنار; USER: توسط, شده توسط, با, بوسیله, از

GT GD C H L M O
call /kɔːl/ = NOUN: صدا, دعوت, ندا, احضار, فریاد, بانگ, طلب, نامبری; VERB: نامیدن, خواندن, صدا زدن, فرا خواندن, احضار کردن, خواستن, ملقب کردن; USER: صدا, تماس, تماس بگیرید, تماس با, می نامند

GT GD C H L M O
calling /ˈkɔː.lɪŋ/ = NOUN: فراخوانی, صدا, پیشه, ندا, پیشه و شغل; ADJECTIVE: فراخواننده; USER: فراخوانی, خواستار, تماس, صدا, که خواستار

GT GD C H L M O
calm /kɑːm/ = ADJECTIVE: ساکت, ساکن, ارام, ملایم, خاطر جمع, اسوده; NOUN: سکون, ارامش, بی سر و صدایی, سکوت; VERB: ارام کردن, ساکت کردن, فرو نشاندن; USER: آرام, آرام کردن, آرامش دعوت می, را آرام, به آرامش دعوت

GT GD C H L M O
came /keɪm/ = VERB: امد, گذشته فعل امدن; NOUN: بتونه سربی, بتونه سربی; USER: آمد, آمدند, آمده, آمده است

GT GD C H L M O
can /kæn/ = NOUN: قوطی, قوطی کنسرو, حلبی; VERB: قادر بودن, قدرت داشتن, امکان داشتن, در قوطی ریختن, زندان کردن, اخراج کردن, توانایی داشتن; USER: می تواند, می توانید, می توانند, می تواند به, می تواند در

GT GD C H L M O
candles /ˈkæn.dl̩/ = NOUN: شمع; USER: شمع, شمع های, شمع ها, شمع در, شمع روشن

GT GD C H L M O
candy /ˈkæn.di/ = NOUN: نبات, اب نبات; VERB: شیرین کردن, نباتی کردن; USER: آبنبات, آب نبات, نبات, آب نبات های, آب نبات به

GT GD C H L M O
canes /keɪn/ = NOUN: عصا, نیشکر, نی, نای, چوب دستی; USER: قدم زدن میله های, عصا, قدم زدن میله, نی ها, ساقه نیشکر

GT GD C H L M O
card /kɑːd/ = NOUN: کارت, ورق, کارت تبریک, برگ, کارت ویزیت, کارت عضویت, ورقبازی, گنجفه, بلیط, ماشین پرداخت پارچه; VERB: ورقبازی کردن; USER: کارت, ارسال کارت, کارت های, از کارت, کارت را

GT GD C H L M O
care /keər/ = NOUN: مراقبت, توجه, سرپرستی, مواظبت, پرستاری, غم, پروا, تیمار, بیم, دلواپسی غم; VERB: غم خوردن, سرپرستی کردن; USER: مراقبت, مراقبت از, اهمیت, اهمیتی, مراقبت می

GT GD C H L M O
cares /keər/ = NOUN: مراقبت, توجه, سرپرستی, مواظبت, پرستاری, غم, پروا, تیمار, بیم, دلواپسی غم; USER: مراقبت, اهمیت, اهمیت میدهد, اهمیت می دهد, مراقبت در

GT GD C H L M O
carol /ˈkær.əl/ = NOUN: نغمه سرایی, سرود, چهچه, سرودشب عید میلاد مسیح; VERB: نغمه سرایی کردن; USER: سرود, نغمه سرایی, نغمه سرایی کردن, چهچه, سرودشب عید میلاد مسیح

GT GD C H L M O
case /keɪs/ = NOUN: مورد, پرونده, حالت, قضیه, وضعیت, جعبه, دعوی, محفظه, قاب, جا, پوسته, اتفاق, جلد, حادثه, غلاف, قالب, صندوق, مرافعه, نیام; VERB: در صندوق یاجعبه گذاشتن, جلد کردن, پوشاندن; USER: مورد, صورت, پرونده, حالت, قضیه

GT GD C H L M O
cast /kɑːst/ = VERB: انداختن, ریختن, معین کردن, پخش کردن, افکندن, بشکل در اوردن, در قالب قرار دادن; NOUN: قالب, گچ گیری, مهره ریزی, طاساندازی; ADJECTIVE: مطرود; USER: قالب, بازیگران, ریخته, ریخته گری, انداختن

GT GD C H L M O
cattle /ˈkæt.l̩/ = NOUN: گله گاو, احشام و اغنام; USER: گاو, دام, راس گاو

GT GD C H L M O
ceasing /siːs/ = VERB: متوقف ساختن, ایستادن, موقوف شدن, دست کشیدن, گرفتن; USER: توقف, متوقف, متوقف کردن

GT GD C H L M O
certain /ˈsɜː.tən/ = PRONOUN: بعضی, بعض; ADJECTIVE: معین, مسلم, قطعی, فلان, معلوم, محقق, خاطر جمع, تاحدی; NOUN: خاطرجمعی; USER: معین, خاص, برخی از, بعضی, مسلم

GT GD C H L M O
checking /CHek/ = NOUN: بررسی, مقابله, منع; USER: بررسی, چک کردن, چک, از چک کردن, مقابله

GT GD C H L M O
cheer /tʃɪər/ = NOUN: ترغیب, فریاد و لله افرین; VERB: دلخوشی دادن, تشویق کردن, هلهله کردن, ترغیب کردن, بر انگیختن; USER: تشویق کردن, هورا, ترغیب, فریاد و لله افرین, دلخوشی دادن

GT GD C H L M O
child /tʃaɪld/ = NOUN: کودک, فرزند, بچه, طفل, خردسال, زاده, زاد; USER: کودک, فرزند, بچه, طفل, از کودکان

GT GD C H L M O
childhood /ˈtʃaɪld.hʊd/ = NOUN: کودکی, بچگی, طفولیت, خردی; USER: کودکی, دوران کودکی, در دوران کودکی, بچگی, طفولیت

GT GD C H L M O
children /ˈtʃɪl.drən/ = NOUN: فرزندان; USER: فرزندان, کودکان, بچه ها, از کودکان, کودکان را

GT GD C H L M O
chime /tʃaɪm/ = NOUN: سنج, ترتیب زنگهای موسیقی, ناقوس رابصدا دراوردن; VERB: صدای سنج ایجاد کردن; USER: صدای سنج ایجاد کردن, سنج, صدای سنج ایجاد, ترتیب زنگهای موسیقی, ناقوس رابصدا دراوردن

GT GD C H L M O
chimney /ˈtʃɪm.ni/ = NOUN: دودکش, بخاری, کوره; USER: دودکش, های دودکش, دودکش های, بخاری, دودکش را

GT GD C H L M O
choir /kwaɪər/ = NOUN: هم سرایان; VERB: بصورت دسته جمعی سرود خواندن; USER: هم سرایان, گروه کر, کر

GT GD C H L M O
choirs /ˈkwīr/ = VERB: muncul ke permukaan, meratakan permukaan, timbul, melicinkan permukaan; USER: کر, گروه کر, گروههای کر, کر های

GT GD C H L M O
chorus /ˈkɔː.rəs/ = NOUN: هم سرایان, برگردان, دسته خوانندگان, نغمه سرایان هم اهنگ; VERB: هم سرایی کردن; USER: نغمه سرایان هم اهنگ, هم سرایی کردن, هم سرایان, دسته خوانندگان, برگردان

GT GD C H L M O
christian /ˈkrɪs.tʃən/ = ADJECTIVE: مسیحی; USER: مسیحی, های مسیحی, مسیحی است, مسیحی را

GT GD C H L M O
christians /ˈkrɪs.tʃən/ = USER: مسیحیان, از مسیحیان, مسیحیان را, مسیحیان در, مسیحیان به

GT GD C H L M O
christmas /ˈkrɪs.məs/ = NOUN: کریسمس, عيد نوئل, عیدمیلاد مسیح; USER: کریسمس, برای کریسمس, برای کریسمس آماده, های کریسمس, که برای کریسمس

GT GD C H L M O
christmases /ˈkrisməs/ = USER: کریسمس,

GT GD C H L M O
circling /ˈsɜː.kl̩/ = VERB: دور زدن, مدور ساختن, دور گرفتن, احاطه کردن; USER: سر گشت می زد, چرخان نصب, چرخش, طواف, چرخان

GT GD C H L M O
city /ˈsɪt.i/ = NOUN: شهر

GT GD C H L M O
claus /klAz/ = USER: نوئل, کلاوس, نوئل است, به Claus, نوئل می

GT GD C H L M O
clear /klɪər/ = ADJECTIVE: واضح, شفاف, صاف, معلوم, صریح, زلال, بارز, اشکار, روان, باصفا, ظاهر; VERB: روشن کردن; USER: روشن, پاک, روشن است, پاک کردن, روشن شدن

GT GD C H L M O
climbing /ˈklaɪ.mɪŋ/ = ADJECTIVE: بالا رونده; NOUN: عروج; USER: بالا رونده, بالا رفتن, بالا رفتن از, کوهنوردی, نوردی

GT GD C H L M O
close /kləʊz/ = VERB: بستن, مسدود کردن, محصور کردن, خاتمه دادن; ADJECTIVE: نزدیک, تنگ, خودمانی; ADVERB: نزدیک; NOUN: پایان, خاتمه, انتها, توقف, جای محصور, محوطه, ایست, بن بست; USER: نزدیک, بستن, ببندید, نزدیک است, را ببندید

GT GD C H L M O
clothes /kləʊðz/ = NOUN: رخت, جامه لباس; USER: لباس, لباس های, لباس ها, لباس شخصی, لباس برای

GT GD C H L M O
cloven /ˈkləʊ.vən/ = ADJECTIVE: شکافته, شکاف دار; USER: شکافته, شکاف دار, یا سم شکافته

GT GD C H L M O
cold /kəʊld/ = ADJECTIVE: سرد, خنک; NOUN: سرما, سرما خوردگی, زکام; USER: سرد, سرما, سرماخوردگی, خنک, سرما خوردگی

GT GD C H L M O
coldly /ˈkəʊld.li/ = ADVERB: بطور سرد; USER: بطور سرد, سردی, سرد جواب, سرد جواب داد

GT GD C H L M O
come /kʌm/ = VERB: رسیدن, امدن, رفتن; USER: رسیدن, آمده, آیند, می آیند, آمده است

GT GD C H L M O
comes /kʌm/ = VERB: رسیدن, امدن, رفتن; USER: می آید, آید, در می آید, می آید به, می آید و

GT GD C H L M O
comfort /ˈkʌm.fət/ = NOUN: راحت, مایه تسلی, اسایش, اسودگی; VERB: دلداری دادن, اسایش دادن, تسهیل کردن; USER: راحت, راحتی, آسایش, به راحتی, آسایش در

GT GD C H L M O
coming /ˈkʌm.ɪŋ/ = VERB: رسیدن, امدن, رفتن; USER: آینده, آمدن, در آینده, از آمدن, آمدن است

GT GD C H L M O
continued /kənˈtɪn.juːd/ = ADJECTIVE: لاینقطع, مسلسل; USER: ادامه, ادامه داد, ادامه یافت, در ادامه, را ادامه داد

GT GD C H L M O
corn /kɔːn/ = ADJECTIVE: ازمند; NOUN: قره قاز, شخص پرخور

GT GD C H L M O
country /ˈkʌn.tri/ = NOUN: کشور, مملکت, سرزمین, مرز و بوم, خاک, دیار, دهات, ییلاق, بیرون شهر, سامان; ADJECTIVE: روستایی; USER: کشور, کشور را, کشور است, کشور به

GT GD C H L M O
cradle /ˈkreɪ.dl̩/ = NOUN: گهواره, مهد; VERB: در گهواره قرار دادن, در چهارچوب یاکلاف قرار دادن; USER: گهواره, مهد, گاهواره, گهواره است, از گهواره

GT GD C H L M O
creeping /kriː.pɪŋ/ = ADJECTIVE: خزنده; USER: خزنده, خزش, خزنده در, خزنده به, خزنده است

GT GD C H L M O
crib /krɪb/ = NOUN: فاحشه خانه, دله دزدی, دزدی ادبی, اخور, تختخواب بچه; VERB: کش رفتن یا دزدیدن; USER: کش رفتن یا دزدیدن, فاحشه خانه, دله دزدی, دزدی ادبی, اخور

GT GD C H L M O
crisp /krɪsp/ = ADJECTIVE: ترد, مجعد, پرچین و شکن; NOUN: سیب زمینی برشته, چیز خشک, چیز خشک و ترد; VERB: موج دار کردن, مجعد شدن, حلقه حلقه کردن; USER: ترد, مجعد, سیب زمینی برشته, موج دار کردن, چیز خشک و ترد

GT GD C H L M O
cross /krɒs/ = NOUN: صلیب, چلیپا, خاج; VERB: گذشتن, عبور کردن, تقاطع کردن, قلم کشیدن بروی, روبرو شدن, قطع کردن; ADJECTIVE: دورگه, چلیپایی, تقاطی; USER: صلیب, عبور, عبور از, گذشتن, عبور می

GT GD C H L M O
crown /kraʊn/ = NOUN: تاج, فرق, فرق سر, تاج دندان, حد کمال, بالای هر چیزی, پیشانی بند, ملکه; VERB: تاج گذاری کردن, پوشاندن; USER: تاج, تاج به, فرق, تاج دندان, فرق سر

GT GD C H L M O
cruel /ˈkruː.əl/ = ADJECTIVE: ظالمانه, بی رحم, ظالم, ستمگر, ستمکار, بیدادگر, بی عاطفه; USER: بی رحم, بی رحمانه, ظالمانه, ظالم, ستمگر

GT GD C H L M O
crushing /ˈkrʌʃ.ɪŋ/ = VERB: له شدن, پیروز شدن بر, فشردن, چلاندن, شکست دادن, فشار اوردن, خرد شدن, با صدا شکستن; USER: خرد کردن, خرد, خرد کن, در خرد کردن, پر زحمت خرد کردن

GT GD C H L M O
cry /kraɪ/ = NOUN: گریه, فریاد, بانگ, ناله, غریو, خروش, زاری, ضجه; VERB: گریه کردن, فریاد زدن, داد زدن, صدا کردن; USER: گریه, فریاد, گریه می, گریه کردن, گریه می کنی

GT GD C H L M O
crying /ˈkraɪ.ɪŋ/ = ADJECTIVE: گریان, جار زننده, اشکار, مبرم, خروشان; NOUN: خروش; USER: گریان, گریه, گریه می, گریه کردن, به گریه

GT GD C H L M O
cup /kʌp/ = NOUN: جام, فنجان, پیاله, حجامت, ساغر, گلدان جایزه مسابقات; VERB: بشکل فنجان در اوردن, فنجان گذاشتن, بادکش کردن; USER: فنجان, جام حذفی, جام, جام حذفی حضور دارد, پیاله

GT GD C H L M O
curse /kɜːs/ = NOUN: نفرین, لعنت, فحش, دشنام, بلاء, سب; VERB: فحش دادن, نفرین کردن, عاق کردن, عمل کفر امیزکردن, ناسزا گفتن; USER: لعنت, نفرین, فحش, دشنام, فحش دادن

GT GD C H L M O
d = NOUN: حرف چهارم الفبای انگلیسی, علامت عدد 500 در اعداد رومی; USER: د, D, ت, D در, D به

GT GD C H L M O
dad /dæd/ = NOUN: پدر, بابا, پاپا, آقاجان; USER: پدر, پدرم, بابا, بابام

GT GD C H L M O
dancing /dans/ = NOUN: رقص; USER: رقص, رقص های, رقص در, رقص به, رقص را

GT GD C H L M O
dark /dɑːk/ = ADJECTIVE: تاریک, تیره, سیاه, تیره رنگ, تار, ظلمانی; USER: تاریک, تیره, سیاه, های تاریک, تیره و تار

GT GD C H L M O
darker /dɑːk/ = USER: تیره تر, های تیره تر, تیره تر است, تیره تر را, تیره تر می

GT GD C H L M O
dashing /ˈdæʃ.ɪŋ/ = ADJECTIVE: بی باک, بی پروا, زنده دل, جذاب; USER: بی باک, بی پروا, بی باک از, زنده دل, جذاب

GT GD C H L M O
dawn /dɔːn/ = NOUN: سپیده دم, سحر, سحرگاه, سپیده, بامداد, فجر, اغاز; VERB: اغاز شدن; USER: سپیده دم, سحرگاه, سحر, سپیده, بامداد

GT GD C H L M O
day /deɪ/ = NOUN: روز, روز روشن, یوم, روشنی روز, خادم روم; USER: روز, در روز, روز به, طول روز, روز در

GT GD C H L M O
days /deɪ/ = NOUN: روز, روز روشن, یوم, روشنی روز, خادم روم; USER: روز, روزها, روز به, چند روز, روز در

GT GD C H L M O
dear /dɪər/ = ADJECTIVE: گرامی, عزیز, محبوب, گران, چیز عزیز و پربها, پر ارزش; NOUN: عزیز; VERB: گران کردن, کسی را عزیز خطاب کردن; USER: عزیز, عزیزم, گرامی, عزیز است

GT GD C H L M O
deck /dek/ = NOUN: عرشه, عرشه کشتی, دسته, دستینه, یک دسته ورق, کف; VERB: اراستن, زینت کردن, عرشهدار کردن, پوشاندن; USER: عرشه, عرشه کشتی, دسته, عرشه به, شروع به عرشه

GT GD C H L M O
decked

GT GD C H L M O
deep /diːp/ = ADJECTIVE: عمیق, ژرف, عمقی, سیر, گود; USER: عمیق, های عمیق, عمقی, ژرف, در اعماق

GT GD C H L M O
deer /dɪər/ = NOUN: اهوی کوهی; USER: گوزن, آهو, گوزن ها, گوزن های, گوزن زرد

GT GD C H L M O
deity /ˈdeɪ.ɪ.ti/ = NOUN: خدا, خدایی; USER: خدا, خدای, الوهیت, معبود, خدایی

GT GD C H L M O
delight /dɪˈlaɪt/ = NOUN: لذت, شوق, خوشی, حیرت, طرب, سرور; VERB: دلشاد کردن, لذت دادن, محظوظ کردن; USER: لذت, شوق, لذت دادن, دلشاد کردن, محظوظ کردن

GT GD C H L M O
delightful /dɪˈlaɪt.fəl/ = NOUN: נאַש, דעליקאַטקייַט; USER: لذت بخش, دلپذیر, دلپسند, دلفروز, خوشی اور

GT GD C H L M O
dented /dent/ = USER: دندانه دار, قر, قر شده, دندانه دار است, خدشه برداشت

GT GD C H L M O
descend /dɪˈsend/ = VERB: پایین امدن, فرود امدن, نزول کردن, پیاده شدن, پایین رفتن, فروکش کردن, سرازیر شدن; USER: فرود امدن, پایین امدن, نزول کردن, پایین رفتن, فروکش کردن

GT GD C H L M O
did /dɪd/ = VERB: انجام داد, کرد; USER: کرد, بود, انجام داد, انجام دادند, انجام دادیم

GT GD C H L M O
didn /ˈdɪd.ənt/ = USER: هیچ تضمین و قولی مبنی بر این که حتما, نزد, نتونستی به اون, نتونستی, نتونستی به

GT GD C H L M O
die /daɪ/ = VERB: مردن, تلف شدن, جان دادن, درگذشتن, فوت کردن, بشکل حدیده یا قلاویز دراوردن, با حدیده و قلاویز رزوه کردن; NOUN: سرنوشت, جفت طاس, طاس, مهره, سرپیچ, سر سکه, قمار; USER: مردن, مرگ, میرند, می میرند, بمیرد

GT GD C H L M O
dine /daɪn/ = VERB: ناهار خوردن, شام خوردن, شام دادن

GT GD C H L M O
ding /dɪŋ/ = VERB: زدن, با شدت زدن, با چکش زدن

GT GD C H L M O
dismay /dɪˈsmeɪ/ = NOUN: ترس, بی میلی, وحشت زدگی, جبن; VERB: ترسانیدن, بی جرات کردن; USER: ترس, بی میلی, بی جرات کردن, ترسانیدن, جبن

GT GD C H L M O
displayed /dɪˈspleɪ/ = VERB: نشان دادن, نمایش دادن, نمایاندن, ابراز کردن, اشکار کردن, تظاهر کردن; USER: نمایش داده می, نمایش داده, نمایش داده شده, نمایش داده می شود, نشان داده شده

GT GD C H L M O
do /də/ = VERB: انجام دادن, عمل کردن, کردن, کفایت کردن, بدرد خوردن, این کلمه در ابتدای جمله بصورت علامت سوال میاید; USER: انجام دادن, انجام, انجام دهد, انجام این کار, کار را انجام

GT GD C H L M O
does /dʌz/ = VERB: میکند; USER: میکند, کند, می کند, نشانی از, انجام می دهد

GT GD C H L M O
doesn /ˈdʌz.ənt/ = USER: نشانی, ندارد, نشانی از, فاسد, مؤثر واقع نشد

GT GD C H L M O
dolls /dɒl/ = NOUN: عروسک, دخترک, زن زیبای نادان; USER: عروسک, عروسک های, عروسک ها, کپی رایت عروسک, های کوچک برای عروسک

GT GD C H L M O
don /dɒn/ = VERB: پوشیدن, برتن کردن; NOUN: آقا, لرد یا نجیب زاده, سالار, رئیس یا استاد یا عضو دانشکده; USER: آقا, دان, دون, برتن کردن, پوشیدن

GT GD C H L M O
dong = USER: دونگ, دنگ, دونگ در, دانگ,

GT GD C H L M O
donkeys /ˈdɒŋ.ki/ = NOUN: خر, الاغ, ادم نادان و کودن; USER: الاغ, خر, خران, مرکبها, پیشاپیش الاغ

GT GD C H L M O
door /dɔːr/ = NOUN: درب, در, باب, راهرو; USER: درب, درها, درب را, باب, درب و

GT GD C H L M O
doves /dʌv/ = NOUN: قمری, فاخته; USER: کبوترها, کبوتر, کبوترهای, کبوترها را

GT GD C H L M O
down /daʊn/ = ADJECTIVE: پایین, غمگین, دلتنگ, از کار افتاده, کرک صورت پایین; ADVERB: پایین, سوی پایین, بطرف پایین, بزیر; NOUN: پایین, کرک, پرهای ریزی که برای متکا بکار میرود; PREPOSITION: زیر; USER: پایین, کردن, به پایین, را پایین, پایین می

GT GD C H L M O
dread /dred/ = NOUN: بیم, ترس, وحشت, خوف, خوفناکی; VERB: ترسیدن; USER: ترس, بیم, وحشت, خوف, خوفناکی

GT GD C H L M O
dreaming /driːm/ = VERB: رویا دیدن, خواب دیدن; USER: خواب, رویای, رؤیا, خواب میبینم, خواب دیدن

GT GD C H L M O
dreamless /ˈdriːm.ləs/ = USER: بی خواب ..., خواب

GT GD C H L M O
drear

GT GD C H L M O
drew /druː/ = VERB: کشیدن, رسم کردن, بیرون کشیدن, نزدیک کردن, طرح کردن, منقوش کردن, قرعه کشیدن, دریافت کردن, گرفتار کردن, طراحی کردن; USER: به خود جلب کرد, کشید, جلب کرد, خود جلب کرد, به خود جلب

GT GD C H L M O
drifted /drɪft/ = VERB: بی اراده کار کردن, دستخوش پیشامد بودن, جمع شدن, بی مقصد رفتن; USER: زیرفشار, زیرفشار در, اشاره, اشاره شده

GT GD C H L M O
drowsy /ˈdraʊ.zi/ = ADJECTIVE: خواب الود, کسل کننده; NOUN: چرت زن; USER: کسل کننده, کسل, خواب الود, حالت خواب آلودگی, چرت زن

GT GD C H L M O
drummers /ˈdrʌm.ər/ = NOUN: طبل زن, طبال, ضرب زن, ضربت گیر, ضربت زن; USER: طبل, فیسبوک عکس های, نشان فیسبوک عکس های, درامر, نوازندگان درامز

GT GD C H L M O
drumming /drʌm/ = NOUN: طبل زن, طبال, ضرب زن, ضربت گیر, ضربت زن; USER: ضربت زنی, نواختن درامز

GT GD C H L M O
dutifully /ˈdjuː.tɪ.fəl/ = USER: وحی, وظیفه شناسی, پشتکار گامهای موسیقی, وحی می, پشتکار گامهای موسیقی را

GT GD C H L M O
dwell /dwel/ = VERB: ساکن شدن, ساکن بودن, اقامت گزیدن, سکنی کردن; USER: ساکن بودن, ساکن, ساکن شدن, اقامت گزیدن, سکنی کردن

GT GD C H L M O
dwelling /ˈdwel.ɪŋ/ = NOUN: کوتوله; ADJECTIVE: قد کوتاه; VERB: کوتوله شدن, کوتاه جلوه دادن; USER: مسکن, سکونت, منزل, سکنی, مقیم

GT GD C H L M O
dying /ˈdaɪ.ɪŋ/ = NOUN: مرگ, فوت, خمود; ADJECTIVE: مردنی, در حال نزع; USER: مرگ, حال مرگ, در حال مرگ, حال مرگ است, فوت

GT GD C H L M O
e /iː/ = NOUN: پنجمین حرف الفبای انگلیسی; USER: الکترونیکی, E, الکترونیک, های الکترونیکی, تجارت الکترونیک

GT GD C H L M O
ear /ɪər/ = NOUN: گوش, خوشه, سنبله, شنوایی, دسته, غول, هر التی شبیه گوش یا مثل دسته کوزه; VERB: خوشهدار یا گوشدار شدن; USER: گوش, سنبله, خوشه, گوش در

GT GD C H L M O
earth /ɜːθ/ = NOUN: زمین, کره زمین, خاک, سطح زمین, دنیای فانی, سکنه زمین; VERB: با خاک پوشاندن; USER: زمین, زمین را, زمین است, خاک, کره زمین

GT GD C H L M O
east /iːst/ = NOUN: شرق, خاور, خاورگرایی; VERB: بسوی خاور رفتن

GT GD C H L M O
eh /eɪ/ = INTERJECTION: سوگند ملایمی; USER: سوگند ملایمی, EH, بکند, ملایمی, eh می

GT GD C H L M O
eight /eɪt/ = NOUN: عددهشت; USER: هشت, هشت نفر, از هشت, و هشت, در هشت

GT GD C H L M O
eighth /eɪtθ/ = یک هشتم, اکتاو; USER: هشتمین, هشتم, هشتم به, اکتاو

GT GD C H L M O
eleven /ɪˈlev.ən/ = عدد یازده; USER: یازده, یازده نفر, از یازده, یازده نفر از, یازدهم

GT GD C H L M O
eleventh /ɪˈlev.ənθ/ = ADJECTIVE: یازدهم, یازدهمین; USER: یازدهم, یازدهمین, های یازدهم, یازدهم را

GT GD C H L M O
emmanuel = USER: امانوئل, از Emmanuel, به Emmanuel, ایمانوئل,

GT GD C H L M O
employ /ɪmˈplɔɪ/ = VERB: استخدام کردن, استعمال کردن, بکار گماشتن, مشغول کردن, بکار گرفتن, استخذام کردن; NOUN: شغل; USER: شغل, استخدام, را استخدام, استخدام می, به استخدام

GT GD C H L M O
en /-ən/ = USER: EN, استاندارد EN, en در

GT GD C H L M O
enter /ˈen.tər/ = VERB: وارد شدن, داخل شدن, ثبت کردن, تو آمدن, تو رفتن, بدست اوردن, قدم نهادن در, نام نویسی کردن, پا گذاشتن, در امدن, داخل عضویت شدن; USER: وارد شدن, وارد, وارد کنید, را وارد کنید, را وارد نمایید

GT GD C H L M O
entered /ˈen.tər/ = VERB: وارد شدن, داخل شدن, ثبت کردن, تو آمدن, تو رفتن, بدست اوردن, قدم نهادن در, نام نویسی کردن, پا گذاشتن, در امدن, داخل عضویت شدن; USER: وارد, وارد شده, وارد شدند, وارد می, وارد شده باشد

GT GD C H L M O
enters /ˈen.tər/ = USER: وارد, وارد شده, وارد می شود, وارد می, وارد شود

GT GD C H L M O
enthrone /ɪnˈθrəʊn/ = VERB: برتخت سلطنت نشاندن, بلند کردن, بالا بردن; USER: بالا بردن, برتخت سلطنت نشاندن, بلند کردن, بردن

GT GD C H L M O
estate /ɪˈsteɪt/ = NOUN: املاک, ملک, اموال, دارایی, طبقه, وضعیت, دسته, حالت, مملکت, علاقه; USER: املاک, املاک و, ملک, و مستغلات, املاک و مستغلات

GT GD C H L M O
eve /iːv/ = NOUN: شب, شب عید, شامگاه; USER: شب, آستانه, حوا, شامگاه, شب عید

GT GD C H L M O
even /ˈiː.vən/ = ADVERB: حتی, هم, بلکه; NOUN: زوج, عدد زوج, اعداد جفت; ADJECTIVE: هموار, درست, صاف, مساوی, متعادل, مسطح; VERB: هموار کردن, صاف کردن, واریز کردن, مسطح کردن; USER: حتی, و حتی, حتی در, هم

GT GD C H L M O
ever /ˈev.ər/ = ADVERB: همیشه, هرگز, همواره, هیچ, اصلا, در هر صورت; USER: همیشه, تا کنون, هرگز, تا به حال, همواره

GT GD C H L M O
everlasting /ˌev.əˈlɑː.stɪŋ/ = ADJECTIVE: ابدی, جاودان, ازلی, سرمد; NOUN: همیشگی دائمی; USER: ابدی, جاودان, ازلی, همیشگی دائمی, سرمد

GT GD C H L M O
evermore /ˌev.əˈmɔːr/ = ADVERB: همیشه, برای همیشه, در تمام وقت; USER: همیشه, برای همیشه, تمام وقت, ابدالاباد, ابدالآباد

GT GD C H L M O
every /ˈev.ri/ = ADJECTIVE: هر, همه, هر کس, هر کسی; PRONOUN: هر که; USER: هر, در هر, همه, از هر, که هر

GT GD C H L M O
everybody /ˈev.riˌbɒd.i/ = PRONOUN: هر کسی, هر کس; USER: هر کس, همه, هر کسی, همه را, به همه

GT GD C H L M O
everyone /ˈev.ri.wʌn/ = PRONOUN: هر کس, هر کسی; USER: هر کس, همه, هر کسی, هر کس می, هر کس که

GT GD C H L M O
everywhere /ˈev.ri.weər/ = ADVERB: در همه جا, در سراسر, در هرجا, در هر قسمت; USER: در همه جا, همه جا, همه جا به, در همه جا به, همه جا در

GT GD C H L M O
exultation /ɪɡˈzʌlt/ = NOUN: وجد و سرور, شادی, شادمانی از فتح و ظفر; USER: وجد و سرور, شادی, شادمانی از فتح و ظفر

GT GD C H L M O
eyes /aɪ/ = NOUN: چشم, بینایی, دیده, کاراگاه, عین, دهانه, سوراخ سوزن, مرکز هر چیزی, باجه, دکمه یا گره سیب زمینی; USER: چشم, چشمان, چشم ها, چشم های, به چشم

GT GD C H L M O
fa /fɑː/ = NOUN: فا, چهارمین نت موسیقی; USER: فا, FA, حذفی, فدراسیون فوتبال, مولد

GT GD C H L M O
face /feɪs/ = NOUN: چهره, صورت, رو, نما, وجه, رخ, قیافه, قبال, رخسار, سطح; VERB: مواجه شدن, مواجه شدن با; USER: صورت, چهره, رو, چهره ای, وجه

GT GD C H L M O
fails /feɪl/ = NOUN: عدم موفقیت; USER: با شکست مواجه, نتواند, شکست مواجه, با مشکل مواجه, شکست مواجه می

GT GD C H L M O
faithful /ˈfeɪθ.fəl/ = ADJECTIVE: با ایمان, با وفا, پایدار; USER: با ایمان, وفادار, مومن, وفادار است, وفادار به

GT GD C H L M O
fanny /ˈfæn.i/ = USER: فانی, جدایی, جدایی و, فانی بود

GT GD C H L M O
far /fɑːr/ = ADVERB: بسیار, خیلی, دور از, زیاد, بعلاوه; ADJECTIVE: دور دست, بعید; USER: دور از, دور, بسیار, به مراتب, به دور

GT GD C H L M O
fast /fɑːst/ = ADJECTIVE: سریع, تند, فوری, تندرو, سریع السیر, سفت, رنگ نرو, عجول, سبک; NOUN: روزه; VERB: روزه گرفتن; ADVERB: بسرعت; USER: سریع, به سرعت, روزه, تند, سریع است

GT GD C H L M O
fat /fæt/ = NOUN: چربی, چاق, پیه; ADJECTIVE: چرب, چاق, فربه, چربی دار, سمین, ضخیم; VERB: چربی دار کردن, فربه یا پرواری کردن; USER: چربی, چرب, چاق, چربی است, چربی های

GT GD C H L M O
fate /feɪt/ = NOUN: سرنوشت, تقدیر, بخت, قضا و قدر, فلک, نصیب و قسمت, بخش; VERB: مقدر شدن, بسرنوشت شوم دچار کردن; USER: سرنوشت, تقدیر, سرنوشت در, سرنوشت این, از سرنوشت

GT GD C H L M O
father /ˈfɑː.ðər/ = NOUN: پدر, بابا, والد; VERB: بوجود اوردن, پدری کردن; USER: پدر, پدرش, پدر و, پدر به

GT GD C H L M O
fear /fɪər/ = NOUN: ترس, وحشت, هراس, بیم, پروا, خوف; VERB: ترسیدن, ترسیدن, بیمناک بودن, پروا داشتن; USER: ترس, هراس, وحشت, بیم, خوف

GT GD C H L M O
fears /fɪər/ = VERB: ترسیدن, ترسیدن, بیمناک بودن, پروا داشتن

GT GD C H L M O
feast /fiːst/ = NOUN: جشن, ضیافت, عید, مهمانی; VERB: جشن گرفتن, عیاشی کردن; USER: جشن, عید, ضیافت, مهمانی, جشن گرفتن

GT GD C H L M O
feed /fiːd/ = NOUN: خوراک, خورد, علوفه, خورش; VERB: غذا دادن, خوراندن, خوردن, سیر کردن, تغذیه کردن, خوراک دادن, پروردن, چراندن, جلو بردن, قورت دادن, طعمه کردن, خواربار تامین کردن; USER: خوراک, تغذیه, غذا دادن, خورد, را تغذیه می

GT GD C H L M O
feeding /ˈbɒt.l̩.fiːd/ = NOUN: تغذیه, خورش; USER: تغذیه, غذا خوردن, تغذیه می, تغذیه ای, برای تغذیه

GT GD C H L M O
feeling /ˈfiː.lɪŋ/ = NOUN: احساس, حس; USER: احساس, حس, احساس می, احساس به, را احساس

GT GD C H L M O
fell /fel/ = VERB: انداختن, قطع کردن, بریدن و انداختن, بزمین زدن; ADJECTIVE: بیدادگر, سنگ دل; USER: سقوط, کاهش یافت, افتاد, سقوط کرد, کاهش

GT GD C H L M O
fence /fens/ = NOUN: حصار, دیوار, شمشیر بازی, پرچین, خاکریز, طارمی, چپر, خریدار مال دزدی, محجر; VERB: پناه دادن, حفظ کردن, نرده کشیدن, شمشیر بازی کردن, نرده دار کردن; USER: حصار, دیوار, نرده های, نرده ها, شمشیر بازی

GT GD C H L M O
field /fiːld/ = NOUN: مزرعه, میدان, رشته, عرصه, زمین, صحرا, دشت, کشتزار, پهنه, دایره, مرغزار; VERB: بمیدان یا صحرا رفتن; USER: رشته, میدان, زمین, مزرعه, عرصه

GT GD C H L M O
fields /fiːld/ = NOUN: مزرعه, میدان, رشته, عرصه, زمین, صحرا, دشت, کشتزار, پهنه, دایره, مرغزار; USER: زمینه, زمینه های, رشته, رشته های, زمینه ها

GT GD C H L M O
fifth /fɪfθ/ = fifth, fifth, fifth; USER: پنجم, پنجمین, پنجم به, پنجم را

GT GD C H L M O
figgy

GT GD C H L M O
finally /ˈfaɪ.nə.li/ = ADVERB: بالاخره, سرانجام; USER: سرانجام, نهایت, در نهایت, بالاخره, در نهایت به

GT GD C H L M O
find /faɪnd/ = VERB: یافتن, پیدا کردن, جستن, کشف کردن, تشخیص دادن; NOUN: یابنده, چیز یافته; USER: پیدا کردن, پیدا, پیدا کنید, یافتن, را پیدا

GT GD C H L M O
fire /faɪər/ = NOUN: شلیک, حریق, اتش, تیر, حرارت, تندی; VERB: افروختن, اتش زدن, بیرون کردن, انگیختن, زبانه کشیدن, شلیک کردن; USER: آتش, آتش سوزی, حریق, شلیک, اتش

GT GD C H L M O
first /ˈfɜːst/ = first, first, first, نخست, یکم, مقدم, مقدماتی; ADVERB: اولا; USER: اولین, اول, برای اولین بار, نخستین, نخست

GT GD C H L M O
five /faɪv/ = عدد پنج; USER: پنج, و پنج, از پنج, پنج نفر, پنج تن

GT GD C H L M O
flesh /fleʃ/ = NOUN: گوشت, جسم, تن, شهوت, مغز میوه, جسمانیت, حیوانیت; VERB: در بدن فرو کردن; USER: گوشت, جسم, تن, گوشت را, گوشت بدن

GT GD C H L M O
floats /fləʊt/ = NOUN: شناور, جسم شناور بر روی اب, بستنی مخلوط با شربت و غیره; USER: شناور, شناور خطوط, شناور است, شناور می, اجسام شناور

GT GD C H L M O
flocks /flɒk/ = NOUN: گله, رمه, گروه, جمعیت, دسته پرندگان; USER: گله, گله های, گله ها, گله های مادری, هادر گله ¬ های

GT GD C H L M O
floods /flʌd/ = NOUN: سیل, طوفان, رود, دریا; USER: سیل, سیل ها, سیلاب های, وقوع سیل, سرازیر شدن سیلاب

GT GD C H L M O
flow /fləʊ/ = NOUN: جریان, گردش, روند, رودخانه, روانی, مد, مد, بده, باطلاق; VERB: جاری بودن, روان شدن, سلیس بودن, شریدن, فروهشتن; USER: جریان, گردش, روند, جریان را, جریان های

GT GD C H L M O
flower /ˈflaʊ.ər/ = NOUN: گل, شکوفه, سر, درخت گل, نخبه; VERB: گل کردن, شکوفه دادن, گلکاری کردن; USER: گل, گل به, گل های, گل ها, گل را

GT GD C H L M O
foggy /ˈfɒɡ.i/ = ADJECTIVE: تیره و تار, مه الود, مانند مه; USER: تیره و تار, مه آلود, مانند مه, مه الود, مه آلود به

GT GD C H L M O
follow /ˈfɒl.əʊ/ = VERB: دنبال کردن, پیروی کردن, تعقیب کردن, پیروی کردن از, متابعت کردن, فهمیدن, درک کردن, در ذیل امدن; NOUN: استنباط; USER: دنبال کردن, دنبال, را دنبال, به دنبال, دنبال کنید

GT GD C H L M O
following /ˈfɒl.əʊ.ɪŋ/ = ADJECTIVE: متعاقب, پیرو, شرح ذیل, زیرین, متوالی; NOUN: ذیل, پیروی, تعقیب, متابعت; USER: متعاقب, پس از, به دنبال, پیروی, ذیل

GT GD C H L M O
footsteps /ˈfʊt.step/ = NOUN: گام, قدم, گام برداری, جای پا, جاپا, پی, رد پا; USER: رد پای, قدم به قدم, جای پای, پا جای پای, قدم های

GT GD C H L M O
for /fɔːr/ = PREPOSITION: برای, مربوط به, بخاطر, در برابر, بمنظور, برای اینکه, در مدت, در مقابل, بجهت, از طرف, بجای; CONJUNCTION: زیرا که; USER: برای, را برای, به مدت, ها برای, شده برای

GT GD C H L M O
forest /ˈfɒr.ɪst/ = NOUN: جنگل, بیشه; VERB: تبدیل به جنگل کردن, درخت کاری کردن; USER: جنگل, جنگل های, جنگل ها, جنگل به, جنگل در

GT GD C H L M O
foretold /fɔːˈtel/ = VERB: از پیش خبر دادن, از پیش اگاهی دادن, نبوت کردن, طالع دیدن, پیش گویی کردن; USER: پیشگویی, پیشگویی شده

GT GD C H L M O
forever /fəˈre.vər/ = ADVERB: برای همیشه, تا ابد, جاویدان, پیوسته, تا ابدالاباد; USER: برای همیشه, برای همیشه لطفا برای, برای همیشه لطفا, تا ابد, برای همیشه از

GT GD C H L M O
forgot /fəˈɡet/ = ADJECTIVE: غفور, سخاوتمند; USER: را فراموش کرده, را فراموش, فراموش, خود را فراموش, خود را فراموش کرده

GT GD C H L M O
forms /fɔːm/ = NOUN: فرم, شکل, صورت, برگه, فورم, گونه, روش, ورقه, ترکیب, ظاهر, وجه, ریخت; USER: اشکال, فرم های, شکل, فرمهای, فرم ها

GT GD C H L M O
forth /fɔːθ/ = ADVERB: جلو, پیش, پس, بیرون از, از حالا, دور از مکان اصلی; USER: جلو, چهارم, مندرج, پیش, به جلو

GT GD C H L M O
found /faʊnd/ = VERB: بنیاد نهادن, تاسیس کردن, ریختن, قالب کردن, ذوب کردن, قالب ریزی کردن, ساختن, پایه زدن, تشکیل دادن, ساختمان کردن, بر پا کردن; NOUN: ریخته گری; ADJECTIVE: مکتشف; USER: یافت, پیدا, در بر داشت, یافت می, یافت شده

GT GD C H L M O
fountain /ˈfaʊn.tɪn/ = NOUN: چشمه, فواره, مخزن, سر چشمه, عین; USER: چشمه, فواره, فواره ای, چشمه های, سر چشمه

GT GD C H L M O
four /fɔːr/ = عدد چهار; USER: چهار, از چهار, در چهار, چهار نفر, و چهار

GT GD C H L M O
fourth /fɔːθ/ = ADJECTIVE: چهارم, چهارمین, چهار یک, fourth, ربع; USER: چهارم, چهارمین, چهارم به, چهارم را

GT GD C H L M O
frankincense /ˈfræŋ.kɪn.sens/ = NOUN: کندر, لبان, بوته کندر, درخت کندر سرخ, کندر هندی, درخت مرمکی; USER: کندر, بوته کندر, درخت کندر سرخ, کندر هندی, درخت مرمکی

GT GD C H L M O
free /friː/ = ADJECTIVE: رایگان, رها, مجانی, عاری, ازاد, مستقل, مختار, مجاز, مبرا, اختیاری; ADVERB: بطور مجانی; VERB: خالی کردن; USER: رایگان, آزاد, مجانی, عاری, ازاد

GT GD C H L M O
freeze /friːz/ = VERB: ثابت کردن, سرمازدن, منجمد شدن, یخ بستن, برجای خشک شدن, بی اندازه سرد کردن, فلج کردن, غیر قابل حرکت ساختن, سرمازده کردن; NOUN: یخ زدگی, افسردگی; USER: منجمد شدن, مسدود, منجمد, مسدود کردن, یخ بستن

GT GD C H L M O
french /frentʃ/ = VERB: خلال کردن; USER: زبان فرانسه, فرانسوی, فرانسه, فرانسوی ها

GT GD C H L M O
friends /frend/ = NOUN: دوست, رفیق, یار, مانوس; USER: دوستان, دوستانش, از دوستان, به دوستان, دوستان و

GT GD C H L M O
frightful /ˈfraɪt.fəl/ = ADJECTIVE: وحشتناک, خوفناک, ژیان; USER: وحشتناک, هراسان, ترسناکی, ژیان, خوفناک

GT GD C H L M O
from /frɒm/ = PREPOSITION: از, از روی, از پیش, بواسطه, در نتیجه; USER: از, را از, که از, ها از, و از

GT GD C H L M O
front /frʌnt/ = NOUN: جلو, جبهه, نما, پیش, جبهه جنگ, صف پیش; ADJECTIVE: جلودار; VERB: رو کردن به, مواجه شده با, روبروی هم قرار دادن, در صف جلو قرار گرفتن; USER: جلو, مقابل, جلوی, جبهه, های جلو

GT GD C H L M O
frost /frɒst/ = NOUN: גרענעץ

GT GD C H L M O
fuel /fjʊəl/ = NOUN: سوخت, تقویت; VERB: سوخت گیری کردن, تحریک کردن, تجدید نیرو کردن; USER: سوخت, های سوخت, سوخت را, سوخت های, های سوختی

GT GD C H L M O
full /fʊl/ = ADJECTIVE: پر, کامل, کامل, تمام, مملو, انباشته, سیر, مفصل, لبریز, بالغ, مطلق, رسیده, اکنده; NOUN: فول, پری; USER: کامل, پر, تمام, مملو, فول

GT GD C H L M O
fun /fʌn/ = NOUN: سرگرمی, بازی, شوخی, خوشی, بازیچه; VERB: شوخی کردن; USER: سرگرمی, سرگرم کننده, های سرگرم کننده, شوخی, سرگرم کننده را

GT GD C H L M O
gall /ɡɔːl/ = NOUN: باد, طوفان; USER: صفرا, پوست بردن از, زردآب, تلخی, زخم پوست رفتگی

GT GD C H L M O
games /ɡeɪm/ = NOUN: بازی, مسابقه, شکار, سرگرمی, شوخی, جانور شکاری, یک دور بازی, مسابقه های ورزشی; USER: بازی, بازی های, بازی ها, بازیهای, بازی در

GT GD C H L M O
gathered /ˈɡæð.ər/ = ADJECTIVE: فراهم; USER: جمع آوری, جمع, جمع شده, جمع آوری شده, جمع شده بودند

GT GD C H L M O
gathering /ˈɡæð.ər.ɪŋ/ = NOUN: گرد اوری, جماعت همراهان; USER: جمع آوری, جمع, تجمع, به جمع آوری, برای جمع آوری

GT GD C H L M O
gave /ɡeɪv/ = VERB: دادن, دادن, بخشیدن, ارائه دادن, رساندن, واگذار کردن, اتفاق افتادن, بمعرض نمایش گذاشتن, تخصیص دادن, نسبت دادن به, شرح دادن, افکندن, تقدیم داشتن, عطاء کردن, گریه کردن, بیان کردن; USER: به, داد, دادم, بخشید, را به

GT GD C H L M O
gay /ɡeɪ/ = ADJECTIVE: خوشحال, خوش, پرنشاط, خوشدل, شوخ, سردماغ, سرحال, خرم, خشنود, خوشنود, سرخوش, سرمست, فراخ, خوش وقت, سبک روح; USER: همجنسگرا, همجنس گرا, همجنس بازان, همجنس گرایان

GT GD C H L M O
geese /ɡiːs/ = NOUN: غازها; USER: غازها, غاز, غازها از, تقریبا مخروبه, مخروبه

GT GD C H L M O
gentle /ˈdʒen.tl̩/ = ADJECTIVE: ملایم, مهربان, لطیف, نجیب, ارام, لین, با تربیت, اهسته, ظریف, بامروت; VERB: ملایم کردن, رام کردن, ارام کردن; USER: ملایم, آرام, مهربان, لطیف, نجیب

GT GD C H L M O
gentlemen /ˈdʒen.tl̩.mən/ = USER: Gentlemen-phrase, Gentlemen; USER: آقایان, آقایان محترم, جنتلمن ها, آقایان به

GT GD C H L M O
gently /ˈdʒent.li/ = ADVERB: با ملایمت, ملایم, بتدریج, به ارامي; USER: با ملایمت, آرامی, به آرامی, آرامی به, به آرامی به

GT GD C H L M O
get /ɡet/ = VERB: رسیدن, زدن, بدست اوردن, فهمیدن, حاصل کردن, کسب کردن, فراهم کردن, تحصیل کردن, تهیه کردن, ربودن, تصرف کردن; NOUN: زایش, تولد; USER: رسیدن, دریافت, دریافت کنید, بدست آوردن, را دریافت

GT GD C H L M O
getting /ɡet/ = VERB: رسیدن, زدن, بدست اوردن, فهمیدن, حاصل کردن, کسب کردن, فراهم کردن, تحصیل کردن, تهیه کردن, ربودن, تصرف کردن; USER: گرفتن, شدن, به دست آوردن, از گرفتن, برای گرفتن

GT GD C H L M O
gift /ɡɪft/ = NOUN: هدیه, موهبت, کادو, نعمت, استعداد, بخشش, پیشکش, عطیه, ره اورد, ژنی, عطا; VERB: هدیه دادن, بخشیدن, پیشکش کردن, دارای استعداد کردن; USER: هدیه, موهبت, هدیه دادن, بخشش, نعمت

GT GD C H L M O
gifts /ɡɪft/ = NOUN: هدیه, موهبت, کادو, نعمت, استعداد, بخشش, پیشکش, عطیه, ره اورد, ژنی, عطا; USER: هدیه, هدایا, هدایای, هدیه های, هدیه ای

GT GD C H L M O
girls /ɡɜːl/ = NOUN: دختر, دختربچه, دوشیزه, کلفت, معشوقه, زن جوان; USER: دختران, دختر, دختران در, دختران را, دختران به

GT GD C H L M O
give /ɡɪv/ = VERB: دادن, دادن, بخشیدن, ارائه دادن, رساندن, واگذار کردن, اتفاق افتادن, بمعرض نمایش گذاشتن, تخصیص دادن, نسبت دادن به, شرح دادن; NOUN: دهش; USER: دادن, را, بدهد, من بدهید, به من بدهید

GT GD C H L M O
glad /ɡlæd/ = ADJECTIVE: خوشحال, خرسند, شاد, خشنود, خوشنود, خوش وقت, مسرور, محظوظ; USER: خوشحال, خوشحالم, من خوشحالم, شاد, خرسند

GT GD C H L M O
glee /ɡliː/ = NOUN: سرور و نشاط, خوشحالی, شادی, خوشی, کامیابی, خوشی ونشاط, ساز و نواز, اسباب موسیقی, زیبایی; USER: سرور و نشاط, خوشحالی, خوشی ونشاط, خوشی, اسباب موسیقی

GT GD C H L M O
glisten /ˈɡlɪs.ən/ = NOUN: پرتلالوء; VERB: درخشیدن, برق زدن, جسته جسته برق زدن, ساطع شدن; USER: جسته جسته برق زدن, پرتلالوء, برق زدن, درخشیدن, ساطع شدن

GT GD C H L M O
glistening /ˈɡlɪs.ən/ = VERB: درخشیدن, برق زدن, جسته جسته برق زدن, ساطع شدن

GT GD C H L M O
gloom /ɡluːm/ = NOUN: دل تنگی, تاریکی, تیرگی, افسردگی, ملالت; VERB: عبوس بودن, کش رفتن, افسرده شدن, دلتنگ بودن, تاریک کردن, تیره کردن, ابری بودن; USER: دل تنگی, تاریکی, تیرگی, افسردگی, ملالت

GT GD C H L M O
gloria /ˈglôrēə/ = NOUN: فر, حمد, تسبیح, حلقه نور; USER: تسبیح, GLORIA, گلوریا, فر, حمد

GT GD C H L M O
glories /ˈɡlɔː.ri/ = NOUN: شکوه, عظمت, افتخار, جلال, عزت, نور, فخر, شهرت, اشتهار, مباهات, سر بلندی; USER: افتخارات, شکوه, عظمت, افتخار, مفاخر

GT GD C H L M O
glorious /ˈɡlɔː.ri.əs/ = ADJECTIVE: با شکوه, مجلل, سربلند, عظیم; USER: با شکوه, شکوه, شکوهمند, مجلل, سربلند

GT GD C H L M O
glory /ˈɡlɔː.ri/ = NOUN: شکوه, عظمت, افتخار, جلال, عزت, نور, فخر, شهرت, اشتهار, مباهات, سر بلندی; VERB: بالیدن, ستودن, فخر کردن, شادمانی کردن, درخشیدن; USER: شکوه, افتخار, عظمت, عزت, فخر

GT GD C H L M O
glows /ɡləʊ/ = VERB: بر افروختن, تابیدن, تاب امدن, قرمز شدن, مشتعلبودن, نگاه سوزان کردن, در تب و تاب بودن; USER: درخشد, تابد, می درخشد

GT GD C H L M O
go /ɡəʊ/ = VERB: رفتن, راه رفتن, گشتن, گذشتن, شدن, روانه ساختن, رهسپار شدن, کار کردن, رواج داشتن, روی دادن, راهی شدن; NOUN: سیر; USER: رفتن, بروید, برود, برو, رفتن به

GT GD C H L M O
god /ɡɒd/ = NOUN: خدا, ایزد, الله, پروردگار, یزدان, تعالی, یاهو; USER: خدا, خدای, خداوند, ایزد, پروردگار

GT GD C H L M O
godhead /ˈgädˌhed/ = NOUN: الوهیت, ربالنوع, خدایی, جوهر الوهیت, خدا; USER: خدایی, ربالنوع, الوهیت, جوهر الوهیت, رب النوع

GT GD C H L M O
going /ˈɡəʊ.ɪŋ/ = NOUN: رفتن, جریان, گام, عزیمت, وضع زمین, وضع جاده, زمین جاده, پهنای پله, مشی زندگی; ADJECTIVE: جاری, رایج, موجود, سایر; USER: رفتن, قصد, رفتن به, جریان, قصد دارم

GT GD C H L M O
gold /ɡəʊld/ = NOUN: طلا, زر, پول, سکه زر, ثروت, رنگ زرد طلایی, اندود زرد, نخ زری, جامه زری, پول زر; USER: طلا, طلا را, طلا به, طلا در, های طلا

GT GD C H L M O
golden /ˈɡəʊl.dən/ = ADJECTIVE: طلایی, زرین, طلا, درخشنده, اعلاء; USER: طلایی, طلایی رنگ, زرین, های طلایی, طلا

GT GD C H L M O
golly

GT GD C H L M O
gone /ɡɒn/ = VERB: رفتن, راه رفتن, گشتن, گذشتن, شدن, روانه ساختن, رهسپار شدن, کار کردن, رواج داشتن, روی دادن, بران بودن, راهی شدن, سیر کردن, پا زدن, تمام شدن, در صدد بودن; USER: رفته, رفته است, رفته اند, از بین رفته, از دست رفته

GT GD C H L M O
gonna /ˈɡə.nə/ = USER: تو, خوای, جاوا, به تو, می خوای

GT GD C H L M O
good /ɡʊd/ = ADJECTIVE: خوب, خیر, نیک, خوش, شایسته, صحیح, نیکو, سودمند, پاک, قابل; NOUN: خوبی, خیر; USER: خوب, خوبی, خیر, خوش, نیک

GT GD C H L M O
goodness /ˈɡʊd.nəs/ = NOUN: خوبی, نیکی, حسن, مروت; USER: خوبی, نیکی, خیر, نیکویی, خوبی را

GT GD C H L M O
goodnight = USER: شب بخیر, شب به خیر

GT GD C H L M O
goodwill /ɡʊdˈwɪl/ = NOUN: حسن نیت, خوش نیتی, حسن تفاهم, مصلحت, میل; USER: حسن نیت, خوش نیتی, حسن تفاهم, مصلحت, میل

GT GD C H L M O
got /ɡɒt/ = ADJECTIVE: بدست آمده; USER: رو, کردم, شدم, هم, دارم

GT GD C H L M O
grace /ɡreɪs/ = NOUN: منت, زیبایی, بخشش, جذابیت, ظرافت, بخشندگی, خوش اندامی, ملاحت, تایید; VERB: موردلطف قراردادن, اراستن, زینت بخشیدن; USER: زیبایی, فضل, ظرافت, لطف و مرحمت, منت

GT GD C H L M O
gracious /ˈɡreɪ.ʃəs/ = ADJECTIVE: بخشنده, مهربان, رئوف, خوشایند, دلپذیر, توفیق دهنده, فیض بخش, زیر دست نواز, خیر خواه, مطبوع دارای لطف; USER: بخشنده, مهربان, رئوف, خوشایند, زیر دست نواز

GT GD C H L M O
grand /ɡrænd/ = ADJECTIVE: بزرگ, عالی, عظیم, مجلل, والا, جدی, مشهور, بسیار عالی با شکوه, با وقار; NOUN: هزار دلار; USER: بزرگ, عالی, عظیم, مجلل, والا

GT GD C H L M O
great /ɡreɪt/ = ADJECTIVE: بزرگ, عالی, کبیر, عظیم, زیاد, فراوان, مهم, هنگفت, معتبر, متعال, خطیر, ماهر; USER: بزرگ, عالی, عظیم, زیاد, فراوان

GT GD C H L M O
greatest /ɡreɪt/ = USER: بزرگترین, بیشترین, بزرگ ترین, بزرگ, از بزرگترین

GT GD C H L M O
green /ɡriːn/ = ADJECTIVE: سبز, نارس, خام, تازه, خرم, بی تجربه; NOUN: رنگ سبز, سبزه, چمن, ترو تازه; VERB: سبز شدن, سبز کردن; USER: سبز, رنگ سبز, سبز رنگ, سبز و

GT GD C H L M O
greet /ɡriːt/ = VERB: تبریک گفتن, درود گفتن, سلام دادن; USER: تبریک گفتن, خوش آمد می گوید, سلام و احوالپرسی, سلام و احوال پرسی, درود گفتن

GT GD C H L M O
grew /ɡruː/ = VERB: شدن, رشد کردن, بزرگ شدن, کاشتن, روییدن, گشتن, بالیدن, رستن, سبز شدن, زیاد شدن, ترقی کردن, رویانیدن, برزگ شدن, سبز کردن, عمل امدن; USER: رشد, بزرگ شد, بزرگ شده, رشد کرد, افزایش یافت

GT GD C H L M O
ground /ɡraʊnd/ = NOUN: زمین, زمینه, خاک, میدان, پایه, اساس, پا, سبب, مستمسک; ADJECTIVE: اساسی; VERB: بناء کردن, بگل نشاندن; USER: زمین, زمینه, خاک, پایه, میدان

GT GD C H L M O
grow /ɡrəʊ/ = VERB: شدن, رشد کردن, بزرگ شدن, کاشتن, روییدن, گشتن, بالیدن, رستن, سبز شدن, زیاد شدن, ترقی کردن, رویانیدن, برزگ شدن, سبز کردن, عمل امدن; USER: رشد, رشد می کنند, رشد کند, به رشد, رشد کنند

GT GD C H L M O
grown /ɡrəʊn/ = ADJECTIVE: رشد کرده, رسیده, روییده, سبز شده, جوانه زده; USER: رشد کرده, رشد, افزایش یافته, رشد کرده است, افزایش یافته است

GT GD C H L M O
guard /ɡɑːd/ = NOUN: گارد, نگهبان, محافظ, پاسدار, پاسبان, نگهدار, مستحفظ; VERB: نگهبانی کردن, پاسداری کردن, محافظت کردن, پاییدن, محفوظ کردن; USER: نگهبان, گارد, محافظ, نگهبانی, پاسدار

GT GD C H L M O
guardian /ˈɡɑː.di.ən/ = NOUN: نگهبان, قیم, محافظ, پشتیبان; USER: نگهبان, محافظ, سرپرست, گاردین, قیم

GT GD C H L M O
guide /ɡaɪd/ = NOUN: راهنما, کتاب راهنما, رهبر, هادی; VERB: راهنمایی کردن, تعلیم دادن; USER: راهنمایی, هدایت, راهنمایی می, هدایت کند, را هدایت

GT GD C H L M O
had /hæd/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از; USER: حال, به حال, بود, داشته, تا به حال

GT GD C H L M O
hail /heɪl/ = NOUN: تگرگ, سلام, درود, طوفان تگرگ, سلام کردن, خوش باش, سلام برشما باد, طوفان همراهباتگرگ, تهنیت; VERB: تگرگ باریدن, صدا زدن, اعلام ورود کردن; USER: تگرگ, سلام, طوفان تگرگ, تگرگ باریدن, سلام برشما باد

GT GD C H L M O
halls /hɔːl/ = NOUN: سالن, تالار, راهرو, اتاق بزرگ, دالان, سال; USER: سالن, سالن های, سالنهای, سالن ها, سالنها و اتاق های

GT GD C H L M O
hands /ˌhænd.ˈzɒn/ = NOUN: دست, طرف, دسته, عقربه, پنجه, دست خط, دخالت, کمک, خط, پهلو, پیمان, یک وجب, شرکت; USER: دست, دستان, دستها, دست های, به دست

GT GD C H L M O
happy /ˈhæp.i/ = ADJECTIVE: خوشحال, مبارک, شاد, خوش, راضی, خرسند, خوشبخت, مسرور, سعادتمند, فرخنده, خندان, فرخ; USER: خوشحال, شاد, راضی, خوش, خوشبخت

GT GD C H L M O
hardly /ˈhɑːd.li/ = ADVERB: بشدت; USER: به سختی, سختی, به ندرت, به سختی و, به سختی به

GT GD C H L M O
hark /hɑːk/ = VERB: گوش دادن, استماع کردن, تعلیم از راه گوش دادن; USER: استماع کردن, گوش دادن, گوش, عطف کردن, تعلیم از راه گوش دادن

GT GD C H L M O
harp /hɑːp/ = NOUN: چنگ, الک, غربال, سرند; VERB: چنگ زدن, بصدا در اوردن, ترغیب کردن; USER: چنگ, چنگ زدن, الک, بصدا در اوردن, ترغیب کردن

GT GD C H L M O
harps /härp/ = NOUN: چنگ, الک, غربال, سرند; VERB: چنگ زدن, بصدا در اوردن, ترغیب کردن; USER: چنگ,

GT GD C H L M O
has /hæz/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از; USER: است, دارد, شده است, کرده است, است که

GT GD C H L M O
haste /heɪst/ = NOUN: عجله, سرعت, شتاب; VERB: عجله کردن; USER: عجله, شتاب, آنچنان شتابان بوده, سرعت, عجله کردن

GT GD C H L M O
hastening /ˈheɪ.sən/ = VERB: عجله کردن, شتافتن, تسریع زدن, شتاباندن; USER: شتاب, تسریع

GT GD C H L M O
hat /hæt/ = NOUN: کلاه, کلاه کاردینالی; USER: کلاه, هت, کلاه های, های کلاه, کلاه را

GT GD C H L M O
hate /heɪt/ = NOUN: نفرت, تنفر, دشمنی, ستیز, اکراه, غل; VERB: نفرت داشتن از, بیزار بودن, کینه ورزیدن, تنفر داشتن از, عداوت کردن, مشمئز شدن; USER: نفرت, متنفر, تنفر, آنها بدم میاید, از آنها بدم میاید

GT GD C H L M O
hath /hæt/ = USER: خداوند, جزء, قطعا, خدا, آنچه

GT GD C H L M O
have /hæv/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از; NOUN: مالک; USER: داشتن, داشته, دارند, دارای, داشته باشند

GT GD C H L M O
haven /ˈheɪ.vən/ = NOUN: پناهگاه, جای امن, بندرگاه, لنگر گاه; USER: پناهگاه, پناهگاه های, بندرگاه, جای امن, لنگر گاه

GT GD C H L M O
hay /heɪ/ = NOUN: علف خشک, یونجه خشک, گیاه خشک کرده, حشک کردن, تختخواب; VERB: خوراک دادن; USER: یونجه خشک, یونجه, علف خشک, علوفه خشک, یونجه را

GT GD C H L M O
he /hiː/ = PRONOUN: او, او, خودش, جانور نر; USER: او, وی, او به, او را, او در

GT GD C H L M O
head /hed/ = NOUN: سر, رئيس, راس, رهبر, کله, نوک, سرصفحه, دماغه, سالار; ADJECTIVE: اصلی, فوقانی, بزرگ; USER: سر, رئيس, راس, رهبر, کله

GT GD C H L M O
healing /hiːl/ = VERB: خوب کردن, التیام دادن, شفاء دادن; USER: شفا, بهبود, بهبودی, ترمیم, التیام

GT GD C H L M O
hear /hɪər/ = VERB: شنیدن, گوش کردن, گوش دادن به, پذیرفتن, استماع کردن, درک کردن, اطاعت کردن; USER: شنیدن, بشنوند, بشنود, می شنوید, را بشنود

GT GD C H L M O
heart /hɑːt/ = NOUN: قلب, دل, مرکز, جوهر, دل و جرات, رشادت, مغز درخت, لب کلام, ضمیر; VERB: جرات دادن, تشجیع کردن; USER: قلب, قلبی, دل, های قلبی, قلب را

GT GD C H L M O
hearts /hɑːt/ = NOUN: قلب, دل, مرکز, جوهر, دل و جرات, رشادت, مغز درخت, لب کلام, ضمیر; USER: قلب, دل, دلها, قلب های, قلوب

GT GD C H L M O
heat /hiːt/ = NOUN: گرما, حرارت, گرمی, تندی, اشتیاق, وهله, نوبت, تحریک جنسی زنان, طلب شدن جانور; VERB: گرم کردن, بهیجان امدن, بر انگیختن; USER: گرما, حرارت, گرمای, های حرارتی, گرما را

GT GD C H L M O
heav

GT GD C H L M O
heaven /ˈhev.ən/ = NOUN: بهشت, خدا, گردون, قدرت پروردگار, سپهر, آسمان, آسمان, عرش, فلک, عالم روحانی, هفت طبقه اسمان; USER: بهشت, آسمان, بهشت است, آسمان را, آسمان به

GT GD C H L M O
heavenly /ˈhev.ən.li/ = ADJECTIVE: آسمانی, بهشتی, سماوی, علوی, روحانی; USER: آسمانی, بهشتی, سماوی, علوی, روحانی

GT GD C H L M O
heedless /ˈhiːd.ləs/ = ADJECTIVE: غافل, بی پروا; USER: غافل, شنوند, بی پروا, های بی رویه, کشی های بی رویه

GT GD C H L M O
hello /helˈəʊ/ = INTERJECTION: سلام!, هالو, الو!; USER: سلام, خوش آمدید, خوش, میهمان گرامی

GT GD C H L M O
help /help/ = NOUN: کمک, یاری, مساعدت, امداد, نوکر, مزدور, پایمردی; VERB: کمک کردن, مدد رساندن, سودمند واقع شدن, یاری کردن, مساعدت کردن, همدستی کردن, بهتر کردن، چاره کردن; USER: کمک, کمک کند, کمک به, به کمک, یاری

GT GD C H L M O
helpless /ˈhelp.ləs/ = ADJECTIVE: درمانده, بی چاره, موردحمایت, نا گزیر, زله, فرومانده, سر گردان; USER: درمانده, ناتوان, درماندگی, بی چاره, موردحمایت

GT GD C H L M O
hence /hens/ = ADVERB: از این رو, بنابر این, از این جهت, پس از این; CONJUNCTION: یعنی; USER: از این رو, این رو, در نتیجه, از اینرو, از این رو به

GT GD C H L M O
henceforth /ˌhensˈfɔːθ/ = ADVERB: از این پس, سپس, زین سپس, از این ببعد; USER: از این پس, پس, این پس, از این ببعد, زین سپس

GT GD C H L M O
hens /hen/ = NOUN: مرغ, مرغ خانگی, ماکیان; USER: مرغ, مرغ ها, قطعه مرغ, تخم مرغ, تخم مرغ های مرغان

GT GD C H L M O
her /hɜːr/ = PRONOUN: اورا, باو, مال او, ... او, ان زن را, خودمانی; USER: او, او را, خود را, به او, خود را به

GT GD C H L M O
herald /ˈher.əld/ = NOUN: قاصد, منادی, پیشرو, جارچی, خبر رسان, جلو دار; VERB: اعلام کردن, راهنمایی کردن, از امدن یا وقوع چیزی خبر دادن; USER: قاصد, منادی, جارچی, خبر رسان, جلو دار

GT GD C H L M O
here /hɪər/ = ADVERB: اینجا, در این جا, اکنون, در این موقع, در این باره, بدین سو; USER: اینجا, در اینجا, به اینجا, اینجا به, در اینجا به

GT GD C H L M O
hey /heɪ/ = INTERJECTION: هی, اهای, ای, وه, هلا, های; USER: هی, سلام, با سلام, آهای, اهای

GT GD C H L M O
high /haɪ/ = ADJECTIVE: عالی, زیاد, بلند, مرتفع, گزاف, بلند پایه, رفیع, متعال, علوی, رشید, وافرگران; NOUN: جای مرتفع; USER: زیاد, بالا, بلند, بالا است, عالی

GT GD C H L M O
highest /hī/ = USER: بالاترین, بیشترین, با بالاترین, بالاترین میزان, بالاترین سطح

GT GD C H L M O
hill /hɪl/ = NOUN: تپه, ماهور, تل, توده, پشته; VERB: توده کردن, انباشتن; USER: تپه, تپه ای, تپه ها, تپه های, تپه به

GT GD C H L M O
hills /hɪl/ = NOUN: تپه, ماهور, تل, توده, پشته; USER: تپه, تپه ها, تپه های, فراز تپه, از تپه

GT GD C H L M O
him /hɪm/ = PRONOUN: او را, به او, به او; USER: او را, او, به او, از او, او را به

GT GD C H L M O
his /hɪz/ = PRONOUN: برای او, مال او, ... او, مال انمرد, خودمانی, ضمیر ملکی سوم شخص مفردمذکر; USER: او, خود, خود را, او را, خود را به

GT GD C H L M O
history /ˈhɪs.tər.i/ = NOUN: تاریخچه, تاریخ, سابقه, پیشینه, بیمارنامه; USER: تاریخ, سابقه, تاریخچه, تاریخی, سابقه ای

GT GD C H L M O
hither /ˈhɪð.ər/ = ADVERB: اینجا, به اینجا; ADJECTIVE: اینطرفی; USER: اینجا, اینطرفی, به اینجا

GT GD C H L M O
hold /həʊld/ = VERB: نگه داشتن, نگاه داشتن, گرفتن, در دست داشتن, چسبیدن, منعقد کردن, باز داشتن, جا گرفتن, تصرف کردن; NOUN: نگاهداری; USER: نگه داشتن, نگه, نگه دارید, نگه دارد, را نگه

GT GD C H L M O
holly /ˈhɒl.i/ = NOUN: راج; USER: راج, هالی, مقدس, مقدس جامعه, درخت راج

GT GD C H L M O
holy /ˈhəʊ.li/ = ADJECTIVE: مقدس, منزه وپاکدامن, وقف شده; NOUN: خدا, تعالی; USER: مقدس, مقدس را, مقدس است, های مقدس

GT GD C H L M O
home /həʊm/ = NOUN: خانه, وطن, موطن, میهن, شهر, اقامت گاه; ADJECTIVE: بطرف خانه; VERB: بخانه برگشتن, خانه دادن, منزل دادن; USER: خانه, صفحه اصلی, منزل, به خانه, وطن

GT GD C H L M O
hopalong = VERB: روی یک پا جستن; USER: hopalong,

GT GD C H L M O
hope /həʊp/ = NOUN: امید, امیدواری چشم داشت, چشم انتظاری; VERB: انتظار داشتن, ارزو داشتن, امیدوار بودن, پشت گرمی داشتن به; USER: امید, امیدوارم, امیدواریم, امیدوار, امیدوارم که

GT GD C H L M O
hopes /həʊp/ = NOUN: امید, امیدواری چشم داشت, چشم انتظاری; USER: امیدوار, امیدوار است, امیدوار است که, امیدوار است بتواند, امیدوار است که بتواند

GT GD C H L M O
horse /hɔːs/ = NOUN: اسب, اسب, سواره نظام, قوه اسب, ماشین بخار و غیره, پارگی; ADJECTIVE: اسبی, وابسته به اسب; VERB: اسب دار کردن, سوار اسب کردن, اسب دادن به, بالا بردن, برپشت سوار کردن, شلاق زدن, بدوش کشیدن, سواری کردن; USER: اسب, اسبی, اسب به, اسب در

GT GD C H L M O
hosanna /həʊˈzæn.ə/ = NOUN: هلهله; USER: حمد, هلهله, هوشیعانا

GT GD C H L M O
host /həʊst/ = NOUN: میزبان, دسته, سپاه, صاحبخانه, مهمانخانه دار, خانه دار, ازدحام, مهمان دار, انگل دار, خواجه, گروه; USER: میزبان, های میزبان, میزبان را, میزبان در, میزبان از

GT GD C H L M O
hosts /həʊst/ = NOUN: میزبان, دسته, سپاه, صاحبخانه, مهمانخانه دار, خانه دار, ازدحام, مهمان دار, انگل دار, خواجه, گروه; USER: میزبان, میزبان های, میزبان ها, از میزبان, های میزبان

GT GD C H L M O
hotel /həʊˈtel/ = NOUN: هتل, مسافرخانه, مهمانخانه; USER: هتل, هتل ها, هتلی, در هتل, هتل و

GT GD C H L M O
hours /aʊər/ = NOUN: ساعت, وقت, مدت کم; USER: ساعت, ساعات, ساعت در, ساعت به, ساعت است

GT GD C H L M O
hovering /ˈhɒv.ər/ = ADJECTIVE: معلق در هوا, معلق; USER: معلق در هوا, معلق, معلق در هوا در, معلق بالای, معلق در هوا به

GT GD C H L M O
how /haʊ/ = ADVERB: چگونه, چگونگی, چه, چطور, چنانکه, از چه طریق, به چه سبب; NOUN: چگونگی, طرز, روش, راه, کیفیت, سان, متد; USER: چگونه, چگونگی, چه, چطور, طرز

GT GD C H L M O
human /ˈhjuː.mən/ = ADJECTIVE: انسانی, وابسته بانسان, دارای خوی انسانی; NOUN: شخص; USER: انسانی, انسان, بشر را, بشر در, انسان را

GT GD C H L M O
hung /hʌŋ/ = ADJECTIVE: اویخت, اویخته; VERB: زمان ماضی فعل; USER: آویزان, آویخته, را قطع کرد, آویخته شده, آویزان می

GT GD C H L M O
i /aɪ/ = PRONOUN: من, خودم, اول شخص مفرد; NOUN: نهمین حرف الفبای انگلیسی; USER: من, من به, که من, من در, من از

GT GD C H L M O
if /ɪf/ = CONJUNCTION: اگر, چنانچه, چه, هر گاه, کاش, ایا, خواه, هر وقت, ای کاش, بفرض; NOUN: شرط, تصور; USER: اگر, در صورت, در صورتی, چنانچه

GT GD C H L M O
imparts /ɪmˈpɑːt/ = VERB: افشاء کردن, رساندن, سهم دادن, ابلاغ کردن, بیان کردن, بهرهمند ساختن, افاضه کردن; USER: گویا, دادن, منتقل, آشکار, شیکر

GT GD C H L M O
in /ɪn/ = PREPOSITION: به, از, با, توی, هنگام, روی, بر حسب, در ظرف, بالای, نزدیک, اندر, در توی, بطرف, نزدیک ساحل; USER: به, در, را در, از, با

GT GD C H L M O
incarnate /ɪnˈkɑː.nət/ = ADJECTIVE: مجسم, دارای شکل جسمانی, برنگ گوشتی; VERB: مجسم کردن, صورت خارجی دادن; USER: مجسم, مجسم کردن, دارای شکل جسمانی, برنگ گوشتی, صورت خارجی دادن

GT GD C H L M O
incense /ˈɪn.sens/ = VERB: بخور دادن به, تحریک کردن, تهییج کردن, خشمگین کردن; NOUN: بخور خوشبو; USER: بخور خوشبو, بخور دادن, بخور دادن به, بخور, تحریک کردن

GT GD C H L M O
infant /ˈɪn.fənt/ = NOUN: کودک, طفل, بچه, بچه کمتر از هفت سال; ADJECTIVE: غیر بالغ; USER: کودک, نوزاد, طفل, نوزاد را, نوزاد به

GT GD C H L M O
infest /ɪnˈfest/ = VERB: فراوان بودن در, هجوم کردن در, ول نکردن; USER: فراوان بودن در, هجوم, آلوده, هجوم کردن در, فراوان بودن

GT GD C H L M O
ing /-ɪŋ/ = USER: نشستند, کردن, داری, دادن, شود

GT GD C H L M O
intent /ɪnˈtent/ = NOUN: قصد, نیت, منظور, مفاد, تصمیم, فکر, عمد, مرام, معنی; ADJECTIVE: مصمم; USER: قصد, نیت, منظور, مصمم, تصمیم

GT GD C H L M O
into /ˈɪn.tuː/ = PREPOSITION: به, توی, بسوی, نسبت به, در میان, بطرف, اندر, در ظرف; USER: به, را, را به, را در, به داخل

GT GD C H L M O
is /ɪz/ = VERB: است، هست; USER: است, باشد, می باشد, شده است

GT GD C H L M O
it /ɪt/ = PRONOUN: آن, ان, او, ان چیز, ان جانور; USER: آن, از آن, در آن, آن را به, به آن

GT GD C H L M O
its /ɪts/ = PRONOUN: مال آن, مال ان, خودمانی, ... آن; USER: آن, خود, خود را, آن را, آن در

GT GD C H L M O
ivy /ˈaɪ.vi/ = NOUN: پیچک, پاپیتال, عشقه چشم خروس, لبلاب; USER: پیچک, پیچک ها, پاپیتال, لیگ آیوی, عشقه چشم خروس

GT GD C H L M O
jingle /ˈdʒɪŋ.ɡl̩/ = NOUN: صدای جرنگ جرنگ, طنین زنگ; VERB: طنین زنگ ایجاد کردن, جرنگیدن, جرنگ جرنگ کردن

GT GD C H L M O
join /dʒɔɪn/ = VERB: پیوستن, متصل کردن, پیوند زدن, ازدواج کردن, گراییدن, متحد کردن, پا گذاشتن, در مجاورت بودن; USER: پیوستن, ملحق, بپیوندید, بپیوندند, ملحق شدن

GT GD C H L M O
jolly /ˈdʒɒl.i/ = ADJECTIVE: با نشاط, خوشحال, شوخ, بذلهگو; ADVERB: خیلی; USER: با نشاط, نشاط, خوشحال, بذلهگو, شوخ

GT GD C H L M O
joy /dʒɔɪ/ = NOUN: لذت, سرور, مسرت, حظ, خوشی, خرسندی, طرب, فرح; VERB: شادی کردن, خوشی کردن, لذت بردن از, خوشحال کردن, خوشی دادن, مشعوف ساختن; USER: لذت, شادی, خوشی, سرور, مسرت

GT GD C H L M O
joyful /ˈdʒɔɪ.fəl/ = ADJECTIVE: شاد, خوشحال; USER: شاد, شادی بخش, با نشاط, نشاط, لذت بخش

GT GD C H L M O
joyous /ˈdʒɔɪ.əs/ = USER: شادی, شاد, مسرت بخشی, مسرت بخش, مسرت بخشی بود

GT GD C H L M O
just /dʒʌst/ = ADVERB: فقط, تنها, عینا, در همان دم, اندکی پیش; ADJECTIVE: درست, عادل, منصفانه, منصف, مقتضی, باانصاف; NOUN: دادگر; USER: فقط, تنها, درست, فقط به, عادل

GT GD C H L M O
keep /kiːp/ = VERB: نگاه داشتن, حفظ کردن, ادامه دادن, نگه داری کردن, اداره کردن, مداومت بامری دادن, جلو گیری کردن; NOUN: حفاظت, نگاهداری, توجه, امانت داری, علوفه; USER: نگاه داشتن, حفظ, نگه داشتن, نگه دارید, را نگه دارید

GT GD C H L M O
keeping /ˈkiː.pɪŋ/ = NOUN: نگهداری, توافق; USER: نگهداری, نگه داشتن, حفظ, نگاه داشتن, که نگه داشتن

GT GD C H L M O
kids /kɪd/ = NOUN: بچه, کودک, بزغاله, کوچولو, بچه کوچک, چرم بزغاله; USER: بچه ها, بچه, کودکان, بچه های, بچه ها را

GT GD C H L M O
kin /kɪn/ = NOUN: قوم و خویش, خویشی, خویشاوند, خویش و قوم; USER: قوم و خویش, خویشاوند, نزدیک ترین خویشاوندان, خویشاوندان نزدیک, خویش و قوم

GT GD C H L M O
kind /kaɪnd/ = NOUN: نوع, گونه, جنس, جور, دسته, قسم, طرز, کیفیت; ADJECTIVE: مهربان, خوب, با محبت, مشفق; USER: نوع, گونه, مهربان, جور, جنس

GT GD C H L M O
kindness /ˈkaɪnd.nəs/ = NOUN: مهربانی, محبت, لطف, خوبی, مرحمت, خوش قلبی, مروت, خدمت; USER: مهربانی, محبت, لطف, محبت را, محبت به

GT GD C H L M O
king /kɪŋ/ = NOUN: پادشاه, شاه, سلطان, شهریار, خسرو; USER: پادشاه, شاه, سلطان, پادشاه به

GT GD C H L M O
kings /kɪŋ/ = NOUN: پادشاه, سلطان, شاه, شهریار, خسرو; USER: پادشاهان, شاهان, پادشاه, پادشاهان را

GT GD C H L M O
kiss /kɪs/ = NOUN: بوسه, بوس, ماچ; VERB: بوسیدن, بوسه گرفتن از, ماچ کردن; USER: بوسه, بوسیدن, بوس, ماچ

GT GD C H L M O
knee /niː/ = NOUN: زانو, زانویی, خم, پیچ, دو شاخه; VERB: زانو دار کردن; USER: زانو, زانوی, مفصل زانو, زانو را

GT GD C H L M O
kneeled /nēl/ = USER: زانو زد,

GT GD C H L M O
knew /njuː/ = VERB: دانستن, شناختن; USER: می دانستند, می دانستم, می دانستم که, را می دانستند, می دانستند که

GT GD C H L M O
know /nəʊ/ = VERB: دانستن, شناختن, خبر داشتن, اگاه بودن; USER: دانستن, دانم, می دانیم, می دانید, می دانند

GT GD C H L M O
knows /nəʊ/ = USER: می داند, داند, می داند که, نمی داند, کسی می داند

GT GD C H L M O
la /lɑː/ = NOUN: لا, نت ششم کلید دیاتونیک; USER: لا, LA, لس آنجلس, لوس آنجلس, در لس آنجلس

GT GD C H L M O
ladies /ˈleɪ.dizˌmæn/ = USER: Ladies-phrase, Ladies; USER: خانم ها, خانمها, بانوان, خانم, از بانوان

GT GD C H L M O
lads /lad/ = NOUN: پسر بچه, غلام, جوانک; USER: بیابان,

GT GD C H L M O
laid /leɪd/ = VERB: گذاردن, دفن کردن, تخم گذاردن, طرح کردن; USER: گذاشته, گذاشته شده, پیریزی کرده, گذاشته است, را پیریزی

GT GD C H L M O
lament /ləˈment/ = VERB: ضجه و زاری کردن, تاسف خوردن, زاریدن, سوگواری کردن; NOUN: ضجه; USER: ضجه و زاری کردن, ضجه, تاسف خوردن, زاریدن, سوگواری کردن

GT GD C H L M O
land /lænd/ = NOUN: زمین, سرزمین, خشکی, خاک, دیار, بر; VERB: پیاده شدن, رسیدن, به خشکی امدن, بزمین نشستن, فرود امدن; USER: زمین, سرزمین, زمین های, از زمین, خشکی

GT GD C H L M O
lanes /leɪn/ = NOUN: کوچه, راه باریک, راه دریایی, گلو, نای, خط سیر هوایی; USER: خطوط, مسیرهای, کوچه, کوچه های, خطوط عبور

GT GD C H L M O
lang = USER: زبان, لنگ, لانگ, ارسال به دوست, Lang در

GT GD C H L M O
lank /læŋk/ = ADJECTIVE: نحیف

GT GD C H L M O
lap /læp/ = VERB: لیس زدن, شلپ شلپ کردن, حریصانه خوردن, تاه کردن, با صدا چیزی خوردن, پیچیدن; NOUN: محل نشو ونما, دامن لباس, لبه لباس; USER: لیس زدن, شلپ شلپ کردن, محل نشو ونما, حریصانه خوردن, دامن لباس

GT GD C H L M O
lasses /las/ = NOUN: زن جوان, دختر; USER: موارد,

GT GD C H L M O
last /lɑːst/ = ADJECTIVE: آخر, اخیر, اخرین, بازپسین, پسین, قطعی, یک کلام; NOUN: طاقت; VERB: دوام داشتن, دوام کردن, طول کشیدن, به درازا کشیدن, پایستن; USER: آخر, آخرین, گذشته, تاریخ و زمان آخرین, اخیر

GT GD C H L M O
late /leɪt/ = ADJECTIVE: دیر, مرحوم, اخیر, گذشته, تازه, کند; ADVERB: اخیرا, تا دیر وقت, تا دیرگاه, بیگاه; USER: دیر, اواخر, در اواخر, اواخر سال, مرحوم

GT GD C H L M O
laud /lɔːd/ = NOUN: ستایش; VERB: ستایش کردن, تمجید کردن, مدح کردن, علم کردن; USER: ستایش, ستایش کردن, تمجید کردن, مدح کردن, علم کردن

GT GD C H L M O
laugh /lɑːf/ = NOUN: خنده, صدای خنده; VERB: خندیدن, خندان بودن, خنده کردن; USER: خندیدن, خنده, بخندی, یادت بیاد که, باز هم بخندی

GT GD C H L M O
laughing /laf/ = ADJECTIVE: خندان; USER: خندان, خنده, خندیدن, خنده آور, خنده در

GT GD C H L M O
lay /leɪ/ = ADJECTIVE: غیر روحانی, غیر متخصص, غیر فنی, ناویژه کار, خارج از سلک روحانیت; VERB: گذاردن, دفن کردن, تخم گذاردن, طرح کردن; NOUN: داستان منظوم, اهنگ ملودی, الحان, جالس; USER: غیر روحانی, وضع, دراز, گذاردن, دراز کشیده

GT GD C H L M O
laying /leɪ/ = VERB: گذاردن, دفن کردن, تخم گذاردن, طرح کردن; USER: تخمگذار, تخمگذار به, های تخمگذار, تخم گذار, تخمگذار در

GT GD C H L M O
lays /leɪ/ = NOUN: داستان منظوم, اهنگ ملودی, الحان, جالس; USER: می گذارد, میسازد, گذارد, لم میدهد, را میسازد

GT GD C H L M O
leading /ˈliː.dɪŋ/ = ADJECTIVE: برجسته, عمده, پیشتاز, مقدم, پیشین; NOUN: هدایت, نفوذ, راهنمایی; USER: برجسته, که منجر, هدایت, عمده, پیشتاز

GT GD C H L M O
leads /liːd/ = NOUN: سرب, هدایت, رهبری, تقدم, پیش افت, راهنمایی, سبقت, شاقول گلوله, سر پوش, راه آب, مدرک; USER: منجر می شود, منجر, منجر می, منجر به, منجر میشود

GT GD C H L M O
league /liːɡ/ = NOUN: اتحادیه, پیمان, اتحاد, گروه ورزشی; VERB: متحد کردن, هم پیمان شدن; USER: اتحادیه, لیگ, در لیگ, های لیگ, لیگ برتر

GT GD C H L M O
lean /lēn/ = ADJECTIVE: لاغر, ضعیف, اندک, نزار, نحیف, کم سود; VERB: تکیه کردن, تکیه زدن, کج شدن, خم شدن, پشت دادن, پشت گرمی داشتن; USER: خم, تکیه, اونوقت, اونوقت همه, تکیه می

GT GD C H L M O
leaping /liːp/ = VERB: جستن, دویدن, خیز زدن, جفت زدن; USER: جهش, پرش, جهش ----, جهش کرده, جهش با

GT GD C H L M O
least /liːst/ = ADJECTIVE: کمترین, اقل, کوچکترین, خردترین; USER: کمترین, حداقل, کم, دست کم, اقل

GT GD C H L M O
leaves /liːvz/ = NOUN: برگها; USER: برگها, برگ, را ترک, برگ های, ترک می کند

GT GD C H L M O
less /les/ = ADJECTIVE: کمتر, کمتر, کوچکتر, پست تر, اصغر; USER: کمتر, کمتری, کمتر از, کمتر است

GT GD C H L M O
let /let/ = VERB: اجازه دادن, گذاشتن, اجاره دادن, رها کردن, ول کردن, اجاره رفتن, درنگ کردن; NOUN: مانع, انسداد, اجاره دهی; USER: اجازه, اجازه دهید, اجازه بدهید, اجازه می, اجازه دهید به

GT GD C H L M O
lie /laɪ/ = NOUN: دروغ, کذب, وضع, افتادن, چگونگی, خلاف; VERB: دروغ گفتن, خوابیدن, دراز کشیدن, ماندن, قرار گرفتن, سخن نادرست گفتن, واقع شدن, موقتا ماندن; USER: دروغ, دراز, دروغ گفتن, دراز می کشید, دروغ می

GT GD C H L M O
lies /laɪ/ = NOUN: دروغ, کذب, وضع, افتادن, چگونگی, خلاف; USER: نهفته است, نهفته, دروغ, اکاذیب, دروغ ها

GT GD C H L M O
life /laɪf/ = NOUN: زندگی, عمر, حیات, جان, زیست, دوران زندگی, دوام, حبس ابد, رمق, مدت; USER: زندگی, عمر, حیات, جان, زندگی است

GT GD C H L M O
light /laɪt/ = NOUN: نور, چراغ, پرتو, تابش; ADJECTIVE: روشن, سبک, کم, خفیف, سبک وزن, اندک, تابان; VERB: روشن کردن; USER: نور, سبک, روشن, چراغ, پرتو

GT GD C H L M O
lights /ˌlaɪtsˈaʊt/ = NOUN: ریه جانوران, شش, لباس های روشن; USER: چراغ, چراغ های, نور, چراغ ها, چراغهای

GT GD C H L M O
like /laɪk/ = ADJECTIVE: مانند, همچون, همانند, شبیه; CONJUNCTION: مثل; PREPOSITION: مثل, چون, سان, چنان; NOUN: نظیر; ADVERB: بسان; VERB: دوست داشتن; USER: مانند, مثل, شبیه, همچون, چون

GT GD C H L M O
lily /ˈlɪl.i/ = NOUN: زنبق, سوسن سفید, سوسن, زنبق رشتی; USER: زنبق, لیلی, سوسن, گل سوسن, سوسن سفید

GT GD C H L M O
line /laɪn/ = NOUN: خط, سطر, مسیر, رده, ردیف, رشته, سیم, بند, طرح, جاده; VERB: پوشاندن, خط کشیدن; USER: خط, سطر, از خط, در خط, رده

GT GD C H L M O
list /lɪst/ = NOUN: فهرست, جدول, سیاهه, شیار, سجاف, کنار, نرده, کجی; VERB: فهرست کردن, شیار کردن, اماده کردن, کج کردن; USER: فهرست, لیست, لیستی, فهرستی, در لیست

GT GD C H L M O
listen /ˈlɪs.ən/ = VERB: گوش دادن, شنیدن, پذیرفتن, استماع کردن, پیروی کردن از; USER: گوش دادن, گوش, گوش دهید, شنیدن, گوش دادن به

GT GD C H L M O
little /ˈlɪt.l̩/ = ADJECTIVE: کوچک, کم, اندک, ناچیز, کوتاه, ریز, خرد, مختصر, جزئي, حقیر; ADVERB: اندک, قدری; USER: کوچک, کمی, کم, اندک, کمی در

GT GD C H L M O
live /lɪv/ = ADJECTIVE: زنده, سرزنده, موثر, دایر; VERB: زندگی کردن, زیستن, زنده بودن, منزل کردن, سکون کردن; USER: زنده, زندگی می کنند, زندگی کردن, زیستن

GT GD C H L M O
lived /ˌʃɔːtˈlɪvd/ = VERB: زندگی کردن, زیستن, زنده بودن, منزل کردن, سکون کردن; USER: زندگی می کردند, زندگی, زندگی می, زندگی کرده, زندگی می کرد

GT GD C H L M O
lives /laɪvz/ = NOUN: زندگی, عمر, حیات, جان, زیست, دوران زندگی, دوام, حبس ابد, رمق, مدت; USER: زندگی, جان, زندگی می کند, زندگی می, در زندگی

GT GD C H L M O
load /ləʊd/ = NOUN: بار, محموله, کوله بار, مسئوليت, بار الکتریکی, عملکرد ماشین یا دستگاه; VERB: بار کردن, بار زدن, پر کردن, گرانبار کردن, بار گیری شدن, تفنگ یا سلاحی را پر کردن; USER: بار, لود, بار کردن, لود شدن, بار به

GT GD C H L M O
logs /lɒɡ/ = NOUN: لگاریتم, کارنامه, کنده, سفرنامهکشتی, گزارش سفرنامه کشتی, گزارش سفر هواپیما, قطعهای از درخت که اره نشده, سرعت سنجکشتی, صورت عملیات, گزارش روزانه عملیات هيئت یا عملیات موتور یا ماشین و غیره; USER: سیاهههای مربوط, سیاهههای مربوط به, سیاهههای, لاگ, سیاههها

GT GD C H L M O
long /lɒŋ/ = ADJECTIVE: بلند, طولانی, دراز, طویل, دیر, مدید, مفصل, کشیده, متوالی, ژرف; ADVERB: گذشته از وقت; VERB: اشتیاق داشتن, میل داشتن, ارزوی چیزی را داشتن, مناسب بودن; USER: طولانی, بلند, دراز, های طولانی, طولانی مدت

GT GD C H L M O
longer /lɒŋ/ = USER: دیگر, طولانی تر, طولانی, طولانی تری, دیگر به

GT GD C H L M O
look /lʊk/ = NOUN: نگاه, ظاهر, نظر, قیافه; VERB: نگاه کردن, دیدن, نگریستن, پاییدن, چشم را بکار بردن, وانمود کردن, بنظر امدن، مراقب بودن; USER: نگاه, نگاه کنید, نظر, ظاهر, نگاه کردن

GT GD C H L M O
looked /lʊk/ = VERB: نگاه کردن, دیدن, نگریستن, پاییدن, چشم را بکار بردن, وانمود کردن, بنظر امدن، مراقب بودن; USER: نگاه, نگاه کرد, نگاه کردم, نگاه می, نظر می رسید

GT GD C H L M O
lord /lɔːd/ = NOUN: ارباب, لرد, صاحب, مالک, شاهزاده, خدیو, سید; VERB: حکمروایی کردن, مانند لرد رفتار کردن, عنوان لردی دادن به; USER: خداوند, پروردگار, ارباب, صاحب, لرد

GT GD C H L M O
lords /lɔːd/ = NOUN: ارباب, لرد, صاحب, مالک, شاهزاده, خدیو, سید; USER: لرد, اربابان, سالاران, ارباب, لرد های

GT GD C H L M O
lot /lɒt/ = NOUN: قطعه, قرعه, سهم, سرنوشت, چندین, قسمت, محوطه, قطعه زمین, بخش; ADVERB: خیلی, بسیار, بسی; USER: خیلی, بسیاری, زیادی, تعداد زیادی, بسیار

GT GD C H L M O
love /lʌv/ = NOUN: عشق, محبت, مهر, معشوقه, مهربانی, خاطرخواهی; VERB: دوست داشتن, عشق داشتن; USER: عشق, دوست دارم, را دوست دارم, را دوست, دوست داشتن

GT GD C H L M O
loved /ləv/ = ADJECTIVE: محبوب, معشوق, دلپذیر; USER: محبوب, دوست, دوست داشتنی, را دوست داشت, مورد علاقه ات

GT GD C H L M O
loving /ˈlʌv.ɪŋ/ = ADJECTIVE: عاشق, دوستدار, با محبت, محبت امیز, خاطرخواه, صمیمی; USER: عاشق, دوست داشتن, با محبت, عشق ورزیدن به, دوستدار

GT GD C H L M O
low /ləʊ/ = ADJECTIVE: پایین, کم, اندک, اهسته, افتاده, فروتن, محقر, پست, پست ومبتذل; ADVERB: پایین; NOUN: پایین, صدای گاو; VERB: صدای گاو کردن; USER: کم, پایین, کم است, پایین است, اندک

GT GD C H L M O
lowing /ləʊ/ = VERB: صدای گاو کردن

GT GD C H L M O
lowly /ˈləʊ.li/ = ADJECTIVE: پست, افتاده, بی ادب, عاری از خیال, دون, صغیر; ADVERB: بطور پست; USER: پست, بی ادب, افتاده, دون, عاری از خیال

GT GD C H L M O
lullaby /ˈlʌl.ə.baɪ/ = NOUN: لالایی; VERB: لالایی خواندن; USER: لالایی, می زد لالایی, زد لالایی, لالاییه, آوای لالایی

GT GD C H L M O
lyrics /ˈlɪr.ɪk/ = NOUN: موسیقی یا شعربزمی; USER: اشعار, شعر, متن ترانه, ترانه ها, متن ترانه ها

GT GD C H L M O
m = NOUN: سیزدهمین حرف الفبای انگلیسی, هر چیزی بشکل حرف م; USER: متر, M, م, متر است, M را

GT GD C H L M O
made /meɪd/ = ADJECTIVE: ساخته, مصنوع, تربیت شده, معمول; USER: ساخته, ساخته شده, شده, ساخته شده است, شده است

GT GD C H L M O
maids /meɪd/ = NOUN: دوشیزه, باکره, دختر باکره, خاده; USER: دوشیزه به او عوض, خدمتکاران, های دوشیزه به او عوض, خدمتکار, ندیمه

GT GD C H L M O
make /meɪk/ = NOUN: ساخت, نظیر, ساختمان; VERB: ساختن, درست کردن, ایجاد کردن, انجام دادن, بوجود اوردن, تصنیف کردن, باعی شدن, وادار یا مجبور کردن, تاسیس کردن, گاییدن; USER: ساخت, را, ایجاد, ساختن, را در

GT GD C H L M O
makes /meɪk/ = NOUN: ساخت, نظیر, ساختمان; USER: می سازد, باعث, باعث می شود, می کند, را می سازد

GT GD C H L M O
making /ˈmeɪ.kɪŋ/ = NOUN: ساخت, ترکیب, ساختمان, مایه کامیابی; USER: ساخت, گیری, ساختن, از ساخت, به ساخت

GT GD C H L M O
man /mæn/ = NOUN: انسان, مرد, مردی, بشر, فرد, شخص, آدم, نفر, شوهر, رفیق, ادمی, نوکر, مهره شطرنج; VERB: اداره کردن, گرداندن; USER: مرد, انسان, مردی, بشر, شخص

GT GD C H L M O
manger /ˈmeɪn.dʒər/ = NOUN: اخور; USER: اخور, آخور, مدیر, تولد عیسی

GT GD C H L M O
mankind /mænˈkaɪnd/ = NOUN: مردم, بشر, بشریت, نوع انسان, جنس بشر, نژاد انسان; USER: بشر, مردم, بشریت, نوع بشر, انسان ها

GT GD C H L M O
mark /märk/ = NOUN: علامت, نشانه, مارک, نمره, نشان, مرز, علامت مخصوص, خط, داغ; VERB: علامت گذاردن, نشان کردن, علامت گذاشتن; USER: علامت, علامت گذاری, خوانده شده را علامت, علامت گذاری به عنوان, از علامت,

GT GD C H L M O
master /ˈmɑː.stər/ = NOUN: استاد, ارباب, صاحب, سرور, کارفرما, مدیر, رئيس, چیره دست, دانشور; VERB: استاد شدن; ADJECTIVE: چیره دست, برجسته; USER: استاد, کارشناسی ارشد, ارباب, صاحب, سرور

GT GD C H L M O
matin /ˈmatnz/ = NOUN: صبحی, نغمه سحری; USER: صبحی, از متین, دوستان متین, حبلالمتین,

GT GD C H L M O
may /meɪ/ = VERB: میتوان, امکان داشتن, توانایی داشتن, قادر بودن, ایکاش; USER: ممکن است, ممکن, ممکن است به, ممکن است در

GT GD C H L M O
me /miː/ = PRONOUN: مرا, به من, خودم, بمن; USER: به من, من, مرا, من را, من به

GT GD C H L M O
mean /miːn/ = NOUN: میانگین, حد وسط; ADJECTIVE: متوسط, بدجنس, بد, میانی, اب زیر کاه, خسیس, وسطی, واقع در وسط; VERB: قصد داشتن, مقصود داشتن; USER: متوسط, معنی, میانگین, به معنای, به معنی

GT GD C H L M O
meanly /ˈmiːn.li/ = ADVERB: از روی پستی, بطور بد, خسیسانه; USER: از روی پستی, روی پستی, پستی, بطور بد, خسیسانه

GT GD C H L M O
meek /miːk/ = ADJECTIVE: با حوصله, حلیم, فروتن, خاضع, افتاده, بردبار, ملایم, نجیب, مهربان, رام, بی روح; USER: با حوصله, فروتن, بردبار, خاضع, افتاده

GT GD C H L M O
meet /miːt/ = NOUN: نشست, جلسه, تقاطع; VERB: مواجه شدن با, ملاقات کردن, مواجه شدن, پیوستن, مصادف شدن با; ADJECTIVE: در خور, شایسته, مناسب, دلچسب; USER: ملاقات, دیدار با, برآورده, پاسخگویی به, دیدار خواهد کرد

GT GD C H L M O
men /men/ = NOUN: مردها, جنس ذکور; USER: مردها, مردان, مرد, از مردان, به مردان

GT GD C H L M O
mercy /ˈmɜː.si/ = NOUN: رحمت, رحم, بخشش, امان, شفقت, مروت; USER: رحمت, رحم, بخشش, رحمت است, رحمت را

GT GD C H L M O
merrily /ˈmer.ɪ.li/ = ADVERB: خوش; USER: خوش, پارو بزن, قایقت, پارو, قایقت را

GT GD C H L M O
merry /ˈmer.i/ = ADJECTIVE: شاد, سرحال, فراخ, بشاش, مسرور, خوش, خوشحال, شاد کام, خوشدل, پر میوه, شاد دل, خندان; USER: شاد, فراخ, مسرور, بشاش, پرنشاط

GT GD C H L M O
met /met/ = ADJECTIVE: تلاقی شده; USER: ملاقات, ملاقات کرد, ملاقات کرده, ملاقات کردند, را ملاقات

GT GD C H L M O
midnight /ˈmɪd.naɪt/ = NOUN: نیمه شب, دل شب, نصف شب, تاریکی عمیق; USER: نیمه شب, نصف شب, نیمه شب در, از نیمه شب, نیمه شب است

GT GD C H L M O
might /maɪt/ = NOUN: قدرت, توان, زور, توانایی, نیرو, انرژی, توش; USER: قدرت, ممکن, ممکن است, ممکن است به, توانایی

GT GD C H L M O
mighty /ˈmaɪ.ti/ = ADJECTIVE: توانا, بزرگ, نیرومند, قوی, مقتدر, زورمند; USER: توانا, بزرگ, نیرومند, قوی, زورمند

GT GD C H L M O
mild /maɪld/ = ADJECTIVE: ملایم, معتدل, مهربان, خوش مزاج; USER: ملایم, خفیف, معتدل, خفیف است, خفیف را

GT GD C H L M O
milking /milk/ = VERB: دوشیدن, شیره کشیدن از; USER: شیردوشی, دوشش, شیر دوشی, دوشش در, شیر دوشی دستگاه

GT GD C H L M O
mind /maɪnd/ = NOUN: ذهن, خاطر, عقل, خیال, ضمیر, خرد, سامان; VERB: یاداوری کردن, تذکر دادن, مراقب بودن, مواظبت کردن, ملتفت بودن; USER: ذهن, ذهن می, ذهن متبادر, در ذهن, ذهن متبادر می

GT GD C H L M O
minds /maɪnd/ = NOUN: ذهن, خاطر, عقل, خیال, ضمیر, خرد, سامان, مشعر; USER: ذهن, اذهان, افکار, ذهن های, ذهن ها

GT GD C H L M O
mine /maɪn/ = NOUN: ذهن, خاطر, عقل, خیال, ضمیر, خرد, سامان, مشعر; USER: مال من, معدن, مین, مرا, خودم

GT GD C H L M O
misfortune /misˈfArCHən/ = NOUN: بدبختی, بد شانسی, بیچارگی, سیاه بختی; USER: بدبختی, بد شانسی, مصیبت های, بیچارگی, بدبختی را

GT GD C H L M O
miss /mɪs/ = NOUN: دوشیزه, خطا; VERB: از دست دادن, گم کردن, خطا کردن, نداشتن, اشتباه کردن, فاقد بودن, احساس فقدان چیزی را کردن; USER: از دست, دست, دست ندهید همین, دست ندهید, از دست ندهید همین

GT GD C H L M O
mistletoe /ˈmɪs.l̩.təʊ/ = NOUN: دارواش, داروش; USER: دارواش, داروش, داروش را, به دارواش

GT GD C H L M O
mom /mɒm/ = USER: مادر, مامان, مادرم, مادرم به

GT GD C H L M O
monarch /ˈmɒn.ək/ = NOUN: پادشاه, سلطان, مرد کلاهدار, خدیو, شهریار, فرمانروای مطلق, خسرو, فرمانده; USER: پادشاه, مرد کلاهدار, خدیو, فرمانروای مطلق, شهریار

GT GD C H L M O
moon /muːn/ = VERB: سرگردان بودن, اواره بودن, ماه زده شدن, دیوانه کردن, بیهوده وقت گذراندن, پرسه زدن; USER: ماه, قمر, ماه را, کره ماه, ماه به

GT GD C H L M O
moor /mɔːr/ = NOUN: زمین بایر, دشت; VERB: لنگر انداختن; USER: لنگر انداختن, اهل شمال افریقا, اهل شمال افریقا ذغال, زمین بایر, دشت

GT GD C H L M O
more /mɔːr/ = ADVERB: بیشتر, بیش, بعلاوه; ADJECTIVE: زیادتر; USER: بیشتر, بیش, تر, بیشتری, بیشتر در

GT GD C H L M O
morn /mɔːn/ = NOUN: صبحدم, سحرگاه; USER: صبحدم, صبح, رابا صبح, سحرگاه, بامداد

GT GD C H L M O
morning /ˈmɔː.nɪŋ/ = NOUN: صبح, بامداد; USER: صبح, صبح روز, روز صبح, امروز صبح, بامداد

GT GD C H L M O
mortals /ˈmɔː.təl/ = NOUN: انسان; USER: فنا, فانی, میرندگان, انسان, فنا هستند

GT GD C H L M O
mother /ˈmʌð.ər/ = NOUN: مادر, مام, ننه, والده, اصل, سر چشمه; VERB: مادری کردن, پروردن; USER: مادر, مادرش, مادر به, از مادر, مادر و

GT GD C H L M O
mountain /ˈmaʊn.tɪn/ = NOUN: کوه, کوهستان, کوهستانی; USER: کوه, کوهستان, کوهستانی, کوه های, رشته کوه

GT GD C H L M O
much /mʌtʃ/ = ADVERB: بسیار, خیلی, زیاد, تقریبا, بسی, بفراوانیدور; ADJECTIVE: بمقدار زیاد, کاملا رشد کرده; USER: بسیار, خیلی, زیادی, زیاد, از حد

GT GD C H L M O
music /ˈmjuː.zɪk/ = ADJECTIVE: موسیقی, موزیکال, موسقی دار, دارای اهنگ; NOUN: موسیقی, موزیک, ساز, اهنگ, رامشگری, خنیا, غنا; USER: موسیقی, موزیک, موسیقی را, های موسیقی, موسیقی است

GT GD C H L M O
my /maɪ/ = PRONOUN: مال من, متعلق بمن, ای وای, خودمانی, مربوط بمن; USER: من, ام, من به, من در, های من

GT GD C H L M O
myrrh /mɜːr/ = NOUN: مر, نوعی صمغ, درخت مرمکی; USER: مر, نوعی صمغ, صمغ, درخت مرمکی

GT GD C H L M O
n /en/ = NOUN: چهاردهمین حرف الفبای انگلیسی; USER: N, نفر, ازت, نامشخص, تعداد

GT GD C H L M O
nails /neɪl/ = NOUN: ناخن, چنگال, میخ, چنگ, میخ سرپهن, سم, گل میخ; USER: ناخن, ناخن ها, میخ, ناخن های, ناخن به

GT GD C H L M O
name /neɪm/ = NOUN: نام, اسم, نام و شهرت, نام خودمانی, تسمیه, خوشنامی, اب رو; VERB: نامیدن, نام دادن, بنام صدا کردن, خواندن; USER: نام, اسم, نام و نام خانوادگی, به نام, نام و نام

GT GD C H L M O
names /neɪm/ = NOUN: نام, اسم, نام و شهرت, نام خودمانی, تسمیه, خوشنامی, اب رو; USER: نام, اسامی, نامهای, نام های, نامها

GT GD C H L M O
nations /ˈneɪ.ʃən/ = NOUN: ملت, کشور, قوم, امت, طایفه, خلق; USER: سازمان ملل, ملل, کشورهای, ملت, ملتها

GT GD C H L M O
nature /ˈneɪ.tʃər/ = NOUN: طبیعت, ماهیت, سرشت, ذات, نوع, فطرت, طبع, خاصیت, خوی, گوهر, نهاد, گونه, منش, سیرت, روح, غریزه, مشرب, افرینش, خمیره, خو, خیم; USER: طبیعت, ماهیت, سرشت, ذات, نوع

GT GD C H L M O
naughty /ˈnɔː.ti/ = ADJECTIVE: شیطان, بدذات, شریر, سرکش, نا فرمان; USER: شیطان, بدذات, سرکش, شریر, نا فرمان

GT GD C H L M O
near /nɪər/ = ADJECTIVE: نزدیک, صمیمی; PREPOSITION: نزدیک, نزد, قریب, سر; ADVERB: تقریبا, پیش; VERB: نزدیک شدن; USER: نزدیک, نزدیکی, در نزدیکی, نزدیک به, تقریبا

GT GD C H L M O
never /ˈnev.ər/ = ADVERB: هرگز, هیچگاه, هیچ, هیچ وقت, ابدا, حاشا; USER: هرگز, هیچگاه, هرگز به, هیچ وقت, هیچ

GT GD C H L M O
new /njuː/ = ADJECTIVE: جدید, تازه, نو, نوین; ADVERB: جدیدا, اخیرا; USER: جدید, های جدید, تازه, نو, نوین

GT GD C H L M O
newborn /ˈnjuː.bɔːn/ = ADJECTIVE: نوزاد, تازه زاییده شده, تازه تولد شده; NOUN: نوزاد; USER: نوزاد, تازه متولد, تازه متولد شده, نوزاد در بدو تولد, نوزاد تازه متولد

GT GD C H L M O
news /njuːz/ = NOUN: اخبار, خبر, اوازه; USER: اخبار, خبر, خبری, های خبری, اخبار را

GT GD C H L M O
nice /naɪs/ = ADJECTIVE: خوب, دلپذیر, مودب, دلپسند, نجیب, خوش ایند; USER: خوب, خوبی, به خوبی, خوب است, خوبی در

GT GD C H L M O
nigh /naɪ/ = ADJECTIVE: نزدیک, مجاور; ADVERB: نزدیک, تقریبا; PREPOSITION: قریب; VERB: نزدیک شدن; USER: نزدیک, تقریبا, قریب, نزدیک شدن, مجاور

GT GD C H L M O
night /naɪt/ = NOUN: شب, شب هنگام, تاریکی, غروب, برنامه شبانه, خادم حبش, لیل, نزدیک بوقت خواب; ADJECTIVE: نزدیک بوقت خواب; USER: شب, در شب, شب را, شب به, شب در

GT GD C H L M O
nine /naɪn/ = nine, nine, nine, nine, عدد نه; USER: نه نفر, نه, و نه, از نه, نه تن

GT GD C H L M O
ninth /naɪnθ/ = ninth, یک نهم; USER: نهمین, نهم, نهم را, نهم به

GT GD C H L M O
no /nəʊ/ = USER: no-particle, no, no, not, ابدا; NOUN: پاسخ نه; USER: هیچ, بدون, ندارد, وجود ندارد, بدون هیچ

GT GD C H L M O
nor /nɔːr/ = CONJUNCTION: هیچ یک; USER: نه, و نه, است و نه, و نه به, و نه در

GT GD C H L M O
north /nɔːθ/ = NOUN: شمال, در شمال; ADJECTIVE: شمالی, رو به شمال; USER: شمال, شمالی, در شمال, شمال به, از شمال

GT GD C H L M O
nose /nəʊz/ = NOUN: بینی, دماغه, خیشوم, عضو بویایی, نوک بر امده هر چیزی; VERB: بو کشیدن, بینی مالیدن به; USER: بینی, دماغه, بینی و, بینی را, بینی به

GT GD C H L M O
nosed /-nəʊzd/ = VERB: بو کشیدن, بینی مالیدن به; USER: بینی, بینیسربالای, دارای بینی, حساس

GT GD C H L M O
not /nɒt/ = USER: not-particle, not, none, not, no, not, not; USER: نه, نمی, نشده است, نمی کند

GT GD C H L M O
nothing /ˈnʌθ.ɪŋ/ = PRONOUN: هیچ, ابدا; NOUN: صفر, نیستی; USER: هیچ, چیزی, هیچ چیز, هیچ چیزی, هیچ چیزی در

GT GD C H L M O
nought /nɔːt/ = NOUN: هیچ, صفر, عدم, نیستی, نا بودی; ADJECTIVE: بی ارزش, فاسد; USER: هیچ, نا بودی, بی ارزش, صفر, نیستی

GT GD C H L M O
now /naʊ/ = ADVERB: اکنون, حالا, اینک, فعلا, در این لحظه; USER: اکنون, حال حاضر, در حال حاضر, هم اکنون, حالا

GT GD C H L M O
o /ə/ = USER: درجه, O, ای, o به, O را

GT GD C H L M O
of /əv/ = PREPOSITION: از, از لحاظ, از طرف, در باره, ز, در جهت, از مبدا, از منشا, در سوی, بوسیله; USER: از, در, ای از, را از

GT GD C H L M O
offer /ˈɒf.ər/ = NOUN: پیشنهاد, ارائه, عرضه, پیشکش, تقدیم; VERB: عرضه کردن, پیشنهاد کردن, تقدیم داشتن, پیشکش کردن, عرضه داشتن, فدا کردن; USER: ارائه, پیشنهاد, عرضه, ارائه دهد, ارائه می

GT GD C H L M O
offered /ˈɒf.ər/ = ADJECTIVE: معروف, پیشکی; USER: ارائه شده, ارائه, ارائه می, ارائه می گردد, ارائه شده است

GT GD C H L M O
offspring /ˈɒf.sprɪŋ/ = NOUN: فرزند, زاده, زاد, سلاله; USER: فرزند, فرزندان, زاده, زاد, زاد و ولد

GT GD C H L M O
often /ˈɒf.ən/ = ADVERB: غالبا, بارها, غالب اوقات, خیلی اوقات, بکرات, کرارا, خیلی زیاد, بسی; USER: غالبا, اغلب, اغلب به, که اغلب

GT GD C H L M O
oh /əʊ/ = INTERJECTION: اوه, ها, وه, به; USER: اوه, آه

GT GD C H L M O
old /əʊld/ = ADJECTIVE: قدیمی, پیر, کهنه, مسن, سابق, گذشته, سالخورده, فرسوده, دیرینه, باستانی, کهن سال, کهنه کار, عتیق, سالار, پارینه, زر, سابقی, پیرانه; USER: قدیمی, پیر, کهنه, مسن, سابق

GT GD C H L M O
on /ɒn/ = PREPOSITION: بر, روی, بر روی, به, برای, در باره, بالای, در روی, راجع به, در بر, سر; ADJECTIVE: روشن; USER: بر, روی, بر روی, به, برای

GT GD C H L M O
once /wʌns/ = ADVERB: یک مرتبه, سابقا, یکبار دیگر, فقط یکبار, یکوقتی; USER: یک بار, بار, یکبار, یک بار در, یک بار به

GT GD C H L M O
one /wʌn/ = یکی, تک, یگانه; PRONOUN: کسی; NOUN: شخص, آدم, واحد, یک واحد, یک عدد, شخصی, عدد یک, شماره یک, یکی از همان; USER: یک, یکی, یکی از, کسی, شخص

GT GD C H L M O
ones /wʌn/ = NOUN: شخص, آدم, واحد, یک واحد, یک عدد, شخصی, عدد یک, شماره یک, یکی از همان; USER: آنهایی که, آنهایی, آنهایی که در, از آنهایی که, آنهایی که به

GT GD C H L M O
only /ˈəʊn.li/ = ADVERB: فقط, صرفا, فقط بخاطر, بس, محضا; ADJECTIVE: تنها, یگانه, محض, فرد, بیگانه; USER: فقط, تنها, تنها در, تنها به

GT GD C H L M O
open /ˈəʊ.pən/ = ADJECTIVE: باز, سرگشاده, گشوده, علنی, روباز, دایر, مفتوح, اشکار; VERB: باز کردن, گشودن, باز شدن, افتتاح کردن; USER: باز, باز کردن, را باز, گشودن, را باز کنید

GT GD C H L M O
or /ɔːr/ = CONJUNCTION: یا, یا اینکه, چه, خواه, یا انکه; USER: یا, و یا, یا به, یا در, و یا برای

GT GD C H L M O
organ /ˈɔː.ɡən/ = NOUN: ارگان, عضو, اندام, ارگ, عضو بدن, ارغنون, الت, وسیله; USER: عضو, ارگان, اندام, ارگ, عضو بدن

GT GD C H L M O
orient /ˈɔː.ri.ənt/ = NOUN: شرق, خاور; VERB: بجهت معینی راهنمایی کردن, بطرف خاور رفتن, جهت یابی کردن, میزان کردن; USER: شرق, مشرق زمین, بجهت معینی راهنمایی کردن, بطرف خاور رفتن, جهت یابی کردن

GT GD C H L M O
other /ˈʌð.ər/ = ADJECTIVE: دیگر, سایر, دیگری, غیر, متفاوت, جز این, مغایر; USER: دیگر, سایر, دیگری, های دیگر, غیر

GT GD C H L M O
our /aʊər/ = PRONOUN: ما, مان, برای ما, مال ما, مال خودمان, متعلق بما, متکی یا مربوط بما, موجود درما; USER: ما, ما را, های ما, ما در, ما به

GT GD C H L M O
out /aʊt/ = ADJECTIVE: خارج, خارجی, بیرونی, حذف شده; ADVERB: بیرون, بیرون از, دور از; VERB: رفتن, خاموش کردن, اخراج شدن, قطع کردن; NOUN: راه حل; USER: خارج, از, بیرون, خارج از

GT GD C H L M O
outside /ˌaʊtˈsaɪd/ = ADVERB: خارج از, بیرون, برون, دست بالا; PREPOSITION: خارج از; ADJECTIVE: خارجی, ظاهر, برونی, ظاهری; USER: خارج از, در خارج, بیرون, در خارج از, خارجی

GT GD C H L M O
over /ˈəʊ.vər/ = PREPOSITION: روی, بالای, بر فراز, در سرتاسر, بالای سر, متجاوز از, مافوق, ان طرف, بسوی دیگر; ADJECTIVE: مافوق, بالایی, رویی, بیرونی, فوقانی; ADVERB: در بالا; USER: روی, بیش, بیش از, بالای, بر فراز

GT GD C H L M O
own /əʊn/ = ADJECTIVE: خود, خاص, شخصی, خویشتن, تنی; PRONOUN: خودی, مال خودم; VERB: داشتن, دارا بودن, مال خود داشتن, اقرار کردن; USER: خود, خود را, خاص, شخصی, خودی

GT GD C H L M O
owns /əʊn/ = VERB: داشتن, دارا بودن, مال خود داشتن, اقرار کردن; USER: صاحب, دارای, مالک, مالکیت, متعلق به

GT GD C H L M O
ox /ɒks/ = NOUN: جغد, بوف; USER: گاو نر, گاو, شتر, سطح ox

GT GD C H L M O
oxen /ɒks/ = NOUN: گاو نر; USER: گاو, گاوان, گاو نر, گاوهای نر

GT GD C H L M O
page /peɪdʒ/ = NOUN: صفحه, برگ, پادو, غلام, خانه شاگرد, پسر بچه; VERB: پیشخدمتی کردن, صفحات را نمره گذاری کردن; USER: صفحه, صفحه ای, دفعات, به صفحه, صفحات

GT GD C H L M O
painful /ˈpeɪn.fəl/ = ADJECTIVE: دردناک, ناراحت کننده, محنت زا, رنج اور, رنجور; USER: دردناک, دردناک است, دردناک به, های دردناک, دردناک را

GT GD C H L M O
pair /peər/ = NOUN: جفت, زوج, نر و ماده, زن و شوهر, هر چيز دوجرئي, جور کردن و شدن; VERB: جفت کردن و شدن; USER: جفت, جفت ارز, زوج, جفت ارز در, جفت ارز را

GT GD C H L M O
park /pɑːk/ = NOUN: پارک, گردشگاه, باغ ملی, پردیز, شکارگاه محصور; VERB: درماندگاه اتومبیل نگاهداشتن, اتومبیل را پارک کردن, قرار دادن; USER: پارک, پارک های, پارک در, پارک را, پارک به

GT GD C H L M O
parting /ˈpɑː.tɪŋ/ = NOUN: فراق, سرحد موی سر; USER: فراق, جدا, سرحد موی سر, سرحد موی

GT GD C H L M O
partridge /ˈpɑːtrɪdʒ/ = NOUN: کبک; USER: کبک,

GT GD C H L M O
party /ˈpɑː.ti/ = NOUN: حزب, طرف, مهمانی, دسته, فرقه, سور, قسمت, بزم, جمعیت, فئه, بخش, دسته همفکر, دسته متشکل, یارو; VERB: مهمانی دادن یارفتن; USER: حزب, طرف, حزبی, مهمانی, حزب را

GT GD C H L M O
passes /pɑːs/ = NOUN: عبور, گذر, گذرگاه, رد, بلیط, معبر, راه, گردونه, گدوک, جواز, پروانه, گذرنامه; USER: عبور, گذرد, می گذرد, عبور می کند, عبور می

GT GD C H L M O
pattern /ˈpæt.ən/ = NOUN: الگو, طرح, مدل, نقش, سرمشق, انگاره, ملاک, صفات و خصوصیات فردی, نظیر بودن, مسطوره; VERB: همتا بودن, تقلید کردن, نقشه یا طرح ساختن, بعنوان الگو بکار بردن, بعنوان نمونه یا سرمشق بکار رفتن; USER: الگو, الگوی, طرح, مدل, نقش

GT GD C H L M O
peace /piːs/ = NOUN: صلح, صلح و صفا, سازش, سلامتی, ارامش, سلامت, اشتی; USER: صلح, صلح است, صلح در, صلح به

GT GD C H L M O
peaceful /ˈpiːs.fəl/ = ADJECTIVE: صلح امیز, مسالمت امیز, ارام, ملایم; USER: صلح آمیز, صلح آمیز است, های مسالمت آمیز, صلح آمیز را, های صلح آمیز

GT GD C H L M O
pear /peər/ = NOUN: گلابی, امرود; USER: گلابی, گلابی به, گلابی وحشی می, گلابی است

GT GD C H L M O
peasant /ˈpez.ənt/ = ADJECTIVE: دهقانی, روستایی; NOUN: روستایی, رعیت, کشاورز, دهاتی; USER: روستایی, دهقانی, رعیت, کشاورز, دهاتی

GT GD C H L M O
penny /ˈpen.i/ = NOUN: شاهی, کوچکترین واحد پول انگلیس وامریکا; USER: شاهی, پنی, سکه, پنی هم, پنی به

GT GD C H L M O
people /ˈpiː.pl̩/ = NOUN: مردم, خلق, ملت, مردمان, قوم, جمعیت, طایفه; VERB: اباد کردن, پرجمعیت کردن; USER: مردم, از مردم, مردمان, ملت, قوم

GT GD C H L M O
perfect /ˈpɜː.fekt/ = ADJECTIVE: کامل, تمام عیار, بی عیب, درست, مکمل, سرامد, اتم, کاملا رسیده, گسترده; VERB: تکمیل کردن, عالی ساختن; USER: کامل, بی نقص, کامل است, ایده آل, تمام عیار

GT GD C H L M O
perfume /ˈpɜː.fjuːm/ = NOUN: عطر, بوی خوش, غالیه; VERB: عطر زدن, معطر کردن; USER: عطر, محصولات مراقبت از پوست, مراقبت از پوست, عطر را, محصولات مراقبت

GT GD C H L M O
pierce /pɪəs/ = VERB: سوراخ کردن, شکافتن, فروکردن, خلیدن, سپوختن, سفتن, رسوخ کردن; USER: شکافتن, سوراخ کردن, فروکردن, خلیدن, سپوختن

GT GD C H L M O
pine /paɪn/ = NOUN: کاج, چوب کاج, نگرانی; ADJECTIVE: صنوبر; VERB: ضعیف شدن, رنج و عذاب دادن, از غم و حسرت نحیف شدن; USER: کاج, چوب کاج, صنوبر, درخت کاج, کاج را

GT GD C H L M O
pipers /ˈpīpər/ = NOUN: فلوت زن, جوجه کبوتر, لوله کش; USER: pipers,

GT GD C H L M O
piping /ˈpaɪ.pɪŋ/ = NOUN: لوله کشی, نی زنی; USER: لوله کشی, لوله, لوله ها, های لوله کشی, لوله کشی با

GT GD C H L M O
pistol /ˈpɪs.təl/ = NOUN: تپانچه, هفت تیر; VERB: تپانچه در کردن; USER: تپانچه, هفت تیر, اسلحه, تفنگچه, تپانچه در

GT GD C H L M O
place /pleɪs/ = NOUN: محل, مکان, جایگاه, جا, وهله, موقعیت, فضا, میدان, صندلی; VERB: قرار دادن, جای دادن, گماردن, گذاشتن, در محلی گذاردن; USER: محل, مکان, جایگاه, جا, وهله

GT GD C H L M O
plain /pleɪn/ = NOUN: دشت, جلگه, هامون, قاع, میدان یا محوطه جنگ; ADJECTIVE: ساده, صاف, واضح, هموار, عادی, پهن; VERB: شکوه کردن; USER: ساده, دشت, جلگه, هامون, صاف

GT GD C H L M O
playing /pleɪ/ = VERB: نواختن, بازی کردن, زدن, تفریح کردن, الت موسیقی نواختن, رل بازی کردن, روی صحنه ء نمایش ظاهر شدن; USER: بازی, نواختن, بازی کردن, بازی می, بازی در

GT GD C H L M O
pleading /pliːd/ = NOUN: شفاعت, دفاع, دادخواهی, برهان نمایی; USER: شفاعت, التماس, دفاع, دادخواهی, التماس و درخواست

GT GD C H L M O
please /pliːz/ = VERB: لطفا, خوشحال کردن, دلپذیر کردن, خشنود ساختن, کیف کردن, سرگرم کردن; ADVERB: خواهشمند است, بفرمایید; USER: لطفا, لطفا به, لطفا با, لطفا از, لطفا در

GT GD C H L M O
pleased /pliːzd/ = ADJECTIVE: خوش وقت, محظوظ; USER: خوشحال, خشنود, راضی, خرسند, راضی است

GT GD C H L M O
pleasure /ˈpleʒ.ər/ = NOUN: لذت, خوشی, شهوترانی, انبساط, عیش, کیف, خوش وقتی; VERB: لذت بردن, خوشایند بودن; USER: لذت, لذت بردن, لذت بخش, خوشی, لذت بردن از

GT GD C H L M O
poor /pɔːr/ = ADJECTIVE: فقیر, ناچیز, غریب, مستمند, بی پول, معدود, بی نوا, فرومایه, دون, لات, نا مرغوب; NOUN: مسکین; USER: فقیر, ضعیف, فقرا, ضعیف است, های فقیر

GT GD C H L M O
popping /ˈpɪlˌpɒp.ɪŋ/ = VERB: ترکیدن, پراندن, زدن, بی مقدمه اوردن, بی مقدمه فشار اوردن, ترکاندن, برهن گذاردن, بسرعت عملی انجام دادن, با صدا ترکیدن; USER: ظاهر, گردانندگان سایت, ظاهر می, تازه وارد, popping در

GT GD C H L M O
possessing /pəˈzes/ = VERB: داشتن, دارا بودن, متصرف بودن, در تصرف داشتن, متصرف شدن, دارا شدن; USER: داشتن, دارای, اختیار داشتن, در اختیار داشتن, در اختیار

GT GD C H L M O
pout /paʊt/ = VERB: لب را بزیر اویختن, اخم کردن, لب ولوچه را جمع کردن; NOUN: لب کلفتی, جلو امدگی لبها; USER: لب را بزیر اویختن, اخم کردن, لب ولوچه را جمع کردن, لب ولوچه را جمع, اخم

GT GD C H L M O
power /paʊər/ = NOUN: قدرت, برق, توان, نیرو, اقتدار, حکومت, زور, سلطه, عظمت, برتری, نیرومندی; VERB: نیرو بخشیدن به; USER: قدرت, برق, توان, قدرت را, نیرو

GT GD C H L M O
powers /paʊər/ = NOUN: قدرت, برق, توان, نیرو, اقتدار, حکومت, زور, سلطه, عظمت, برتری, نیرومندی, زبر دستی, بنیه, سلطنت, سلطهنیروی برق, قدرت دید ذره بین, بازو, پا, توش; USER: قدرت, قدرت های, قدرتهای, اختیارات, قدرتها

GT GD C H L M O
praises /preɪz/ = NOUN: ستایش, تحسین, تمجید, پرستش, تعریف, نیایش, چاپلوسی, خوشامد گویی صمیمانه, رجز; USER: ستایش, ستود, را ستود, تمجید, حمد

GT GD C H L M O
praising /preɪz/ = VERB: ستودن, تمجید کردن, ستایش کردن, تعریف کردن, لاف زدن, چاپلوسی کردن, ریشخند کردن, تمجید و ستایش کردن, نیایش کردن, خوشامد گویی کردن, علم کردن; USER: ستایش, تمجید, ستایش از, تحسین, حمد و ثنای

GT GD C H L M O
pray /preɪ/ = VERB: دعا کردن, نماز خواندن, مناجات کردن, بدرگاه خدا استغاثه کردن, درخواست کردن, خواهش کردن, خواستار شدن; USER: دعا کردن, دعا, دعا می, دعا کنیم, دعا می کنیم

GT GD C H L M O
prayer /preər/ = NOUN: نماز, دعا, تقاضا, خواهش; USER: نماز, دعا, نماز را, دعا و نماز

GT GD C H L M O
prepare /prɪˈpeər/ = VERB: اماده کردن, تدارک دیدن, ساختن, فراهم نمودن, مستعد کردن, پستاکردن, مهیا ساختن, مجهز کردن, اماده شدن, تعبیه کردن, تمهید کردن; USER: آماده, آماده سازی, آماده شدن, آماده می, را آماده

GT GD C H L M O
presence /ˈprez.əns/ = NOUN: حضور, پیشگاه, مجاورت, محضر, در نظر مجسم کننده, وقوع و تکرار, پیش; USER: حضور, وجود, با حضور, به حضور

GT GD C H L M O
prettiest /ˈprɪti/ = ADJECTIVE: قشنگ, خوب, شکیل, خوش نما; USER: زیباترین,

GT GD C H L M O
prickle /ˈprɪk(ə)l/ = NOUN: خراش کوچک, خارنوک تیز, نیش, خار; VERB: تیر کشیدن, سک زدن, سوزش کردن; USER: تیر کشیدن, خار, نیش, خراش کوچک, سوزش,

GT GD C H L M O
priest /priːst/ = VERB: با سیخونک بحرکت واداشتن, سیخونک زدن, خلیدن, تحریک کردن, ازردن, سیخ زدن, خلیدگی, با چیز نوکتیز فرو کردن; USER: کشیش, روحانی, مجتهد, کشیش به, کشیش در

GT GD C H L M O
prime /praɪm/ = ADJECTIVE: نخست, اول, اصلی, اولیه, عمده, بهترین, برجسته, نخستین; NOUN: بهترین قسمت, اغاز, بهار جوانی; VERB: بار کردن; USER: نخست, اول, اصلی, اولیه, عمده

GT GD C H L M O
prince /prɪns/ = NOUN: شاهزاده, ولیعهد, سرور, سید; USER: شاهزاده, پرنس, شاهزاده ای, ولیعهد, شاهزاده به

GT GD C H L M O
printed /ˈprɪn.tɪd/ = ADJECTIVE: چاپی, مطبوع; USER: چاپی, چاپ, چاپ شده, به چاپ, چاپ شده است

GT GD C H L M O
proceeding /prəˈsiːd/ = NOUN: اقدام, عمل, روند, پیشرفت, جریان عمل; USER: اقدام, شرایط, به شرایط, پیشرفت, روند

GT GD C H L M O
proclaim /prəˈkleɪm/ = VERB: قبلا اعلام کردن, اعلان کردن, علنا اظهار داشتن, جار زدن; USER: جار زدن, اعلام, اعلان کردن, قبلا اعلام کردن, علنا اظهار داشتن

GT GD C H L M O
prophets /ˈprɒf.ɪt/ = NOUN: كتب انبياي بني اسرائيل; USER: پیامبران, انبیاء, انبیای, پیامبران است, پیامبران را

GT GD C H L M O
prove /pruːv/ = VERB: ثابت کردن, اثبات کردن, عیار گرفتن, در امدن, نمونه گرفتن، محک زدن; USER: ثابت کردن, اثبات, ثابت, ثابت کند, اثبات کند

GT GD C H L M O
pudding /ˈpʊd.ɪŋ/ = ADJECTIVE: شایع

GT GD C H L M O
pull /pʊl/ = NOUN: کشش; VERB: کشیدن, کندن, کشیدن دندان, پشم کندن از, چیدن, بطرف خود کشیدن; USER: کشیدن, جلو, جلو و, بکشد, کشش

GT GD C H L M O
pure /pjʊər/ = ADJECTIVE: خالص, محض, ناب, پاک, سره, اصیل, منزه, تمیز, عفیف, ژاو, بیغش; USER: خالص, محض, ناب, پاک, سره

GT GD C H L M O
put /pʊt/ = VERB: قرار دادن, گذاشتن, انداختن, تقدیم داشتن, ارائه دادن, ترجمه کردن, تعبیر کردن, بفعالیت پرداختن, بکار بردن, ترغیب کردن, ثبت کردن, تعویض کردن, در اصطلاح یا عبارت خاصی قراردادن; NOUN: پرتاب; USER: قرار دادن, قرار, قرار داده, قرار داده است, قرار داده و

GT GD C H L M O
quake /kweɪk/ = NOUN: لرزه, لرزش; VERB: لرزاندن, مرتعش شدن, لرزیدن, لرزش داشتن, تکان خوردن, بهیجان امدن; USER: لرزه, لرزش, لرزاندن, لرزیدن, تکان خوردن

GT GD C H L M O
radiant /ˈreɪ.di.ənt/ = ADJECTIVE: درخشنده, تابناک, ساطع, پر جلا, شعاعی, متشعشع; USER: تابناک, درخشنده, ساطع, پر جلا, متشعشع

GT GD C H L M O
rage /reɪdʒ/ = NOUN: خشم, غضب, غیظ, میل مفرط, دیوانگی, الهام, تغیر; VERB: خروشیدن, خشمناک شدن, غضب کردن, شدت داشتن, متلاطم شدن, خشمگین شدن; USER: خشم, غضب, خشم در, خشم و, خشم و غضب

GT GD C H L M O
rain /reɪn/ = NOUN: باران, بارش, بارندگی; VERB: باریدن; USER: باران, بارش باران, بارندگی, باران و, بارش

GT GD C H L M O
raise /reɪz/ = VERB: بالا بردن, بالا کشیدن, بلند کردن, برداشتن, بوجود اوردن, ترقی دادن, بار اوردن, رفیع کردن, بر پا کردن; NOUN: ترفیع, اضافه حقوق, سرک; USER: بالا بردن, افزایش, جمع آوری, منظور بالا بردن, بالا می برد

GT GD C H L M O
raising /rāz/ = VERB: بالا بردن, بالا کشیدن, بلند کردن, برداشتن, بوجود اوردن, ترقی دادن, بار اوردن, رفیع کردن, بر پا کردن, بیدار کردن, تولید کردن, پروراندن, زیاد کردن, دفع کردن, پروردن, بر افراشتن; USER: بالا بردن, افزایش, پرورش, جمع آوری, بالا بردن سطح

GT GD C H L M O
rank /ræŋk/ = NOUN: رتبه, مقام, صف, پایه, ردیف, رشته, سلسله; ADJECTIVE: ترشیده, طلب شده, انبوه; VERB: رتبه بندی کردن, اراستن; USER: رتبه, رتبه بندی, و رتبه, رتبه های, رده بندی

GT GD C H L M O
re /riː/ = PREPOSITION: عطف به, در باره, با توجه به; USER: دوباره, مجدد, مجددا, دوباره به, را دوباره

GT GD C H L M O
really /ˈrɪə.li/ = ADVERB: واقعا, راستی, براستی, بالفعل; USER: واقعا, واقعا به, که واقعا, واقعا در, واقعا از

GT GD C H L M O
receive /rɪˈsiːv/ = VERB: گرفتن, دریافت کردن, رسیدن, پذیرفتن, بدست اوردن, پذیرایی کردن از, جا دادن, وصول کردن, ستاندن; USER: گرفتن, دریافت, دریافت خواهید کرد, را دریافت, دریافت می

GT GD C H L M O
reconciled /ˈrek.ən.saɪl/ = VERB: وفق دادن, صلح دادن, اشتی دادن, تطبیق کردن, راضی ساختن; USER: آشتی, آشتی داد, با یکدیگر وفق, آشتی دادن, یکدیگر وفق داده

GT GD C H L M O
red /red/ = ADJECTIVE: قرمز, سرخ, قزل, انقلابی, برنگ خون; NOUN: کمونیست; USER: قرمز, رنگ قرمز, سرخ, های قرمز, قرمز رنگ

GT GD C H L M O
redeem /rɪˈdiːm/ = VERB: از گرو در اوردن, رهایی دادن, باز خریدن; USER: از گرو در اوردن, گرو در اوردن, بازخرید, رهایی دادن, باز خریدن

GT GD C H L M O
redeeming /rɪˈdiːm/ = VERB: از گرو در اوردن, رهایی دادن, باز خریدن; USER: بازخرید, جبران

GT GD C H L M O
reign /reɪn/ = NOUN: سلطنت, حکومت, حکمفرمایی, حکمرانی; VERB: سلطنت یا حکمرانی کردن, حکمفرما بودن; USER: سلطنت, حکومت, فرمانروایی, حکمفرما, سلطنت کند

GT GD C H L M O
reigns /reɪn/ = NOUN: سلطنت, حکومت, حکمفرمایی, حکمرانی; USER: حاکم, سلطنت, حاکم است, حکومت, حکمرانی

GT GD C H L M O
reindeer /ˈreɪn.dɪər/ = NOUN: گوزن شمالی, وابسته بدوران کهنه سنگی اروپا; USER: گوزن شمالی, گوزن, گوزن های شمالی, گوزن شمالی اهل, وابسته بدوران کهنه سنگی اروپا

GT GD C H L M O
rejoice /rɪˈdʒɔɪs/ = VERB: خوشی کردن, شادی کردن, وجد کردن, خوشحال شدن; USER: شادی کردن, شادی می کنی, خوشی کردن, وجد کردن, خوشحال شدن

GT GD C H L M O
repeat /rɪˈpiːt/ = NOUN: تکرار, باز گو, تجدید, باز انجام; VERB: تکرار کردن, دوباره گفتن, تکرار شدن, دوباره انجام دادن, دوباره ساختن, باز گفتن, باز گو کردن; USER: تکرار, را تکرار, تکرار کنید, تکرار می, دوباره تکرار

GT GD C H L M O
rest /rest/ = NOUN: استراحت, باقی, باقی مانده, دیگران, سایرین, تکیه, الباقی, فراغت, نتیجه, تجدید قوا; VERB: استراحت کردن, راحت کردن; USER: استراحت, بقیه, باقی, باقی مانده, دیگران

GT GD C H L M O
revealing /rɪˈviː.lɪŋ/ = VERB: فاش کردن, ظاهر ساختن, معلوم کردن, ظاهرکردن, اشکار کردن; USER: آشکار, افشای, افشا, را آشکار, آشکار کردن

GT GD C H L M O
reverently /ˈrev.ər.ənt/ = USER: احترام,

GT GD C H L M O
rhyme /raɪm/ = NOUN: قافیه, شعر, نظم, سجع, پساوند, سخن قافیه دار, بساوند; VERB: قافیه ساختن, هم قافیه شدن, شعر گفتن, سخنوری کردن; USER: قافیه, قافیه ساختن, هم قافیه شدن, سخن قافیه دار, سخنوری کردن

GT GD C H L M O
richly /ˈrɪtʃ.li/ = USER: غنی, کاملا, غنی به, پردازی غنی

GT GD C H L M O
ride /raɪd/ = NOUN: سواری, گردش سواره; VERB: سوار شدن, سواری کردن, جماع کردن; USER: سوار شدن, سوار, سواری, سوار شدن به, را سوار

GT GD C H L M O
right /raɪt/ = ADJECTIVE: راست, درست, صحیح, واقعی, بجا, قائم, درست کار, محقق, ذیحق; NOUN: حق; ADVERB: در سمت راست; VERB: درست کردن, اصلاح کردن, دفع ستم کردن از, درست شدن, قائم نگاداشتن; USER: راست, حق, سمت راست, درست, صحیح

GT GD C H L M O
righteousness /ˈraɪ.tʃəs/ = USER: عدالت, درستکاری, عدالت را, راستی و درستی

GT GD C H L M O
ring /rɪŋ/ = NOUN: حلقه, انگشتر, طنین, گود, میدان, صحنه ورزش, محفل, گروه, طوق; VERB: زنگ زدن, احاطه کردن, چرخ خوردن; USER: حلقه, انگشتر, حلقه ای, حلقه های, حلقه را

GT GD C H L M O
ringers

GT GD C H L M O
ringing /rɪŋ/ = ADJECTIVE: طنین انداز; USER: طنین انداز, زنگ, زنگ زدن, زنگ با, صدای زنگ

GT GD C H L M O
rings /rɪŋ/ = NOUN: حلقه, انگشتر, طنین, گود, میدان, صحنه ورزش, محفل, گروه, طوق, طنین صدا, عرصه, جسم حلقوی, طوقه, زنگ اخبار, صدای زنگ تلفن, ناقوس, چنبر; USER: حلقه, حلقه های, حلقه ها, حلقههای, حلقهها

GT GD C H L M O
rise /raɪz/ = VERB: بالا آمدن, بالا رفتن, برخاستن, خاستن, بلند شدن; NOUN: طلوع, ترقی, صعود, قیام, پیشرفت, فراز, ترقی خیز; USER: بالا رفتن, طلوع, قیام, صعود, برخاستن

GT GD C H L M O
risen /raɪz/ = VERB: بالا آمدن, بالا رفتن, برخاستن, خاستن, بلند شدن, برامدن, طالع شدن, ترقی کردن, از خواب برخاستن, طغیان کردن, طلوع کردن, سربالا رفتن, صعود کردن, ناشی شدن از; USER: افزایش یافته است, افزایش یافته, افزایش, رسیده است, یافته است

GT GD C H L M O
rising /ˈraɪ.zɪŋ/ = NOUN: طلوع, خیز, برخاستگی, در حال ترقی یا صعود; ADJECTIVE: بالا رونده, متصاعد, طالع; USER: طلوع, افزایش, رو به افزایش, به افزایش, حال افزایش است

GT GD C H L M O
road /rəʊd/ = NOUN: جاده, راه, مسیر, خیابان, خط, طریق, راه اهن; ADJECTIVE: بجاده; USER: جاده, راه, جاده ها, مسیر, خیابان

GT GD C H L M O
rocks /rɒk/ = NOUN: سنگ, صخره, تخته سنگ, جنبش, تکان, تخته سنگ یا صخره, سنگ خاره; USER: سنگ, سنگها, سنگهای, سنگ ها, صخره ها

GT GD C H L M O
room /ruːm/ = NOUN: اتاق, جا, فضا, خانه, محل; VERB: مسکن گزیدن, منزل دادن به, وسیعتر کردن; USER: اتاق, اتاق به, جا, اتاق در, خانه

GT GD C H L M O
round /raʊnd/ = ADJECTIVE: گرد, مدور, گردی, بی خرده, دایره وار, مهره مانند, چنبری; NOUN: نوبت; VERB: گرد کردن, دور زدن, کامل کردن, بیخرده کردن; USER: دور, گرد, ایمونواسی, را گرد, را دور

GT GD C H L M O
royal /ˈrɔɪ.əl/ = ADJECTIVE: سلطنتی, شاهانه, ملوکانه, شاهوار, خسروانی, مجلل; NOUN: همایونی; USER: سلطنتی, رویال, شاهانه, خانواده سلطنتی, های سلطنتی

GT GD C H L M O
rude /ruːd/ = ADJECTIVE: بی ادب, خشن, زمخت, گستاخ, تجاوز به عصمت, خشن در رفتار, غلیظ, نا هموار, خام, زشت, ابدار, جسور, غیر متمدن; USER: بی ادب, خشن, گستاخ, تجاوز به عصمت, خشن در رفتار

GT GD C H L M O
rules /ruːl/ = NOUN: قانون, قاعده, دستور, حکم, فرمانروایی, خط کش, ضابطه, عادت, گونیا, بربست, رسم, فرمانفرمای; USER: قوانین, قواعد, مقررات, مشاهده قوانین, از قوانین

GT GD C H L M O
running /ˈrʌn.ɪŋ/ = ADJECTIVE: جاری, دونده, مداوم, مناسب برای مسابقه دو, پویا; USER: جاری, حال اجرا, در حال اجرا, حال اجرا است, حال اجرا در

GT GD C H L M O
s = NOUN: نوزدهمین حرف الفبای انگلیسی; USER: بازدید کنندگان, ها, کنندگان, ثانیه

GT GD C H L M O
sacrifice /ˈsæk.rɪ.faɪs/ = NOUN: قربانی, فدا, فدیه, قربانی برای شفاعت, قربانی کردن جانبازی; VERB: فدا کردن, ذبح کردن, قربانی دادن; USER: قربانی, فدا, قربانی کردن, فدا کردن, را قربانی

GT GD C H L M O
sad /sæd/ = ADJECTIVE: غمگین, غمناک, اندوهناک, دلتنگ, مکدر, سوزناک, اندوگین, نژند, محزون, افسرده و ملول, پژمرده, فجیع; USER: غمگین, غم انگیز, غم انگیز است, غم انگیز این, غمناک

GT GD C H L M O
said /sed/ = ADJECTIVE: گفته شده, مذکور, بیان شده; USER: گفت:, گفت, گفته, اظهار داشت

GT GD C H L M O
sailing /ˈseɪ.lɪŋ/ = NOUN: سفر دریایی, کشتیرانی; USER: کشتیرانی, قایقرانی, قایقرانی با قایق, سفر دریایی, قایقرانی با قایق بادبانی

GT GD C H L M O
saint /seɪnt/ = ADJECTIVE: مقدس, جزو مقدسین واولیاء محسوب داشتن; NOUN: فرشته, ادم پرهیز کار; VERB: مقدس شمردن; USER: مقدس, قدیس, امام یا شخص مقدس, فرشته, ادم پرهیز کار

GT GD C H L M O
sake /seɪk/ = NOUN: دلیل, جهت; USER: جهت, خاطر, به خاطر, بخاطر, دلیل

GT GD C H L M O
salvation /sælˈveɪ.ʃən/ = NOUN: رستگاری, نجات, رهایی, سبب نجات; USER: نجات, رستگاری, رهایی, نجات و رستگاری, رستگاری را

GT GD C H L M O
same /seɪm/ = ADJECTIVE: همان, یکسان, شبیه, همان کار, همان چیز, همان جور, عینا مثل هم, بهمان اندازه, یک نواخت; USER: همان, مشابه, یکسان, به همان, در همان

GT GD C H L M O
satan = NOUN: ابلیس; USER: شیطان, شیطان به, ابلیس, شیطان را,

GT GD C H L M O
save /seɪv/ = VERB: نگاه داشتن, پس انداز کردن, نجارت دادن, رهایی بخشیدن, اندوختن, پس انداختن; CONJUNCTION: فقط بجز; PREPOSITION: فقط بجز, بجز اینکه; USER: صرفه جویی, نجات دهد, صرفه جویی در, را نجات دهد, را ذخیره کنید

GT GD C H L M O
savior /ˈseɪ.vjər/ = NOUN: ناجی, پشتیبان; USER: ناجی, نجات دهنده, منجی, پشتیبان, ناجی به

GT GD C H L M O
saw /sɔː/ = NOUN: اره, ضرب المثل, لغت یا جمله ضربالمثل, مثال, امثال و حکم, هراسبابی شبیه اره, منشار; VERB: دید; USER: دید, دیدم, شاهد, اره, را دید

GT GD C H L M O
say /seɪ/ = VERB: گفتن, بیان کردن, سخن گفتن, حرف زدن, صحبت کردن, اظهار داشتن; NOUN: حرف, اظهار, عقیده, نوبت حرف زدن; USER: گفتن, گویند, می گویند, بگویم, می گویم

GT GD C H L M O
school /skuːl/ = NOUN: مدرسه, مکتب, گروه, دبستان, دبیرستان, تحصیل در مدرسه, اموزشگاه, تدریس در مدرسه, مکتب علمی یا فلسفی, دسته, جماعت همفکر, دسته ماهی, گروه پرندگان; VERB: تربیت کردن, بمدرسه فرستادن, درس دادن; USER: مدرسه, مکتب, در مدرسه, مدرسه را, دبستان

GT GD C H L M O
scorn /skɔːn/ = ADJECTIVE: سوزان, داغ; USER: تحقیر, تمسخر, مذمت, خردانگاشتن, خوار شمردن

GT GD C H L M O
sealed /siːld/ = ADJECTIVE: مهر و موم شده, مهر شده, محکم چسبیده; USER: مهر و موم شده, مهر و موم, محکم شده, سربسته, مهر شده

GT GD C H L M O
season /ˈsiː.zən/ = NOUN: فصل, دوران, هنگام; VERB: ادویه زدن, چاشنی زدن; USER: فصل, در فصل, فصل به, فصل است

GT GD C H L M O
seated /ˈsiː.tɪd/ = VERB: نشاندن, جایگزین ساختن; USER: نشسته, نشسته است, حالت نشسته, نشسته در, نشسته و

GT GD C H L M O
second /ˈsek.ənd/ = ADJECTIVE: دوم, دومی, مجدد; NOUN: ثانیه, لحظه, second, دوم شدن, تایید کردن, درجه دوم بودن, پشتیبانی کردن; USER: دوم, ثانیه, دومی, دوم به

GT GD C H L M O
see /siː/ = VERB: دیدن, نگاه کردن, فهمیدن, مشاهده کردن, ملاقات کردن; NOUN: مقر یا حوزه اسقفی; USER: دیدن, ببینید, را ببینید, نگاه کنید به, ببینید که

GT GD C H L M O
seek /siːk/ = VERB: جستجو کردن, طلبیدن, طلب کردن, جوییدن, پوییدن, پیگردی کردن; USER: به دنبال, دنبال, جستجوی, در پی, در جستجوی

GT GD C H L M O
seeker /ˈsiː.kər/ = NOUN: جستجو کننده, جویا; USER: جستجو کننده, سالک, جستجوگر, پناهجو, پناه جو

GT GD C H L M O
seemed /sēm/ = VERB: بنظر امدن, نمودن, وانمود شدن, وانمود کردن; USER: به نظر می رسید, نظر می رسید, به نظر میرسید, به نظر می رسد, نظر می رسید که

GT GD C H L M O
seen /siːn/ = VERB: دیدن, نگاه کردن, فهمیدن, مشاهده کردن, ملاقات کردن; USER: دیده می شود, دیده, دیده می, را دیده, دیده شده

GT GD C H L M O
sees /siː/ = NOUN: مقر یا حوزه اسقفی; USER: می بیند, بیند, را می بیند, می بیند به

GT GD C H L M O
seized /siːz/ = VERB: ضبط کردن, تصاحب کردن, غصب کردن, مصادره کردن, بتصرف آوردن, قاپیدن, توقیف کردن, درک کردن, مبتلا کردن, دچار حمله شدن; USER: ضبط, تصرف, کشف و ضبط, تصرف کردند, را تصرف کردند

GT GD C H L M O
send /send/ = VERB: فرستا دن, ارسال داشتن, روانه کردن, گسیل داشتن, اعزام داشتن, سوق دادن; USER: ارسال, فرستادن, بفرستید, ارسال کنید, ارسال می

GT GD C H L M O
sent /sent/ = ADJECTIVE: فرستاده; USER: فرستاده, فرستاده شده, فرستاده می, فرستاده می شود, فرستاده است

GT GD C H L M O
seven /ˈsev.ən/ = seventh, seven, seventh, seven, هفت چیز, سبعه; ADJECTIVE: یک هفتم; USER: هفت, هفت تن, از هفت, هفتم, و هفت

GT GD C H L M O
seventh /ˈsev.ənθ/ = seven, seventh, seven, یک هفتم; USER: هفتم, هفتمین, هفتم را, هفتم و

GT GD C H L M O
sever /ˈsev.ər/ = VERB: جدا کردن, بریدن; USER: جدا کردن, قطع, شدید, جدا, شدت

GT GD C H L M O
shall /ʃæl/ = VERB: باید, بایست, بایستی; USER: باید, خواهد, نباید, باید به, بایستی

GT GD C H L M O
shalt /ʃalt/ = USER: خواهی, نباید, ازان,

GT GD C H L M O
shares /ʃeər/ = NOUN: سهام; USER: سهام, سهم, سهام به, سهام در

GT GD C H L M O
sharp /ʃɑːp/ = ADJECTIVE: تیز, نوک تیز, تند, حاد, بران, نوک دار, زننده, باکله, هشیار, زیرک; NOUN: دیز, سیاه بند; VERB: تیز کردن; USER: تیز, SHARP, های تیز, نوک تیز, تند

GT GD C H L M O
shed /ʃed/ = VERB: ریختن, خون جاری ساختن, افکندن, جاری ساختن, پوست ریختن, برگ ریزان کردن, انداختن، افشاندن; NOUN: کپر, الونک; USER: ریختن, خون جاری ساختن, کپر, افکندن, الونک

GT GD C H L M O
sheep /ʃiːp/ = NOUN: گوسفند, چرم گوسفند, ادم ساده و مطیع; USER: گوسفند, گوسفندان, گوسفند به, گوسفند را, گوسفند و

GT GD C H L M O
shelter /ˈʃel.tər/ = NOUN: پناه, پناه گاه, جان پناه, حمایت, یتیم خانه, ساباط, سپنج; VERB: پناه دادن, منزل دادن, محافظت کردن; USER: پناه, پناه گاه, جان پناه, پناه دادن, حمایت

GT GD C H L M O
shepherds /ˈʃep.əd/ = NOUN: چوپان, شبان; USER: چوپانان, چوپان, شبانان, چوپان ها, شبانان را

GT GD C H L M O
shine /ʃaɪn/ = NOUN: درخشش, روشنی, براقی, فروغ, تابش, پرتلالوء, سو, پرتو, برق; VERB: درخشیدن, روشن شدن, براق کردن, تابیدن, منور کردن, نورافشاندن; USER: درخشش, درخشیدن, روشن شدن, روشنی, تابیدن

GT GD C H L M O
shineth = USER: آن روز,

GT GD C H L M O
shining /ʃaɪn/ = ADJECTIVE: درخشان, براق, تابان, تابناک, تابش دار, بارقه دار, خوشحال; NOUN: اشراق; USER: درخشان, براق, می درخشید, می درخشد, تابان

GT GD C H L M O
shiny /ˈʃaɪ.ni/ = ADJECTIVE: براق, درخشان, زرق و برق دار, پرنور, صیقلی, افتابی; USER: براق, درخشان, زرق و برق دار, پرنور, صیقلی

GT GD C H L M O
ships /ʃɪp/ = NOUN: کشتی, سفینه, کشتی هوایی, هواپیما, ناو, جهاز, مرکوب; USER: کشتی, کشتی های, کشتی ها, کشتی هایی, از کشتی

GT GD C H L M O
shone /ʃɒn/ = VERB: درخشیدن, تابیدن, روشن شدن, براق کردن, منور کردن, نورافشاندن; USER: میدرخشید, درخشید, تاباند, درخشش, درخشیده

GT GD C H L M O
shoots = NOUN: درد, فرزند, انشعاب, رویش انشعابی, رویش شاخه, حرکت تند و چابک, رگه معدن; USER: شاخه, شاخه های, شاخساره, ساقه, شاخه ها

GT GD C H L M O
should /ʃʊd/ = VERB: باید, بایست; USER: باید, باید به, باید در, که باید, باید از

GT GD C H L M O
shout /ʃaʊt/ = NOUN: فریاد, فغان, جیغ, داد; VERB: فریاد زدن, داد زدن, فریاد کردن, جیغ زدن, مصوت کردن, خروش برآوردن, خروشیدن; USER: فریاد, فریاد زدن, مصوت کردن, فریاد کردن, خروش برآوردن

GT GD C H L M O
shouted /ʃaʊt/ = VERB: فریاد زدن, داد زدن, فریاد کردن, جیغ زدن, مصوت کردن, خروش برآوردن, خروشیدن; USER: فریاد زد:, فریاد زد, فریاد, فریاد زدند, فریاد می زدند

GT GD C H L M O
show /ʃəʊ/ = NOUN: نمایش, نشان, نشان دادن, اثبات, جلوه, ارائه, مظهر; VERB: نشان دادن, نمایاندن, نمودن, ابراز کردن, فهماندن; USER: نشان, نشان می دهد, نمایش, نشان دادن, اثبات

GT GD C H L M O
showed /ʃəʊ/ = VERB: نشان دادن, نمایاندن, نمودن, ابراز کردن, فهماندن; USER: نشان داد, نشان, نشان دادند, نشان داد که, را نشان داد

GT GD C H L M O
shown /ʃəʊn/ = ADJECTIVE: نشان داده شده; USER: نشان داده شده, نشان داده, نشان داده شده است, نشان داده است, نشان داده می

GT GD C H L M O
side /saɪd/ = NOUN: سمت, طرف, ضلع, سو, پهلو, جانب, کناره, جنب; VERB: طرفداری کردن, طرفداری کردن از, در یکسو قرار دادن; USER: سمت, طرف, ضلع, سو, جانب

GT GD C H L M O
sighing /saɪ/ = VERB: اه کشیدن, افسوس خوردن, اه حسرت کشیدن

GT GD C H L M O
sight /saɪt/ = NOUN: دید, بینایی, چشم, نظر, منظره, دیدگاه, بینش, جلوه, منظر, تماشا, هدف; VERB: دیدن; USER: نظر, دید, چشم, بینایی, منظره

GT GD C H L M O
sign /saɪn/ = NOUN: نشانه, علامت, امضاء, تابلو, نشان, رمز, اثر, صورت, ایت, اعلان, نشان گذاشتن, ژست, علم; VERB: امضاء کردن, اشاره کردن, پاراف کردن; USER: امضاء, ثبت نام, نشانه, را امضا, ثبت نام در

GT GD C H L M O
signs /sīn/ = NOUN: نشانه, علامت, امضاء, تابلو, نشان, رمز, اثر, صورت, ایت, اعلان, نشان گذاشتن, ژست, علم; USER: نشانه, علائم, نشانه های, نشانه هایی, نشانه ها

GT GD C H L M O
silent /ˈsaɪ.lənt/ = ADJECTIVE: خاموش, ساکت, صامت, بی صدا, خموش, خمش, ارام, بی حرف; USER: خاموش, ساکت, صامت, بی صدا, خموش

GT GD C H L M O
silently /ˈsaɪ.lənt/ = USER: در سکوت, سکوت, سکوت و

GT GD C H L M O
silver /ˈsɪl.vər/ = NOUN: نقره, سیم, پول نقره; VERB: نقره پوش کردن, نقره فام شدن; USER: نقره, نقره ای, نقره را, نقره به, نقره در

GT GD C H L M O
sin /sɪn/ = NOUN: گناه, بزه, معصیت, خطا, عیب, حرج, عصیان, فسق; VERB: گناه ورزیدن, معصیت کردن, خطا کردن; USER: گناه, گناه است, گناه به, گناه در

GT GD C H L M O
since /sɪns/ = CONJUNCTION: چون, چون که, نظر باینکه; PREPOSITION: چون; ADVERB: پس از, از وقتی که, از این رو, از انجاییکه; USER: پس از, از سال, از زمان, چون, از آنجا که

GT GD C H L M O
sing /sɪŋ/ = VERB: خواندن, سرودن, اواز خواندن, سرود خواندن, سراییدن; NOUN: سرود, اواز, تصنیف; USER: خواندن, آواز خواندن, آواز بخواند, سرود, آواز خواندن به

GT GD C H L M O
singers /ˈsɪŋ.ər/ = NOUN: خواننده, نغمه سرا, اواز خوان, سرود سرا, سراینده, خنیاگر; USER: خوانندگان, خواننده, از خوانندگان, خواننده های, خوانندگانی

GT GD C H L M O
singin = USER: آواز, ها آواز, آواز می

GT GD C H L M O
singing /sɪŋ/ = NOUN: خوانندگی, سرود, سرایش, خنیا, غنا; ADJECTIVE: سراینده; USER: خوانندگی, آواز, آواز خواندن, آواز می خوانند, آواز می خواند

GT GD C H L M O
sings /sɪŋ/ = NOUN: سرود, اواز, تصنیف; USER: آواز می خواند, خواند, می خواند, آواز می خوانند

GT GD C H L M O
sinners /ˈsinər/ = NOUN: گناهکار, عاصی, بزهکار; USER: گناهکاران, گناهکار, گناهکاران است, گناهکاران را

GT GD C H L M O
sins /sɪn/ = NOUN: گناه, معصیت, خطا, عیب, حرج, بزه, عصیان, فسق; USER: گناهان, گناهانشان, گناهانتان, گناهان را, به گناهان

GT GD C H L M O
sire /saɪər/ = NOUN: پدر, اعلیحضرتا; VERB: پدری کردن; USER: پدر, پدری, گاو نر, اعلیحضرتا, EBV پدران

GT GD C H L M O
sister /ˈsɪs.tər/ = NOUN: خواهر, دختر, همشیره, پرستار, دختر تارک دنیا; VERB: خواهری کردن; USER: خواهر, خواهرش, خواهر را, خواهر و

GT GD C H L M O
six /sɪks/ = sixth, six, six, six; USER: شش, از شش, مدت شش, شش نفر

GT GD C H L M O
sixth /sɪksθ/ = sixth, six, sixth, یک ششم; USER: ششم, ششمین, ششم را, ششم به

GT GD C H L M O
skies /skaɪ/ = NOUN: آسمان, فلک, سپهر, اب و هوا; USER: آسمان امروز،, سیاه آسمان امروز, آسمان ابری امروز

GT GD C H L M O
sky /skaɪ/ = NOUN: آسمان, فلک, سپهر, اب و هوا; VERB: زیاد بالا بردن, توپ هوایی زدن, در مقام منیعی قرار دادن; USER: آسمان, آسمان را, آسمان به, آسمان در

GT GD C H L M O
sleep /sliːp/ = NOUN: خواب, خواب رفتگی; VERB: خوابیدن, خواب رفتن, خفتن, غنودن; USER: خواب, بخوابم, خوابیدن, به خواب, خواب رفتن

GT GD C H L M O
sleeping /sliːp/ = NOUN: خواب; ADJECTIVE: خوابیده, غنوده; USER: خواب, خوابیدن, در خواب, خوابیده, خواب آور

GT GD C H L M O
sleigh /sleɪ/ = NOUN: سورتمه, درشکه سورتمه; VERB: سورتمه راندن; USER: سورتمه, درشکه سورتمه, سورتمه ای, سورتمه راندن, سورتمهای

GT GD C H L M O
sleighing

GT GD C H L M O
slow /sləʊ/ = ADJECTIVE: کند, تدریجی, اهسته, سست, کودن, تنبل; VERB: اهسته کردن یا شدن; USER: کند, آهسته, سرعت, کاهش سرعت, کم کردن سرعت

GT GD C H L M O
slowly /ˈsləʊ.li/ = ADVERB: یواش, بارامی, سست, باهستگی; USER: به آرامی, آرامی, به آهستگی, آرامی در, آرامی به

GT GD C H L M O
slumber /ˈslʌm.bər/ = VERB: چرت زدن, غنودن; NOUN: چرت, خواب سبک, چرتی; USER: چرت زدن, چرت, خواب سبک, غنودن, چرتی

GT GD C H L M O
smiles /smaɪl/ = NOUN: لبخند, تبسم; USER: لبخند, لبخند می زند, لبخندها, لبخند را, خنده از لبات

GT GD C H L M O
snow /snəʊ/ = NOUN: برف; VERB: برف باریدن, برف امدن; USER: برف, برف و, برف را, برف در

GT GD C H L M O
so /səʊ/ = ADVERB: پس, چنان, چنین, بنابر این, چندان, اینقدر, انقدر, همینطور, بقدری, همچنان, این طور, چندین, همچو, همینقدر, بهمان اندازه, از انرو, باین زیادی; USER: پس, چنان, چنین, چندان, اینقدر

GT GD C H L M O
sod /sɒd/ = NOUN: چمن, میگسار, کلوخ چمنی, با چمن; VERB: پوشاندن, چمن ایجاد کردن; USER: چمن, چمن ایجاد کردن, پوشاندن, میگسار, کلوخ چمنی

GT GD C H L M O
soft /sɒft/ = ADJECTIVE: نرم, ملایم, لطیف, لطیف, نازک, ترد, شیرین, گوارا, مهربان, لین, نیم بند, متورق; NOUN: ساده لوح; USER: نرم, نرم و, نرم افزار, ملایم, و نرم

GT GD C H L M O
solemn /ˈsɒl.əm/ = ADJECTIVE: جدی, موقر, رسمی, گرفته, باتشریفات; USER: جدی, موقر, رسمی, گرفته, باتشریفات

GT GD C H L M O
some /səm/ = PRONOUN: برخی, بعضی, برخی از, بعض, چندتا; ADVERB: تعدادی, چندین, چندین, قدری, اندکی, تقریبا, چندی; USER: برخی از, برخی, بعضی, بعضی از, تعدادی

GT GD C H L M O
somebody /ˈsʌm.bə.di/ = PRONOUN: کسی, شخصی, یک شخص, یک کسی; USER: کسی, یک نفر, شخصی, کسی به, کسی است

GT GD C H L M O
someone /ˈsʌm.wʌn/ = PRONOUN: کسی, شخصی, یک کسی, ادمی; USER: کسی, شخصی, کسی را, به کسی, کسی به

GT GD C H L M O
son /sʌn/ = NOUN: پسر, فرزند, ولد; USER: پسر, فرزند, پسرش, پسر به

GT GD C H L M O
song /sɒŋ/ = NOUN: ترانه, سرود, شعر, نغمه, تصنیف, اواز, خنیا, غنا, سرود روحانی; USER: ترانه, آهنگ, سرود, شعر, نغمه

GT GD C H L M O
songs /sɒŋ/ = NOUN: ترانه, سرود, شعر, نغمه, تصنیف, اواز, خنیا, غنا, سرود روحانی; USER: آهنگ, ترانه, آهنگ های, آهنگ ها, ترانه های

GT GD C H L M O
sons /sʌn/ = NOUN: پسر, فرزند, ولد; USER: پسران, پسر, فرزندان, پسرانش, پسر به

GT GD C H L M O
soon /suːn/ = ADVERB: زود, بزودی, طولی نکشید, عنقریب, قریبا; USER: بزودی, زودی, به زودی, زود, به زودی به

GT GD C H L M O
soot /sʊt/ = NOUN: دوده, دوده بخاری, رنگ سیاه دوده; VERB: دوده زدن; USER: دوده, دوده فراوان ناشی, دوده زدن, دوده بخاری, رنگ سیاه دوده

GT GD C H L M O
sorrowing /ˈsɒr.əʊ/ = VERB: تاسف خوردن, غصه خوردن, غصه دار کردن

GT GD C H L M O
sorrows /ˈsɒr.əʊ/ = NOUN: غم, غم و اندوه, غصه, حزن, تاثر, مصیبت, سوگ, غمگینی, نژندی, فرم; USER: غم, اندوه, غمها, غم های, غم ها

GT GD C H L M O
souls /səʊl/ = NOUN: ضمیر; USER: روح, ارواح, نفوس, به نفس, روح های

GT GD C H L M O
sounding /sound/ = VERB: صدا کردن, به نظر رسیدن, صدا دادن, بنظر رسیدن, بگوش خوردن, نواختن, زدن, ژرفاسنجی کردن, گمانه زدن, بصدا در اوردن, سر و گوش آب دادن; USER: صدایی, صدا, صدای, صدایی از, موجد صدا

GT GD C H L M O
sounds /saʊnd/ = NOUN: صدا, صوت, درست, اوا, بانگ; USER: برای تلفن های موبایل, صداها, تلفن های موبایل, صداهای, صداها را

GT GD C H L M O
spears /spɪər/ = NOUN: نیزه, سنان, نیزه ای, پیکان, نیزه دار, خشت, سخمه; USER: نیزه, اسپیرز, نیزه های, نیزه ها, اسپیرز در

GT GD C H L M O
spirit /ˈspɪr.ɪt/ = NOUN: روح, روحیه, روان, جان, جرات, رمق, معنی, مشروبات الکلی; ADJECTIVE: روان; VERB: روح دادن, بسر خلق اوردن; USER: روح, روحیه, روح و روان, روان, جان

GT GD C H L M O
spirits /ˈspɪr.ɪt/ = NOUN: روح, روحیه, روان, جان, جرات, رمق, معنی, مشروبات الکلی; USER: ارواح, روح, روحیه, و روحیه, ارواح می

GT GD C H L M O
splendor /ˈsplendər/ = NOUN: شکوه و جلال, فره, زرق و برق, فر; USER: شکوه و جلال, شکوه, فره, زرق و برق,

GT GD C H L M O
stable /ˈsteɪ.bl̩/ = ADJECTIVE: پایدار, ثابت, باثبات, استوار, محکم, پایا, مداوم, پا بر جا; NOUN: اصطبل, طویله; VERB: ثابت کردن, استوار شدن, در طویله بستن, جا دادن; USER: پایدار, ثابت, باثبات, استوار, اصطبل

GT GD C H L M O
stall /stɔːl/ = NOUN: غرفه, اخور, جایگاه ویژه, لژ, بساط, بهانه, عذر, دکه چوبی کوچک, صندلی, جای ایستادن اسب در طویله; VERB: ماندن, قصور ورزیدن, دور سرگرداندن, طفره زدن, به اخور بستن, از حرکت بازداشتن; USER: غرفه, اخور, بساط, جایگاه ویژه, دور سرگرداندن

GT GD C H L M O
stand /stænd/ = NOUN: پایه, موضع, ایستگاه, توقف, بساط, شهرت, ایست, دکه; VERB: ایستادن, بودن, ماندن, قرار گرفتن; USER: ایستادن, ایستاده, ایستاده اند, ایستاده است, موضع

GT GD C H L M O
star /stɑːr/ = NOUN: ستاره, اختر, کوکب, نشان ستاره, خط سفید پیشانی اسب, نجم; VERB: درخشیدن, باستاره زینت کردن, ستاره نمایش وسینماشدن; USER: ستاره, های ستاره, ستاره ی, ستاره های, ستاره در

GT GD C H L M O
stars /stɑːr/ = NOUN: ستاره, اختر, کوکب, نشان ستاره, خط سفید پیشانی اسب, نجم; USER: ستاره, ستارگان, ستاره ها, ستاره های, از ستاره

GT GD C H L M O
start /stɑːt/ = NOUN: شروع, ابتدا, اغاز, مبداء, مقدمه; VERB: شروع کردن, بنیاد نهادن, اغازیدن, عزیمت کردن, دایر کردن, از جا پریدن, رم کردن; USER: شروع, شروع به, شروع می, را شروع, ابتدا

GT GD C H L M O
stay /steɪ/ = VERB: ماندن, باقی ماندن, توقف کردن, نگاه داشتن, باز داشتن; NOUN: توقف, توقفگاه, ایست, مانع, عصاء, نقطه اتکاء, تکیه, حائل; USER: ماندن, اقامت, باقی بماند, ماندن بگیرید, ماندن در

GT GD C H L M O
stealing /stiːl/ = NOUN: دزدی, سرقت; USER: سرقت, دزدی, دزدیدن, به سرقت, را سرقت

GT GD C H L M O
steeple /ˈstiː.pl̩/ = NOUN: برج کلیسا, برج, مناره کلیسا, ساختمان بلند; USER: برج کلیسا, برج کلیسای, برج, مناره کلیسا, بلندای کلیساها

GT GD C H L M O
step /step/ = NOUN: گام, مرحله, قدم, پله, پلکان, رفتار, صدای پا, رکاب, رتبه, درجه; VERB: قدم زدن, قدم برداشتن; USER: گام, قدم, مرحله, گام به, پله

GT GD C H L M O
steps /step/ = NOUN: گام, مرحله, قدم, پله, پلکان, رفتار, صدای پا, رکاب, رتبه, درجه; USER: مراحل, گام, مرحله, گام های, مراحل را

GT GD C H L M O
still /stɪl/ = ADVERB: هنوز, باز هم, همیشه, هنوز هم معذلک; ADJECTIVE: ساکن, راکد, خاموش, بی حرکت, ساکت, ارام; NOUN: سکوت, دستگاه تقطیر, خاموشی; VERB: ارام کردن, ساکت کردن, عرق گرفتناز; USER: هنوز, هنوز هم, باز هم, هنوز هم به, هنوز هم در

GT GD C H L M O
stillness /stɪl/ = USER: سکون, آرامش, سکوت, سکون و آرامش, سکون و

GT GD C H L M O
stone /stəʊn/ = NOUN: سنگ, هسته, سنگ میوه; VERB: سنگسار کردن, هسته دراوردن از, تحجیر کردن; USER: سنگ, سنگی, از سنگ, های سنگی, سنگ را

GT GD C H L M O
stood /stʊd/ = VERB: ایستادن, بودن, ماندن, قرار گرفتن, تحمل کردن, ایست کردن, توقف کردن, راست شدن, واقع بودن, واداشتن; USER: ایستاده بود, ایستاده, ایستاد, ایستاده بودند, ایستاده است

GT GD C H L M O
stop /stɒp/ = NOUN: توقف, ایست, ایستگاه, ترک, نقطه, تعلیق, تکیه; VERB: متوقف ساختن, ایستادن, توقف کردن, مانع شدن, خوابیدن; USER: توقف, متوقف, متوقف کردن, را متوقف, متوقف ساختن

GT GD C H L M O
stopping /stäp/ = VERB: متوقف ساختن, ایستادن, ایستادگی کردن, توقف کردن, مانع شدن, خوابیدن, موقوف کردن, مسدود ساختن, ایستاندن, از کار افتادن, نگاه داشتن, سد کردن, تعطیل کردن, بند اوردن, خواباندن, پر کردن; USER: توقف, متوقف, متوقف کردن, قطع, متوقف ساختن

GT GD C H L M O
store /stɔːr/ = NOUN: فروشگاه, ذخیره, مغازه, انبار, مخزن, دکان, اندوخته, مقدار زیاد; VERB: ذخیره کردن, انبار کردن, اندوختن; USER: ذخیره, ذخیره سازی, را ذخیره, ذخیره می, ذخیره کنید

GT GD C H L M O
storm /stɔːm/ = NOUN: طوفان, توفان, کولاک, باد شدید, طوفان مستقیم, تغییر ناگهانی هوا; VERB: متلاطم شدن, متلاطم شدن, موجدار بودن, موج زدن, توفانی شدن, یورش اوردن, با حمله گرفتن; USER: طوفان, توفان, طوفان است, طوفان در, طوفان و

GT GD C H L M O
stream /striːm/ = NOUN: جریان, رود, نهر, جوی, مسیل, جماعت; VERB: جاری شدن, ساطع کردن, بطور کامل افراشتن; USER: جریان, در جریان, رود, های جریان, نهر

GT GD C H L M O
street /striːt/ = NOUN: خیابان, کوچه, جاده; ADJECTIVE: خیابانی; USER: خیابان, خیابانی, خیابان ها, های خیابانی, کوچه

GT GD C H L M O
streets /striːt/ = NOUN: خیابان, کوچه, جاده; USER: خیابان, خیابان ها, خیابان های, خیابانها, خیابانهای

GT GD C H L M O
strike /straɪk/ = NOUN: اعتصاب, ضربه, برخورد, اصابت, ضرب, ضربت; VERB: ضربه زدن, زدن, خوردن, خطور کردن, اعتصاب کردن, ضرب زدن, ضربت زدن, خوردن به, بخاطر خطور کردن, سکه ضرب کردن; USER: اعتصاب, ضربه, برخورد, ضربه زدن, اصابت

GT GD C H L M O
stronger /strɒŋ/ = USER: قوی تر, قوی, قوی تر شدن, قوی تر است, را قوی تر

GT GD C H L M O
stuck /stʌk/ = VERB: چسبیدن, چسباندن, بهم پیوستن, فرو بردن, بستن, گیر کردن, گیر افتادن, سوراخ کردن, نصب کردن, الصاق کردن, تحمل کردن, تردید کردن, چسبناک کردن; USER: گیر کرده است, گیر, گیر کرده, چسبیده, گیر افتاده

GT GD C H L M O
sturdy /ˈstɜː.di/ = ADJECTIVE: محکم, تنومند, ستبر, درشت, قوی هیکل, خوش بنیه, شکیبا; USER: محکم, محکم است, کارآمد

GT GD C H L M O
such /sʌtʃ/ = ADVERB: چنین, چنان, این طور; ADJECTIVE: این قبیل, یک چنین; PRONOUN: این جور; USER: چنین, مانند, از جمله, چنان, این قبیل

GT GD C H L M O
summer /ˈsʌm.ər/ = NOUN: تابستان, ییلاق, فصل تبستان, ماشین جمع زنی; ADJECTIVE: تابستانی; VERB: چراندن, تابستان را بسر بردن; USER: تابستان, تابستانی, فصل تابستان, در تابستان, تابستان امسال

GT GD C H L M O
summit /ˈsʌm.ɪt/ = NOUN: قله, اوج, نوک, منتها درجه, ذروه, اعلی درجه, منتهی; USER: قله, اجلاس, اجلاس سران, نشست سران, اوج

GT GD C H L M O
sun /sʌn/ = NOUN: خورشید, افتاب, خرشید, خاور; VERB: تابیدن, در معرض افتاب قرار دادن; USER: خورشید, آفتاب, نور خورشید, نور آفتاب, خورشید در

GT GD C H L M O
sure /ʃɔːr/ = ADJECTIVE: مطمئن, یقین, قطعی, مسلم, خاطر جمع, متقاعد, پشت گرم, از روی یقین, محقق, استوار, راسخ یقینا; USER: مطمئن, شوید که, حتما, حاصل کنید که, مطمئن شوید که

GT GD C H L M O
swaddling /ˈswädl/ = USER: قنداق, قنداق کردن اگاه, قنداقی,

GT GD C H L M O
swans /swɒn/ = ADJECTIVE: مغرور; USER: قوها, قوهای, عدد قوی

GT GD C H L M O
sweet /swiːt/ = ADJECTIVE: شیرین, خوش, مطبوع, نوشین; NOUN: نقل; USER: شیرین, های شیرین, شیرین و, شیرین به, ی شیرین

GT GD C H L M O
swiftly /swɪft/ = ADVERB: سریعا; USER: سریعا, سرعت, به سرعت, سریع, به سرعت به

GT GD C H L M O
swimming /swɪm/ = ADJECTIVE: گیج; USER: شنا, شنا کردن, شنا می, شنا کردن در, شنا در

GT GD C H L M O
syne /sʌɪn/ = ADVERB: تا کنون, تاحال, قبل; USER: تا کنون, تاحال, کنون,

GT GD C H L M O
t /tiː/ = NOUN: بیستمین حرف الفبای انگلیسی, هر چیزی شبیه حرف ت; USER: تی, T, T برای, تن در, آزمون t

GT GD C H L M O
tails /teɪl/ = NOUN: خط; USER: خط, دم, دنباله, دم های, دورریز

GT GD C H L M O
take /teɪk/ = VERB: گرفتن, برداشتن, بردن, ستاندن, پنداشتن, لمس کردن; USER: گرفتن, را, طول بکشد, را در, برداشتن

GT GD C H L M O
talk /tɔːk/ = NOUN: صحبت, حرف, گفتگو, مکالمه, سخن, مذاکره; VERB: حرف زدن, سخن گفتن, مکالمه کردن; USER: صحبت, حرف, گفتگو, سخن, سخن گفتن

GT GD C H L M O
tears /teər/ = NOUN: اشک, چاک, پارگی, گریه, سرشک; USER: اشک, اشک های, اشک ها, اشک و, که اشک

GT GD C H L M O
tell /tel/ = VERB: گفتن, نقل کردن, تعریف کردن, بیان کردن, فاش کردن, تشخیص دادن; USER: گفتن, بگویید, بگویم, بگوید, بگویید که

GT GD C H L M O
telling /ˈtel.ɪŋ/ = VERB: گفتن, نقل کردن, تعریف کردن, بیان کردن, فاش کردن, تشخیص دادن; USER: گفتن, می گوید, گفتن به, گفتن در, به گفتن

GT GD C H L M O
ten /ten/ = ten, عشر; USER: ده, از ده, ده نفر, ده ها, به ده

GT GD C H L M O
tender /ˈten.dər/ = NOUN: مناقصه, پول رایج, پیشنهاد; ADJECTIVE: حساس, لطیف, ترد, مهربان, نازک, ترد و نازک; VERB: حساس بودن, پیشنهاد دادن, ترد کردن; USER: مناقصه, حساس, لطیف, ترد, نازک

GT GD C H L M O
tenth /tenθ/ = ADJECTIVE: دهم, دهمین; NOUN: ده یک, عشریه, عشر; USER: دهم, دهمین, دهمین دوره, دهم را

GT GD C H L M O
that /ðæt/ = CONJUNCTION: که; PRONOUN: ان, اشاره بدور, ان یکی; USER: که, است که, که در, که به, را که

GT GD C H L M O
the

GT GD C H L M O
thee /ðiː/ = PRONOUN: تورا, ترا, بتو; USER: ترا, تو, تو را, به تو, از تو

GT GD C H L M O
their /ðeər/ = PRONOUN: شان, خودشان, خودمانی, مال ایشان, مال انها; USER: شان, خود, خود را, های خود را, خود را به

GT GD C H L M O
them /ðem/ = PRONOUN: ایشان را, بایشان, بانها; USER: آنها, آنها را, به آنها, از آنها, آنان را

GT GD C H L M O
then /ðen/ = ADVERB: سپس, پس, پس, بعد, بعد از, انگاه, در ان هنگام, در انوقت, انوقتی; USER: سپس, پس, پس از آن, بعد, بعد از

GT GD C H L M O
there /ðeər/ = ADVERB: آنجا, به آنجا, در انجا, بدانجا, در این جا, در این موضوع, ان مکان, بدانسو, انسو, انطرف; USER: آنجا, وجود دارد, وجود, وجود داشته باشد

GT GD C H L M O
therefore /ˈðeə.fɔːr/ = ADVERB: بنابر این, از این رو, برای ان, بدلیل آن; CONJUNCTION: یعنی; USER: از این رو, بنابراین, در نتیجه, به همین دلیل

GT GD C H L M O
they /ðeɪ/ = PRONOUN: آنها, انها, خودشان, ایشان, انان, خودشانرا; USER: آنها, که, آنها را, آنها در, می کنند

GT GD C H L M O
thing /θɪŋ/ = NOUN: چیز, کار, شیء, لباس, اسباب, شیی ء, دارایی, جامه, متاع; USER: چیز, چیزی, چیزی که, کار, چیزی که در

GT GD C H L M O
third /θɜːd/ = third, third, third, third, thirty, third, یک سوم; VERB: به سه بخش تقسیم کردن; USER: سوم, سومین, ثالث, سومی, ثلث

GT GD C H L M O
this /ðɪs/ = PRONOUN: این; USER: این, در این, از این, به این, که این

GT GD C H L M O
thither /ˈðɪð.ər/ = ADVERB: آنجا, به آنجا, بدانسو, به انطرف, انطرف تر; ADJECTIVE: دورتر; USER: آنجا, به آنجا, انطرف تر, بدانسو, به انطرف

GT GD C H L M O
thorn /θɔːn/ = NOUN: خار, شوک, تیغ, سرتیز; VERB: تیغ دار کردن; USER: خار, تیغ, تیغ دار کردن, شوک, سرتیز

GT GD C H L M O
thorns /θɔːn/ = NOUN: خار, شوک, تیغ, سرتیز; USER: خار, خارها, خار گذاشته, خار های, خار گذاشته است

GT GD C H L M O
those /ðəʊz/ = PRONOUN: ان, انان, انها; USER: کسانی که, آن, آن دسته از, آنهایی که, کسانی که در

GT GD C H L M O
thou /ðaʊ/ = PRONOUN: تو; VERB: تو کردن; NOUN: یک هزار دلار; USER: تو, تو را, تو به, تو در, که تو

GT GD C H L M O
though /ðəʊ/ = CONJUNCTION: گرچه, اگر چه, ولی, ولو, هر چند با اینکه; ADVERB: باوجود اینکه, بهر حال, باوجود ان, بهرجهت; USER: اگر چه, هر چند, گرچه, هر چند که, ولی

GT GD C H L M O
thought /θɔːt/ = NOUN: اندیشه, فکر, تفکر, گمان, نظر, خیال, عقیده, استدلال, خاطر, پندار, خاطره, قصد, سگال, چیز فکری; USER: فکر, گمان, اندیشه, تفکر, نظر

GT GD C H L M O
thoughts /θɔːt/ = NOUN: افکار, خاطرات; USER: افکار, اندیشه, اندیشه های, از افکار, که افکار

GT GD C H L M O
three /θriː/ = NOUN: سه, USER: سه, از سه, در سه, به سه, هر سه

GT GD C H L M O
through /θruː/ = PREPOSITION: از طریق, از میان, بواسطه, از وسط, بخاطر, در ظرف; ADVERB: از میان, سرتاسر, از توی, از اغاز تا انتها; ADJECTIVE: تمام, مستقیم, تمام شده; USER: از طریق, طریق, از, را از طریق, از میان

GT GD C H L M O
thy /ðaɪ/ = PRONOUN: مال تو, ت; USER: تو, تو را, توست, تو به

GT GD C H L M O
tickling /ˈtik(ə)l/ = USER: تالار, Refbacks are فعال,

GT GD C H L M O
tidings /ˈtaɪ.dɪŋz/ = USER: بشارت, مژده, خبر ده, بشارت ده

GT GD C H L M O
tight /taɪt/ = ADJECTIVE: تنگ, محکم, سفت, کیپ, لول, مقید, کساد, خسیس, ضیق, مانع دخول هوا یا اب یا چیز دیگر; USER: تنگ, محکم, تنگ است, های تنگ, سفت

GT GD C H L M O
till /tɪl/ = PREPOSITION: تا, تاانکه; CONJUNCTION: تا اینکه, تا وقتی که; NOUN: دخل پول, کشو, دخل دکان, قلق, یخ رفت; VERB: کشت کردن, زراعت کردن, زمین را کاشتن, خیش زدن, خیش کشیدن; USER: تا, تا به, تا زمانی, را تا, تا وقتی که

GT GD C H L M O
time /taɪm/ = NOUN: زمان, ساعت, وقت, مدت, موقع, هنگام, فرصت, گاه, روزگار, زمانه, عصر; ADJECTIVE: زمانی; USER: زمان, وقت, ساعت, زمانی, مدت

GT GD C H L M O
tis /tɪz/ = USER: TIS, تیس, خدمات سراسری ترجمه TIS, TIS به

GT GD C H L M O
to /tuː/ = PREPOSITION: به, برای, در, در برابر, نزد, سوی, پیش, بسوی, طرف, تا نسبت به, بطرف, بر حسب, روبطرف, to-particle, to; USER: به, برای, تا, را به, در

GT GD C H L M O
today /təˈdeɪ/ = NOUN: امروز; USER: امروز, امروزه, امروز در

GT GD C H L M O
together /təˈɡeð.ər/ = ADVERB: با هم, با همدیگر, یکجا, بایکدیگر, بطور دسته جمعی, بضمیمه; USER: با هم, با یکدیگر, را با هم, در کنار هم, یکجا

GT GD C H L M O
toil /tɔɪl/ = NOUN: رنج, محصول رنج, محنت, دام, مشقت, کار پر زحمت, کشمکش, تور یاتله; VERB: زحمت کشیدن, رنج بردن; USER: رنج, محصول رنج, کار پر زحمت, محنت, رنج بردن

GT GD C H L M O
tomb /tuːm/ = NOUN: مقبره, قبر, مزار, گور, ارامگاه, خاک; VERB: در گرو قرار دادن; USER: مقبره, آرامگاه, قبر, مزار, گور

GT GD C H L M O
tonight /təˈnaɪt/ = ADVERB: امشب; USER: امشب, امشب به, امشب در

GT GD C H L M O
too /tuː/ = ADVERB: نیز, هم, زیاد, همچنین, بحد افراط, بیش از حد لزوم, بعلاوه; USER: هم, بیش از حد, نیز, زیاد, را بیش از حد

GT GD C H L M O
took /tʊk/ = VERB: گرفتن, برداشتن, بردن, ستاندن, پنداشتن, لمس کردن; USER: صورت گرفت, زمان, در زمان, جو در زمان, و جو در زمان

GT GD C H L M O
tops /tɒp/ = NOUN: بالا, نوک, راس, قله, اوج, تاپ, رویه, سر, فرق, کروک, فرفره, رو, فرق سر, روپوش, درجه یک فوقانی, تپه; USER: تاپس, نوت, بالای, در صدر, قله

GT GD C H L M O
touch /tʌtʃ/ = VERB: لمس کردن, زدن, دست زدن به, رسیدن به, متاثر شدن, پرماسیدن, متاثر کردن; NOUN: حس لامسه, لمس دست زنی, پرماس, احساس با دست; USER: لمس, را لمس, لمس کنید, لمس کند, لمس و

GT GD C H L M O
town /taʊn/ = NOUN: شهر, شهرک, شهر کوچک, قصبه, قصبه حومه شهر; USER: شهر, شهرک, شهر را, شهر به, شهر در

GT GD C H L M O
toys /tɔɪ/ = NOUN: اسباب بازی, عروسک, بازیچه, الت بازی; USER: اسباب بازی, اسباب بازی های, اسباب بازی ها, انواع اسباب بازی های

GT GD C H L M O
traditional /trəˈdɪʃ.ən.əl/ = ADJECTIVE: مرسوم, نقلی, عرفی; USER: مرسوم, سنتی, های سنتی, سنتی است, سنتی را

GT GD C H L M O
traverse /trəˈvɜːs/ = VERB: پیمودن, گذشتن از, طی کردن, عبور کردن, قطع کردن; ADJECTIVE: متقاطع; NOUN: اشکال, مانع حائل, درب تاشو, حجاب حاجز, مسیر, عبورجاده; USER: گذشتن از, گذشتن, عبور, پیمودن, عبور می

GT GD C H L M O
tread /tred/ = NOUN: گام برداری; VERB: راه رفتن, لگد کردن, پا گذاشتن; USER: راه رفتن, آج, گام برداری, لگد کردن, پا گذاشتن

GT GD C H L M O
treasure /ˈtreʒ.ər/ = NOUN: گنج, گنجینه, ثروت, جواهر, دفینه; VERB: گنجینه اندوختن, گرامی داشتن; USER: گنج, گنجینه, ثروت, جواهر, دفینه

GT GD C H L M O
tree /triː/ = NOUN: درخت, شجر, قالب کفش, چوبه دار, شجره النسب; VERB: درخت کاشتن, بدرخت پناه بردن, بشکل درخت شدن, در تنگنا قرار دادن; USER: درخت, درختی, درخت را, درخت در, از درخت

GT GD C H L M O
trees /triː/ = NOUN: درخت, شجر, قالب کفش, چوبه دار, شجره النسب; USER: درختان, درخت, درخت ها, از درختان, درختان را

GT GD C H L M O
treetops

GT GD C H L M O
triumph /ˈtraɪ.əmf/ = NOUN: پیروزی, جشن پیروزی, فتح, فتح و ظفر; VERB: غالب امدن, پیروز شدن; USER: پیروزی, فتح, جشن پیروزی, پیروزی و موفقیت, پیروز شدن

GT GD C H L M O
triumphant /traɪˈʌm.fənt/ = ADJECTIVE: پیروز, منصور, فیروز; USER: پیروز, پیروزی, پیروزمندانه, پیروز می, منصور

GT GD C H L M O
trod /trɒd/ = NOUN: گام زد

GT GD C H L M O
troll /trəʊl/ = VERB: چرخاندن, چرخاندن, دایره وار حرکت کردن, چرخیدن, سراییدن, گشتن; NOUN: چرخش, غول یا جن ساکن غار وکوه; USER: دایره وار حرکت کردن, چرخش, سراییدن, چرخیدن, گشتن

GT GD C H L M O
troubled /ˈtrʌb.l̩d/ = ADJECTIVE: طوفانی; USER: طوفانی, مشکل, آشفته, مشکل دار, های مشکل دار

GT GD C H L M O
true /truː/ = ADJECTIVE: درست, واقعی, حقیقی, صحیح, راستین, راست, ثابت, راستگو, فریور; VERB: ثابت یاحقیقی کردن; USER: درست, واقعی, حقیقی, صحیح, راستین

GT GD C H L M O
trust /trʌst/ = NOUN: اعتماد, اطمینان, امانت, توکل, ایمان, اعتبار, اعتقاد, مسئولیت, ودیعه, امید, اتحادیه شرکتها, ائتلاف, قرض; VERB: اعتماد داشتن; USER: اعتماد, اعتماد به, اعتماد کنند, اعتماد کرد, اعتماد کنید

GT GD C H L M O
truth /truːθ/ = NOUN: حقیقت, صدق, راستی, راست, درستی, صداقت, حقانیت; USER: حقیقت, صدق, راستی, راست, درستی

GT GD C H L M O
turned /tərn/ = ADJECTIVE: پیچ خورده; USER: تبدیل, امروز باشه, اومدن, تبدیل شده, روشن

GT GD C H L M O
turning /ˈtɜː.nɪŋ/ = NOUN: عطف, خیش زنی; ADJECTIVE: منحرف; USER: عطف, تبدیل, چرخش, عطفی, عطف به

GT GD C H L M O
turtle /ˈtɜː.tl̩/ = NOUN: لاک پشت, هر نوع لاکپشت ابی, کبوتر قمری; VERB: لاک پشت شکار کردن; USER: لاک پشت, لاک پشت به, لاک پشت های, لاک پشت شکار کردن, هر نوع لاکپشت ابی

GT GD C H L M O
twelfth /twelfθ/ = twelfth, یکی از دوازده قسمت; USER: دوازدهم, دوازدهمین, دوازدهم به, دوازدهم در

GT GD C H L M O
twice /twaɪs/ = ADVERB: دو برابر, دوبار, دو مرتبه, دو دفعه; USER: دو برابر, دو بار, دوبار, دو بار در, دو بار به

GT GD C H L M O
two /tuː/ = USER: دو, از دو, به دو, در دو, دو نفر

GT GD C H L M O
unchanging = USER: تغییر ناپذیر, تغییرناپذیر, ثابت, تغییر, بدون تغییر

GT GD C H L M O
underneath /ˌʌn.dəˈniːθ/ = ADVERB: در زیر, پایین, از زیر; ADJECTIVE: پایین, زیرین; NOUN: پایین; USER: در زیر, زیر, زیرین, در قسمت پایین, پایین

GT GD C H L M O
unfurled /ˌənˈfərl/ = USER: افراشتند, به اهتزاز, به اهتزاز درآمد, اهتزاز درآمد,

GT GD C H L M O
until /ənˈtɪl/ = PREPOSITION: تا, تا وقتی که; CONJUNCTION: تا اینکه, وقتی که; USER: تا, تا زمانی, تا زمانی که, تا زمان, تا اینکه

GT GD C H L M O
unto /ˈʌn.tuː/ = PREPOSITION: سوی, بسوی, بطرف, در برابر, روبطرف, در, پیش, تا نسبت به; USER: سوی, نزد, جزء, پیش, را نزد

GT GD C H L M O
up /ʌp/ = ADVERB: بالا, جلو, در حال کار; PREPOSITION: بالای, روی, بر فراز, در بلندی; VERB: بالا رفتن, برخاستن, ترقی کردن, بالا بردن یا ترقی دادن; USER: بالا, تا, کردن, به بالا, تا به

GT GD C H L M O
upon /əˈpɒn/ = PREPOSITION: بر, روی, بر روی, بمحض, بر فراز, بمجرد; USER: بر, پس از, بر اساس, روی, بر روی

GT GD C H L M O
us /ʌs/ = PRONOUN: ما, به ما, بما, مارا, خودمان, نسبت بما; USER: ما, با ما, ما را, به ما, ما در

GT GD C H L M O
used /juːst/ = VERB: استفاده کردن, بکار بردن, استعمال کردن, مصرف کردن, بهره برداری کردن از, بکار انداختن; USER: مورد استفاده قرار, استفاده می شود, مورد استفاده, مورد استفاده قرار گیرد, با استفاده از

GT GD C H L M O
vale /veɪl/ = NOUN: دره, جهان خاکی, زمین, مجرای کوچک, بدرود, دنیا; USER: خدا نگهدار, دره, جهان خاکی, مجرای کوچک, بدرود

GT GD C H L M O
ve /-v/ = USER: ام, ایم, درک, کرده اید, اید

GT GD C H L M O
veiled /veɪld/ = VERB: پوشاندن, حجاب زدن, مستوریا پنهان کردن; USER: حجاب, محجبه, پنهان مانده, پرده

GT GD C H L M O
verily /ˈver.ɪ.li/ = ADVERB: واقعا, حقیقتا, هر اینه, امین, براستی; USER: واقعا, حقیقتا, امین, هر اینه, براستی

GT GD C H L M O
very /ˈver.i/ = ADVERB: بسیار, خیلی, چندان, زیاد, بسی; ADJECTIVE: همان, واقعی, حتمی; USER: بسیار, خیلی, های بسیار, کاملا, است بسیار

GT GD C H L M O
view /vjuː/ = NOUN: نظر, نما, دید, منظره, عقیده, نظریه, چشم انداز, قضاوت; VERB: دیدن, از نظر گذراندن; USER: نظر, دیدن, مشاهده, مشاهده و, مشاهده کنید

GT GD C H L M O
vigil /ˈvɪdʒ.ɪl/ = NOUN: شب زنده داری, بیخوابی, احیا, دعای شب; USER: شب زنده داری, مراسم احیا, بیخوابی, مراسم احیاء, احیا

GT GD C H L M O
virgin /ˈvɜː.dʒɪn/ = NOUN: باکره, خوشه فلک; ADJECTIVE: دست نخورده, پاکدامن, عفیف, استفاده نشده; USER: باکره, ویرجین, بکر, دست نخورده, باکره است

GT GD C H L M O
visions /ˈvɪʒ.ən/ = NOUN: دید, بینایی, تصور, خیال, بصیرت, رویا, الهام, منظره, وحی; USER: چشم انداز, سند چشم انداز, دیدگاه های, به سند چشم انداز, سند چشم انداز را

GT GD C H L M O
wait /weɪt/ = VERB: صبر کردن, انتظار کشیدن, منتظر شدن, پیشخدمتی کردن, چشم براه بودن; USER: صبر کردن, صبر کنید, صبر, منتظر, منتظر بمانید

GT GD C H L M O
waits /weɪt/ = USER: منتظر, انتظار, منتظر می ماند, منتظر میماند, انتظار می کشد

GT GD C H L M O
walk /wɔːk/ = VERB: راه رفتن, گام زدن, گردش کردن, پیادهرفتن, تفرج کردن, سیر کردن; NOUN: سیر, پیاده رو, تفریح, خیابان, راهروی, راهرو, گردش پیاده, گردشگاه; USER: راه رفتن, پیاده روی, به راه رفتن, راه رفتن در, راه رفتن به

GT GD C H L M O
wall /wɔːl/ = NOUN: دیوار, جدار, حصار, سد; VERB: محصور کردن, دیوار کشیدن, حصار دار کردن; USER: دیوار, دیواره, جدار, دیوار و

GT GD C H L M O
warm /wɔːm/ = ADJECTIVE: گرم, صمیمی, با حرارت, غیور; VERB: گرم کردن, گرم شدن; USER: گرم, گرم و, و گرم, گرم شدن

GT GD C H L M O
was /wɒz/ = VERB: بود; USER: بود, شد, بوده است, شده بود

GT GD C H L M O
watch /wɒtʃ/ = NOUN: ساعت, دیدبان, مراقبت, پاسداری, کشیک, ساعت جیبی و مچی, پاس, مدت کشیک; VERB: مراقبت کردن, مواظب بودن, بر کسی نظارت کردن, پاسداری کردن, نگهبانی دادن, نگهبان بودن, پاییدن; USER: ساعت, تماشای, تماشا, تماشا کنید, را تماشا

GT GD C H L M O
watched /wɒtʃ/ = VERB: مراقبت کردن, مواظب بودن, بر کسی نظارت کردن, پاسداری کردن, نگهبانی دادن, نگهبان بودن, پاییدن; USER: تماشا, را تماشا, تماشا کردند, تماشا می کردند, را تماشا می کردند

GT GD C H L M O
watchmen /ˈwɒtʃmən/ = USER: مراقبان, نگهبانان, از مراقبان کانون, مراقبان کانون,

GT GD C H L M O
way /weɪ/ = NOUN: راه, روش, مسیر, طریق, طور, نحو, طرز, طریقه, سبک, سمت, جاده, سان, عنوان, رسم, سیاق, خط, مسلک; USER: راه, روش, طریق, مسیر, نحو

GT GD C H L M O
we /wiː/ = PRONOUN: ما, خودمان, ضمیر اول شخص جمع; USER: ما, که ما, کنیم, می کنیم, ما از

GT GD C H L M O
weak /wiːk/ = ADJECTIVE: ضعیف, سست, ناتوان, کم دوام, لاغر, کم زور, بی حال, عاجز, کم بنیه, کمرو, چیز ابکی; USER: ضعیف, ضعف, ضعیف است, سست, های ضعیف

GT GD C H L M O
wealth /welθ/ = NOUN: ثروت, مال, زیادی, دارایی, سرمایه, وفور, توانگری, غنا, سامان, سرکیفی, تمول, خواست; USER: ثروت, مال, زیادی, دارایی, سرمایه

GT GD C H L M O
weary /ˈwɪə.ri/ = ADJECTIVE: خسته, بیزار, کسل, خسته کننده, مانده, فرومانده; VERB: خسته کردن, بیزار کردن, خستهکردنیاشدن, خسته شدن; USER: خسته, بیزار, خسته کردن, خسته کننده, بیزار کردن

GT GD C H L M O
weather /ˈweð.ər/ = NOUN: هوا, اب و هوا, تغییر فصل; VERB: تحمل یا برگزار کردن, باد دادن, در معرض هوا گذاشتن; USER: هوا, آب و هوا, آب و هوای, آب و هوایی, وضعیت آب و هوا

GT GD C H L M O
well /wel/ = ADJECTIVE: خوب, بسیار خوب, خوش, سالم, راحت, تندرست; ADVERB: خوب, بخوبی, خوش; NOUN: چاه, خیر, چشمه; USER: خوب, چاه, بخوبی, را به خوبی, به خوبی به

GT GD C H L M O
went /went/ = VERB: رفت; USER: رفت, رفت و, رفتم, رفتند, کرد

GT GD C H L M O
were /wɜːr/ = USER: بودند, بود, شد, بوده است

GT GD C H L M O
west /west/ = NOUN: غرب, مغرب, مغرب زمین

GT GD C H L M O
westward /ˈwest.wəd/ = ADVERB: بسوی باختر, بطرف مغرب, در جهت مغرب; USER: بسوی باختر, سمت غرب, به سمت غرب, به سوی غرب, بطرف مغرب

GT GD C H L M O
what /wɒt/ = PRONOUN: چه, کدام, چقدر, هر چه, انچه, چه نوع, چه اندازه, چه مقدار, حرف ربط; ADVERB: چگونه; USER: چه, آنچه که, چیزی است که, کدام, چگونه

GT GD C H L M O
when /wen/ = CONJUNCTION: وقتی که, کی, چه وقت, چون, موقعی که, در موقع; USER: وقتی که, زمانی که, هنگامی که, در هنگام, چون

GT GD C H L M O
where /weər/ = ADVERB: کجا, از کجا, جایی که, در کجا, در جایی که, هر کجا, اینجا, در کدام محل, در کدام قسمت, چه جا, در چه موقعیتی, از چه منبعی; USER: جایی که, کجا, از کجا, در جایی که, در کجا

GT GD C H L M O
wherever /weəˈrev.ər/ = CONJUNCTION: هر کجا که, هر جا که; ADVERB: جایی که, آنجا که; USER: هر جا که, هر جا, هر کجا که, در هر کجا, در هر کجا که

GT GD C H L M O
which /wɪtʃ/ = PRONOUN: که, کدام, که این, این; ADJECTIVE: چه; USER: که, است که, که به, که در, کدام

GT GD C H L M O
while /waɪl/ = CONJUNCTION: در حین, هنگامیکه, در صورتیکه, مادامی که, حال انکه; ADVERB: تاموقعی که; VERB: گذراندن; USER: در حین, حالی که, در حالی که, در حالی, در حالی که در

GT GD C H L M O
white /waɪt/ = ADJECTIVE: سفید, خنگ; NOUN: سفیدی; USER: سفید, رنگ سفید, های سفید, سفیدی, سفید و

GT GD C H L M O
who /huː/ = PRONOUN: که, چه کسی, کی, چه اشخاصی, چه شخصی; USER: که, است که, که به, که در, چه کسی

GT GD C H L M O
whole /həʊl/ = ADJECTIVE: مجموع, تمام, کامل, همه, سراسر, سالم, درست, تمام و کمال, دست نخورده, بی خرده; USER: تمام, کامل, همه, مجموع, سراسر

GT GD C H L M O
whom /huːm/ = PRONOUN: چه کسی, که, چه کسی را, به چه کسی, کسیکه, ان کسی که; USER: چه کسی, آنها, که, کسی که, آنها به

GT GD C H L M O
whose /huːz/ = PRONOUN: مال کسی, مال چهکسی, مال کی, مال که; USER: که, است که, که در, را که, بود که

GT GD C H L M O
why /waɪ/ = ADVERB: چرا, برای چه, بچه جهت; USER: چرا, همین دلیل, که چرا, به همین دلیل, همین دلیل است

GT GD C H L M O
wild /waɪld/ = ADJECTIVE: وحشی, جنگلی, طوفانی, رام نشده, سبع, شیفته و دیوانه, خود رو, غیر اهلی; USER: وحشی, های وحشی, وحشی و, وحشی در, وحشی را

GT GD C H L M O
will /wɪl/ = NOUN: اراده, خواست, وصیت, وصیتنامه, میل, مشیت, نیت, قصد, خواهش, ارزو; VERB: خواستن, اراده کردن, وصیت کردن, میل کردن, خواستاربودن, فعل کمکی'خواهم'; USER: اراده, خواهد, خواهد شد, خواهد کرد, خواهد بود

GT GD C H L M O
wind /wɪnd/ = NOUN: ווילן, צאַוואָע

GT GD C H L M O
wine /waɪn/ = NOUN: ווינט

GT GD C H L M O
wing /wɪŋ/ = NOUN: بال, جناح, شاخه, پره, بال مانند, شعبه, گروه هوایی, زائده حبابی, زائده پره دار, دسته حزبی, قسمتی از یک بخش یا ناحیه; VERB: بالدار کردن, پردارکردن, پیمودن; USER: بال, جناح, شاخه, بخش, بال به

GT GD C H L M O
wings /wɪŋ/ = NOUN: بال, جناح, شاخه, پره, بال مانند, شعبه, گروه هوایی, زائده حبابی, زائده پره دار, دسته حزبی, قسمتی از یک بخش یا ناحیه; USER: بال, بالهای, بالها, بال های, بال ها

GT GD C H L M O
winter /ˈwɪn.tər/ = NOUN: زمستان, فصل زمستان, شتاء; ADJECTIVE: زمستانی; VERB: قشلاق کردن, زمستانرا بر گذار کردن; USER: زمستان, زمستانی, فصل زمستان, در زمستان, در فصل زمستان

GT GD C H L M O
wise /waɪz/ = ADJECTIVE: عاقل, دانا, خردمند, معقول, فکور, فرزانه, با خرد, پر مایه, عارف; NOUN: کلمه پسوندیست بمعنی 'راه و روش و طریقه و جنبه' و 'عاقل'; USER: عاقل, دانا, خردمند, فکور, پر مایه

GT GD C H L M O
wish /wɪʃ/ = NOUN: خواست, دلخواه, خواهش, ارزو, حاجت, مراد, طلب, کام, فرمایش, مرام; VERB: خواستاربودن, خواستن, میل داشتن, ارزو داشتن, ارزو کردن; USER: دلخواه, آرزو, مایل, آرزو می, آرزو می کنم

GT GD C H L M O
with /wɪð/ = PREPOSITION: با, بوسیله, در جهت, پیش, برخلاف, بطرف, در ازاء, بعوض; USER: با, را با, همراه با, و با, که با

GT GD C H L M O
within /wɪˈðɪn/ = ADVERB: در داخل, در حصار, باندازه, در توی; PREPOSITION: در ظرف, در مدت, در حدود, توی; USER: در داخل, درون, در درون, در ظرف, در مدت

GT GD C H L M O
womb /wuːm/ = NOUN: رحم, بطن, زهدان, شکم, بچه دان; USER: رحم, زهدان, بطن, شکم, بچه دان

GT GD C H L M O
won /wʌn/ = NOUN: وان; USER: وون, برنده, موفق به کسب, به دست آورد, برنده شد

GT GD C H L M O
wonder /ˈwʌn.dər/ = NOUN: تعجب, حیرت, شگفت, عجب, غریبه, اعجوبه; VERB: تعجب کردن, حیرت زده کردن, متعجب شدن, در شگفت شدن, شگفت داشتن; USER: تعجب, تعجب می, جای تعجب, تعجب می کنم, شگفت

GT GD C H L M O
wondering /ˈwʌn.dər/ = VERB: تعجب کردن, حیرت زده کردن, متعجب شدن, در شگفت شدن, شگفت داشتن; USER: تعجب, بدانم, بدونم که, تعجب که, بدانم که

GT GD C H L M O
wonders /ˈwʌn.dər/ = NOUN: تعجب, حیرت, شگفت, عجب, غریبه, اعجوبه; USER: عجایب, شگفتی, شگفتی های, از شگفتی, از شگفتی های

GT GD C H L M O
wondrous /ˈwʌn.drəs/ = ADJECTIVE: شگرف, حیرت اور, حیرت زا, عجیب وشگفت انگیز; USER: شگرف, شگفت انگیز, حیرت اور, عجیب وشگفت انگیز, حیرت زا

GT GD C H L M O
wood /wʊd/ = NOUN: چوب, چوبی, هیزم, جنگل, درختستان, بیشه; ADJECTIVE: چوبی; VERB: الوار انباشتن, درخت کاری کردن; USER: چوب, چوبی, های چوبی, از چوب, چوب و

GT GD C H L M O
word /wɜːd/ = NOUN: کلمه, واژه, لغت, حرف, سخن, لفظ, گفتار, قول, خبر, فرمان, پیغام, عهد, فرمایش, خطابت; VERB: لغات را بکار بردن, با لغات بیان کردن; USER: کلمه, واژه, لغت, حرف, سخن

GT GD C H L M O
words /wɜːd/ = NOUN: کلمه, واژه, لغت, حرف, سخن, لفظ, گفتار, قول, خبر, فرمان, پیغام, عهد, فرمایش, خطابت; USER: کلمات, عبارت, واژه ها, واژه های, کلمات را

GT GD C H L M O
world /wɜːld/ = NOUN: جهان, دنیا, عالم, گیتی; USER: جهان, دنیا, جهان را, جهان به, در جهان

GT GD C H L M O
worship /ˈwɜː.ʃɪp/ = NOUN: پرستش, عبادت, ستایش, ستایشگری, سجود; VERB: پرستیدن, عبادت کردن, پرستش کردن, ستودن, ستایش کردن; USER: پرستش, عبادت, ستایش, پرستیدن, عبادت کردن

GT GD C H L M O
would /wʊd/ = NOUN: تمایل; VERB: ایکاش; USER: خواهد بود, را, خواهد, که, می خواهم

GT GD C H L M O
wrapped /ræpt/ = ADJECTIVE: پیچیده; USER: پیچیده, پیچیده شده, پیچیده می, پیچیده است, پیچیده و

GT GD C H L M O
write /raɪt/ = VERB: نوشتن, تالیف کردن, انشاء کردن, تحریر کردن; USER: نوشتن, ارسال, تماس, بنویسید, نامه

GT GD C H L M O
ye /jiː/ = USER: شما, آنچه, خواهید, جزء, شما به

GT GD C H L M O
yeah /jeə/ = USER: آره, بله, آری

GT GD C H L M O
year /jɪər/ = NOUN: سال, سنه; USER: سال, ساله, در سال, سال به, در سال جاری

GT GD C H L M O
yearning /ˈjɜː.nɪŋ/ = ADJECTIVE: مایل; USER: مایل, حسرت, آرزوی, اشتیاق, در حسرت

GT GD C H L M O
years /jɪər/ = NOUN: سال, سنه; USER: سال, سال های, سال ها, سال است, سال به

GT GD C H L M O
yet /jet/ = ADVERB: هنوز, در عین حال, با اینحال, تا کنون, باز هم, تاحال, تا ان زمان, تا انوقت; CONJUNCTION: ولی; USER: هنوز, در عین حال, رتبهدهی نشده است, رتبهدهی نشده, هنوز به

GT GD C H L M O
yon /yän/ = ADVERB: ان; ADJECTIVE: شخص آن طرفی, ان یکی دیگر; USER: ان, شخص آن طرفی, ان یکی دیگر, ان یکی,

GT GD C H L M O
yonder /ˈjɒn.dər/ = ADVERB: ان, آنجا, انسو, انطرف, دور; ADJECTIVE: واقع در انجا; USER: ان, انسو, آنجا, انطرف, واقع در انجا

GT GD C H L M O
you /juː/ = PRONOUN: شما, تو, ترا, تورا, شمارا, شماها; USER: شما, تو, که شما, شما به, شما در

GT GD C H L M O
your /jɔːr/ = PRONOUN: مال شما, مربوط به شما, ت, متعلق بهشما, خودمانی; USER: خود را, خود, خود را به, های خود را, خود را در

GT GD C H L M O
yourselves /jərˈself/ = PRONOUN: خودتان; USER: خودتان, خود, خود را, خودتان را, به خودتان

GT GD C H L M O
yule /juːl/ = NOUN: جشن میلاد عیسی مسیح

GT GD C H L M O
yuletide /ˈjuːltʌɪd/ = USER: ایام عید تولد عیسی,

1025 words