Persian Vocabulary
Click on letter: GT-Google Translate; GD-Google Define; H-Collins; L-Longman; M-Macmillan; O-Oxford; © or C-Cambridge
GT
GD
C
H
L
M
O
a
GT
GD
C
H
L
M
O
abide
/əˈbaɪd/ = VERB: ایستادگی کردن, پایدارماندن, ماندن, ساکن شدن, ایستادن, منتظر شدن, وفا کردن, تاب اوردن, ساکن بودن;
USER: رعایت, پایبند, پیروی کنند, پایبند خواهد ماند, آن ماندگارند
GT
GD
C
H
L
M
O
about
/əˈbaʊt/ = PREPOSITION: در باره, در حدود, در, راجع به, پیرامون, پیرامون, پیرامون, پیرامون, با, نزدیک;
ADVERB: تقریبا, پیرامون;
USER: در باره, در حدود, در, راجع به, تقریبا
GT
GD
C
H
L
M
O
above
/əˈbʌv/ = ADVERB: در بالا, بالاتر, برتر, قسمت بالا;
PREPOSITION: فوق, بالای, فراز, مافوق, بالای سر;
ADJECTIVE: بالاتر, مافوق, نام برده, واقع در بالا;
USER: در بالا, فوق, بالاتر, بالای, فراز
GT
GD
C
H
L
M
O
accord
/əˈkɔːd/ = NOUN: پیمان, توافق, سازش, موافقت, مصالحه, اشتی دادن, دلخواه;
VERB: وفق دادن, تصفیه کردن, اشتی دادن, قبول کردن, اصلاح کردن;
USER: توافق, پیمان, موافقت, سازش, مصالحه
GT
GD
C
H
L
M
O
achoo
GT
GD
C
H
L
M
O
acquaintance
/əˈkweɪn.təns/ = NOUN: اشنایی, اگاهی, اشنا;
USER: اشنایی, آشنایی, آشنا, اگاهی, اشنا
GT
GD
C
H
L
M
O
adore
/əˈdɔːr/ = VERB: عشق ورزیدن, ستودن, ستایش کردن, پرستش کردن;
USER: عشق ورزیدن, ستودن, ستایش کردن, پرستش کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
adored
/əˈdɔːr/ = VERB: عشق ورزیدن, ستودن, ستایش کردن, پرستش کردن;
USER: ستایش, ستایش می
GT
GD
C
H
L
M
O
afar
/əˈfɑːr/ = ADVERB: دورادور, از دور;
USER: از دور, دور, راه دور, راه دور به, دورادور
GT
GD
C
H
L
M
O
afforded
/əˈfɔːd/ = VERB: دادن, حاصل کردن, تهیه کردن, موجب شدن, از عهده برامدن, استطاعت داشتن;
USER: فراهم, فراهم شده, بخشید, اعطا, در اختیار
GT
GD
C
H
L
M
O
affright
GT
GD
C
H
L
M
O
again
/əˈɡenst/ = ADVERB: دوباره, باز هم, باز, دیگر, مجددا, نیز, پس, یکبار دیگر, از نو, مکرر, بعلاوه, دگربار, از طرف دیگر;
USER: دوباره, دیگر, مجددا, باز, باز هم
GT
GD
C
H
L
M
O
against
/əˈɡenst/ = PREPOSITION: علیه, در برابر, ضد, در مقابل, با, بر, مخالف, به, برعلیه, برضد, مجاور, بسوی;
USER: در برابر, در مقابل, با, ضد, بر
GT
GD
C
H
L
M
O
aglow
/əˈɡləʊ/ = ADJECTIVE: در حال اشتعال, در حالت هیجان, تابان, مشتعل و فروزان, براق;
USER: در حال اشتعال, تابان, در حالت هیجان, براق, مشتعل و فروزان
GT
GD
C
H
L
M
O
ago
/əˈɡəʊ/ = ADVERB: پیش, قبل, قبل, گذشته;
USER: پیش, قبل, گذشته, پیش به, پیش از
GT
GD
C
H
L
M
O
all
/ɔːl/ = ADJECTIVE: تمام, همه, همه چیز, هر گونه, بسیار;
PRONOUN: کلیه, جمیع;
ADVERB: همگی, تماما, یکسره, داروندار;
USER: تمام, همه, تمامی, کلیه, از همه
GT
GD
C
H
L
M
O
alleluia
/ˌhaləˈlo͞oyə/ = USER: سبحان الله, حمد خدا, سبحان, حمد, حمد خدا را,
GT
GD
C
H
L
M
O
along
/əˈlɒŋ/ = PREPOSITION: همراه, طول, در امتداد خط;
ADVERB: جلو, پیش, موازی با طول;
USER: همراه, در امتداد, طول, در طول, در کنار
GT
GD
C
H
L
M
O
also
/ˈɔːl.səʊ/ = ADVERB: همچنین, نیز, و همچنین, بعلاوه, همینطور, و نیز, گذشته از این;
USER: همچنین, نیز, همچنین می, نیز به, را نیز
GT
GD
C
H
L
M
O
am
/æm/ = VERB: هستم, اول شخص;
USER: هستم, صبح, هستم و
GT
GD
C
H
L
M
O
ancient
/ˈeɪn.ʃənt/ = ADJECTIVE: باستانی, پارینه, کهن, کهنه, قدیمی, دیرینه, پیر, دیر, عتیق, اباء واجدادی;
USER: کهن, باستانی, های باستانی, قدیمی, دیرینه
GT
GD
C
H
L
M
O
and
/ænd/ = CONJUNCTION: و, و;
USER: و, ها و, و در, و به, است و
GT
GD
C
H
L
M
O
angel
/ˈeɪn.dʒəl/ = NOUN: فرشته, فرشتگان, فروهر, سروش;
USER: فرشته, فرشته ای, فرشته ی, فرشتگان, فرشته را
GT
GD
C
H
L
M
O
angelic
/ænˈdʒel.ɪk/ = ADJECTIVE: فرشتهای, وابسته به فرشته;
USER: فرشتهای, فرشته, فرشتگان, فرشته خو, وابسته به فرشته
GT
GD
C
H
L
M
O
angels
/ˈeɪn.dʒəl/ = NOUN: فرشته, فرشتگان, فروهر, سروش;
USER: فرشتگان, فرشته, فرشتگان را, فرشته ها
GT
GD
C
H
L
M
O
anthems
/ˈanθəm/ = NOUN: سرود;
USER: سرودهای, سرود, چه سرودهای ملی, سرودهای ملی, اگر چه سرودهای ملی,
GT
GD
C
H
L
M
O
any
/ˈen.i/ = ADJECTIVE: هر, هیچگونه;
PRONOUN: هیچ, کدام, هیچ نوع, چه, از نوع, چقدر, چه نوع;
USER: هر, هیچ, هر گونه, هیچگونه, کدام
GT
GD
C
H
L
M
O
anybody
/ˈen.iˌbɒd.i/ = PRONOUN: کسی, هیچ کس, کسی هرکجا;
USER: کسی, هر کس, هیچ کس, کسی را, هر کسی می
GT
GD
C
H
L
M
O
apparel
/əˈpær.əl/ = VERB: اراستن, پوشاندن;
NOUN: اسباب, رخت, جامه;
USER: پوشاک, پوشاک پوشاک, پوشاک است, صنعت پوشاک
GT
GD
C
H
L
M
O
appearing
/əˈpɪər/ = ADJECTIVE: طالع;
USER: ظاهر می شود, ظاهر شدن, ظاهر می, از ظاهر شدن, به ظاهر شدن
GT
GD
C
H
L
M
O
are
/ɑːr/ = VERB: هستیم, هستیم, هستید;
USER: هستیم, هستند, می باشد, عبارتند از, هستید
GT
GD
C
H
L
M
O
arise
/əˈraɪz/ = VERB: برخاستن, رخ دادن, بلند شدن, برامدن, طلوع کردن, قیام کردن;
USER: بوجود می آیند, است بوجود می آیند, بوجود می آید, وجود می آیند, بوجود می آیند در
GT
GD
C
H
L
M
O
around
/əˈraʊnd/ = PREPOSITION: در اطراف, در نزدیکی;
ADVERB: دور, پیرامون, در حوالی, گرداگرد, سوی دیگر, در هر سو;
USER: در اطراف, اطراف, در سراسر, دور, پیرامون
GT
GD
C
H
L
M
O
as
/əz/ = ADVERB: مانند, چنانکه, بطوریکه, بعنوان مثال;
CONJUNCTION: چون, چنانکه, همچنانکه, هنگامیکه, چه, نظر باینکه;
PREPOSITION: در نتیجه;
USER: مانند, عنوان, به عنوان, را به عنوان, چون
GT
GD
C
H
L
M
O
ask
/ɑːsk/ = VERB: پرسیدن, خواستن, سوال کردن, پرسش کردن, جویا شدن, طلبیدن, دعوت کردن, طلب کردن, خبر گرفتن, خواهش کردن, برای چیزی بی تاب شدن;
USER: پرسیدن, بپرسید, بخواهید, بپرسید که, از آنها بخواهید
GT
GD
C
H
L
M
O
asked
/ɑːsk/ = ADJECTIVE: خواسته;
USER: خواسته, پرسید, خواست, خواسته شده
GT
GD
C
H
L
M
O
asleep
/əˈsliːp/ = ADJECTIVE: خوابیده, خفته, غنوده;
USER: خوابیده, خواب, در خواب, به خواب, خواب رفتن
GT
GD
C
H
L
M
O
astray
/əˈstreɪ/ = ADJECTIVE: گمراه, گیج, سر گردان, بی راه;
USER: گمراه, گمراه شده, گیج, بی راه
GT
GD
C
H
L
M
O
at
/ət/ = PREPOSITION: در, به, سر, بر, در نتیجه, نزدیک, بطرف, بسوی, بر حسب, بنا بر, از قرار, پهلوی, بقرار;
NOUN: ات;
USER: در, به, را در, و در, شده در
GT
GD
C
H
L
M
O
attend
/əˈtend/ = VERB: رسیدگی کردن, حضور داشتن, توجه کردن, مواظبت کردن, گوش کردن, در ملازمت کسی بودن, همراه بودن, در پی چیزی بودن, از دنبال امدن, انتظار کشیدن, انتظار داشتن, پرستاری کردن;
USER: حضور, شرکت, شرکت در, حضور در, شرکت کنند
GT
GD
C
H
L
M
O
auld
GT
GD
C
H
L
M
O
awake
/əˈweɪk/ = ADJECTIVE: بیدار, من تبه;
VERB: بیدار شدن, بیدار کردن, بیدار ماندن;
USER: بیدار, بیدار می, بیدار است, بیدار شده, بیدار شدن
GT
GD
C
H
L
M
O
awakes
/əˈwāk/ = VERB: بیدار شدن, بیدار ماندن, بیدار کردن;
USER: بیدار, به awakes, awakes است, را به awakes,
GT
GD
C
H
L
M
O
away
/əˈweɪ/ = ADVERB: دور, بیرون, دور از, بعد, بی درنگ, بیرون از, بیک طرف, بطور پیوسته;
ADJECTIVE: کنار, رفته, دور افتاده, یکسو;
USER: دور, و دور, را دور, دور از, کنار
GT
GD
C
H
L
M
O
aye
/aɪ/ = USER: aye-/ particle /, yes, yea, aye, ay, yes, ay, aye, yea, yea, ay, aye, yes, yea, ay, aye, همیشه, برای همیشه;
USER: اری, رای مثبت, افسوس, اه, بلی
GT
GD
C
H
L
M
O
babe
/beɪb/ = NOUN: شخص ساده و معصوم, نوزاد, کودک, طفل;
USER: شخص ساده و معصوم, نوزاد, بیب می, ساده و معصوم, کودک
GT
GD
C
H
L
M
O
babel
/ˈbeɪ.bəl/ = NOUN: هرج و مرج, اغتشاش, طرح خیالی, سخن پرقیل و قال, شلوغی, بنای شگرف;
USER: هرج و مرج, سخن پرقیل و قال, اغتشاش, بنای شگرف, طرح خیالی
GT
GD
C
H
L
M
O
babies
/ˈbeɪ.bi/ = NOUN: کودک, بچه, طفل, نوزاد, بچه کوچک, شخص ساده و معصوم;
USER: نوزادان, بچه, نوزاد, بچه ها, بچه های
GT
GD
C
H
L
M
O
baby
/ˈbeɪ.bi/ = NOUN: کودک, بچه, طفل, نوزاد, بچه کوچک, شخص ساده و معصوم;
VERB: نوازش کردن;
USER: کودک, نوزاد, بچه, طفل, تولد نوزاد
GT
GD
C
H
L
M
O
back
/bæk/ = ADVERB: عقب, به عقب, پس, از عقب, در عقب;
NOUN: عقب, پشت, پشتی, جبران;
ADJECTIVE: پشت, گذشته, عقبی;
USER: پشت, برگشت, عقب, به عقب, پشتی
GT
GD
C
H
L
M
O
bad
/bæd/ = ADJECTIVE: بد, خراب, مضر, نامساعد, فاسد, زشت, شوم, شریر, بدکار, لاوصول, سرهم بند, مهمل;
USER: بد, های بد, بد را, خراب, بد در
GT
GD
C
H
L
M
O
bank
/bæŋk/ = NOUN: بانک, ساحل, کنار, سیل گیر, لب, ضرابخانه, خامه;
VERB: در بانک گذاشتن, کپه کردن, بلند شدن بطور متراکم, بانکداری کردن, روی هم انباشتن;
USER: بانک, بانکی, های بانکی, بانک های, بانک ها
GT
GD
C
H
L
M
O
bark
/bɑːk/ = NOUN: پوست درخت, عوعو, بارکاس, کرجی;
VERB: وغ وغ کردن, پوست کندن, عوعو کردن;
USER: پوست درخت, پوست, پوست درختان, عوعو, پوست به
GT
GD
C
H
L
M
O
base
/beɪs/ = NOUN: پایه, پایگاه, اساس, باز, مبنا, مرکز, بنیاد, شالوده, ته, ریشه, زمینه, تکیه گاه;
USER: پایه, پایگاه, اساس, باز, مبنا
GT
GD
C
H
L
M
O
be
/biː/ = VERB: بودن, شدن, ماندن, امر فعل بودن, وجود داشتن, زیستن;
USER: بودن, باشد, شود, تواند, می شود
GT
GD
C
H
L
M
O
beams
/bēm/ = NOUN: پرتو, شعاع, میله, شاهین ترازو, تیرعمارت, تیغ, شاه پر;
USER: پرتوهای, تیرهای, تیرها, پرتو, پشتیبانی توسط پرتوهای
GT
GD
C
H
L
M
O
bear
/beər/ = NOUN: خرس, اقاخرس, لقب روسیه ودولت شوروی;
VERB: داشتن, حمل کردن, تاب اوردن, تحمل کردن, مربوط بودن, متحمل شدن, در برداشتن, میوه دادن, بردن, زاییدن;
USER: تحمل, را تحمل, متحمل, تحمل کند, را متحمل
GT
GD
C
H
L
M
O
beard
/bɪəd/ = NOUN: ریش, هر گونه برامدگی تیزشبیه مو و سیخ در گیاه و حیوان;
VERB: ریش دار کردن;
USER: ریش, ریشی, ریش خود, ریش را, ریش دار کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
bearing
/ˈbeə.rɪŋ/ = NOUN: یاتاقان, طاقت, وضع, نسبت, بردباری, رفتار, سلوک, جهت, زاد و ولد, زایش, متکا;
ADJECTIVE: متحمل;
USER: تحمل, یاطاقان, یاتاقان, تحمل کننده, از یاطاقان
GT
GD
C
H
L
M
O
bears
/beər/ = NOUN: خرس, اقاخرس, لقب روسیه ودولت شوروی;
USER: خرس, خرس های, خرس ها, خرسها, _ خرس ها _
GT
GD
C
H
L
M
O
beautifully
/ˈbjuː.tɪ.fəl/ = USER: زیبایی, زیبا, به زیبایی, زیبایی در, زیبایی به
GT
GD
C
H
L
M
O
beauty
/ˈbjuː.ti/ = NOUN: زیبایی, جمال, حسن, خوبی, خوشگلی, زنان زیبا, خوش رویی, خوبرو, خوبرویی;
USER: زیبایی, زیبایی های, های زیبایی, زیبایی را, و زیبایی
GT
GD
C
H
L
M
O
bed
/bed/ = NOUN: بستر, رختخواب, کف, باغچه, طبقه, خوابگاه, فراش, ته;
VERB: خوابیدن, خوابیدن, تشکیل طبقه دادن;
USER: بستر, تخت, رختخواب, تخت خواب, کف
GT
GD
C
H
L
M
O
been
/biːn/ = VERB: بوده, اسم مفعول فعل بودن;
USER: بوده, شده, بوده است, شده است, بوده اند
GT
GD
C
H
L
M
O
before
/bɪˈfɔːr/ = PREPOSITION: قبل از, پیش از, پیش, پیش ازانکه;
ADVERB: قبل, پیشتر, سابق, جلو, در حضور, سابقا, پیش ازانکه;
USER: قبل از, قبل, پیش, پیش از, قبل از اینکه
GT
GD
C
H
L
M
O
began
/bɪˈɡæn/ = VERB: شروع کردن, اغاز نهادن, اغاز شدن, اغاز کردن, پرداختن;
USER: آغاز شد, شروع, شروع به, آغاز کرد, شروع شد
GT
GD
C
H
L
M
O
begin
/bɪˈɡɪn/ = VERB: شروع کردن, اغاز نهادن, اغاز شدن, اغاز کردن, پرداختن;
USER: شروع, آغاز, آغاز خواهد شد, شروع به, شروع می شود
GT
GD
C
H
L
M
O
beginning
/bɪˈɡɪn.ɪŋ/ = NOUN: شروع, ابتدا, اغاز, اقدام, فاتحه, سر, سراغاز, منشاء, مبدا, خاستگاه, عنصر, مبتدا;
USER: شروع, آغاز, ابتدا, از شروع, در آغاز
GT
GD
C
H
L
M
O
behold
/bɪˈhəʊld/ = VERB: دیدن, مشاهده کردن;
USER: ببین, دیدن, اینک, هان, مشاهده کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
bells
/bel/ = NOUN: ناقوس, زنگ زنگوله, سرستون;
USER: زنگ ها, زنگ, زنگ های, زنگوله, صدای زنگ
GT
GD
C
H
L
M
O
below
/bɪˈləʊ/ = ADVERB: در زیر, پایین, مادون;
USER: در زیر, زیر, پایین, زیر را, به زیر
GT
GD
C
H
L
M
O
bend
/bend/ = NOUN: خم, خمیدگی, زانویی, زانو, چنبره, خمیدگی پیداکردن, زانویه;
VERB: خم شدن, خم کردن, خمیدن, کج کردن, منحرف کردن;
USER: خم, خم شدن, خم کردن, خمیدگی, زانو
GT
GD
C
H
L
M
O
bending
/bend/ = NOUN: عطف;
USER: خم شدن, خم, خمش, خم شدن به, خم کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
beneath
/bɪˈniːθ/ = PREPOSITION: زیر;
ADVERB: در زیر, پایین, از زیر, تحت نفوذ, روی خاک, کوچکتر;
ADJECTIVE: تحت فشار;
USER: در زیر, زیر, پایین, را در زیر, از زیر
GT
GD
C
H
L
M
O
berry
/ˈber.i/ = NOUN: توت, حبه, دانه, سته, حب, تخم ماهی, میوه توتی;
VERB: کوبیدن, دانهای شدن, توت جمع کردن, توت دادن, بشکل توت شدن;
USER: توت, حبه, دانه, توت دادن, توت جمع کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
beside
/bɪˈsaɪd/ = ADVERB: در کنار, پیش, در یک طرف, از طرف دیگر, وانگهی;
PREPOSITION: نزدیک, باضافه;
USER: در کنار, کنار, علاوه بر, علاوه, را در کنار
GT
GD
C
H
L
M
O
best
/best/ = ADJECTIVE: بهترین, به بهترین وجه, بهترین کار, بزرگترین, نیکوترین, ممتاز, خوبترین, شایستهترین, عظیم ترین, به نیکوترین روش, اعلاء, خاصگی;
VERB: برتری جستن, سبقت گرفتن;
USER: بهترین, بهترین حالت, به بهترین, بهترین راه حل
GT
GD
C
H
L
M
O
better
/ˈbet.ər/ = ADJECTIVE: بهتر, برتر, بیشتر, خوبتر, افضل, نیکوتر, چیز بهتر;
VERB: بهتر کردن, بهتر شدن, بهبودی یافتن;
ADVERB: بطور بهتر;
NOUN: شرط بندی کننده, کسی که شرط می بندد;
USER: بهتر, بهتری, بهتر است, بهتر از, های بهتر
GT
GD
C
H
L
M
O
beyond
/biˈjɒnd/ = ADVERB: خارج از, دورتر, برتر از, انطرف ماوراء;
PREPOSITION: خارج از, مافوق, انسوی;
USER: خارج از, فراتر, فراتر از, فراتر از آن, را فراتر از
GT
GD
C
H
L
M
O
birds
/bɜːd/ = NOUN: مرغان;
USER: مرغان, پرندگان, پرنده ها, پرندگان به, پرندگان را
GT
GD
C
H
L
M
O
birth
/bɜːθ/ = NOUN: تولد, میلاد, زایش, پیدایش, اغاز;
USER: تولد, هنگام تولد, بدو تولد, زمان تولد
GT
GD
C
H
L
M
O
bitter
/ˈbɪt.ər/ = ADJECTIVE: تلخ, تند, جگرسوز, تیز;
USER: تلخ, تلخ و, تند, تلخ در
GT
GD
C
H
L
M
O
bitty
/ˈbitē/ = USER: باشید
GT
GD
C
H
L
M
O
black
/blæk/ = ADJECTIVE: سیاه, مشکی, سیاه رنگ, تیره, تاریک, چرک و کثیف, زشت, تهدید امیز;
NOUN: سیاهی, دوده, لباس عزا;
VERB: سیاه شدن, سیاه کردن;
USER: سیاه, سیاه و سفید, مشکی, سیاهی, سیاه رنگ
GT
GD
C
H
L
M
O
blazing
/ˈbleɪ.zɪŋ/ = ADJECTIVE: مشتعل;
USER: مشتعل, فروزان, دنباله دار, دنباله, سوزان
GT
GD
C
H
L
M
O
bleeding
/ˈbliː.dɪŋ/ = NOUN: خون ریزی;
USER: خون ریزی, خونریزی, دچار خونریزی, خونریزی دهنده, خونریزی می
GT
GD
C
H
L
M
O
bless
/bles/ = VERB: تقدیس کردن, برکت دادن, دعا کردن, مبارک خواندن, خوشبخت کردن, با علامت صلیب کسی را برکت دادن;
USER: برکت دهد, برکت, را برکت دهد, برکت دهد به
GT
GD
C
H
L
M
O
blessed
/ˈbles.ɪd/ = ADJECTIVE: مبارک, خوشبخت, سعید, متبارک;
USER: مبارک, پر برکت, ی پر برکت, خوشبخت, متبارک
GT
GD
C
H
L
M
O
blessing
/ˈbles.ɪŋ/ = NOUN: نعمت, برکت, موهبت, دعای خیر, نعمت خدا داده, دعای پیش از غذا;
USER: برکت, نعمت, موهبت, برکت و رحمت, دعای خیر
GT
GD
C
H
L
M
O
blessings
/ˈbles.ɪŋ/ = NOUN: نعمت, برکت, موهبت, دعای خیر, نعمت خدا داده, دعای پیش از غذا;
USER: نعمت, برکات, برکت, نعمت از, نعمت های
GT
GD
C
H
L
M
O
blood
/blʌd/ = NOUN: خون, نژاد, مزاج, نسبت, نیرو;
VERB: خون گرفتن, خون جاریکردن;
USER: خون, خون را, خون در, خون به
GT
GD
C
H
L
M
O
blossom
/ˈblɒs.əm/ = NOUN: شکوفه, گل;
VERB: گل دادن, دارای طراوت جوانی شدن;
USER: شکوفه, شکوفه های, گل, شکوفه می, گل دادن
GT
GD
C
H
L
M
O
blows
/bləʊ/ = NOUN: فوت, ضربت, ضرب, خود ستا;
USER: ضربات, ضربه, می وزد, ضربه ها خیلی از, ضربه ها خیلی
GT
GD
C
H
L
M
O
bob
/bɒb/ = NOUN: فریب, شاقول, ضربت, سرزنش یا طعنه, شوخی, حقه, وزنه قپان, منگوله, حرکت تند و سریع, سرود یاتصنیف, یک شیلینگ, مسخره, اونگان;
VERB: فریب دادن, ضربت زدن, از راه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن;
USER: شاقول, فریب, ضربت, سرزنش یا طعنه, وزنه قپان
GT
GD
C
H
L
M
O
boldly
/bəʊld/ = ADVERB: مردانه وار;
USER: مردانه وار, شجاعانه, جسورانه, قاطعیت, با قاطعیت
GT
GD
C
H
L
M
O
boots
/bo͞ot/ = NOUN: پوتین;
USER: چکمه, چکمه های, چکمههای, پوتین, چکمه ها
GT
GD
C
H
L
M
O
bore
/bɔːr/ = VERB: با مته سوراخ کردن, موی دماغ کسی شدن, سوراخ کردن, سفتن, نقب زدن, با مته تونل زدن, خسته کردن, وسیله سوراخ کردن, سنبه زدن;
NOUN: سوراخ, گمانه, منفذ, کالیبر تفنگ, سر خر;
USER: با مته سوراخ کردن, سوراخ, موی دماغ کسی شدن, با مته تونل زدن, خسته کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
born
/bɔːn/ = ADJECTIVE: متولد, مولود, زاد, مولد, زاییده شده, طبیعی;
USER: متولد, به دنیا, متولد شده, به دنیا آمد, به دنیا آمده
GT
GD
C
H
L
M
O
both
/bəʊθ/ = ADJECTIVE: هر دو, این یکی و ان یکی;
ADVERB: هم, نیز;
PRONOUN: هر دوی;
USER: هر دو, هم, در هر دو, هر دوی, که هر دو
GT
GD
C
H
L
M
O
boughs
/baʊ/ = NOUN: شاخه, تنه درخت, ترکه, شانه حیوان;
USER: شاخه های, شاخه, ای شاخه, ای شاخه های
GT
GD
C
H
L
M
O
bought
/bɔːt/ = ADJECTIVE: خریداری شده;
USER: خریداری شده, خریداری, خریده, را خریداری, خریداری می
GT
GD
C
H
L
M
O
boys
/bɔɪ/ = NOUN: پسر, پسر بچه, خانه شاگرد;
USER: پسران, پسر, پسرها, پسران به, در پسران
GT
GD
C
H
L
M
O
breathes
/briːð/ = VERB: نفس کشیدن, استنشاق کردن, دم زدن;
USER: تنفس, نفس می کشد, دمد, نفس, نفس میکشد
GT
GD
C
H
L
M
O
breaths
/breθ/ = NOUN: نفس, دم, جان, رایحه, نسیم, نیرو;
USER: تنفس, نفس, نفس های, تنفس در, نفس ها
GT
GD
C
H
L
M
O
bright
/braɪt/ = ADJECTIVE: روشن, درخشان, تابناک, زرنگ, فروزان, تابان, با هوش, افتابی, باکله;
USER: روشن, درخشان, های روشن, روشن است, تابناک
GT
GD
C
H
L
M
O
brightly
/braɪt/ = NOUN: سحر;
USER: روشن, درخشان, روشنی, به روشنی, و درخشان
GT
GD
C
H
L
M
O
bring
/brɪŋ/ = VERB: اوردن, رساندن به, موجب شدن;
USER: را, آورد, ارمغان بیاورد, به ارمغان بیاورد, را به
GT
GD
C
H
L
M
O
brings
/brɪŋ/ = VERB: اوردن, رساندن به, موجب شدن;
USER: به ارمغان می آورد, ارمغان می آورد, می آورد, ارمغان می آورد که, ارمغان می آورد به
GT
GD
C
H
L
M
O
british
/ˈbrɪt.ɪʃ/ = NOUN: انگلیسی, زبان انگلیسی;
ADJECTIVE: بریتانیایی, اهل انگلیس;
USER: انگلیسی, بریتیش, بریتانیا, انگلیس, بریتانیایی
GT
GD
C
H
L
M
O
brother
/ˈbrʌð.ər/ = NOUN: برادر, اخ, هم قطار;
USER: برادر, برادرش, که برادر, برادر به
GT
GD
C
H
L
M
O
brought
/brɔːt/ = VERB: اوردن, رساندن به, موجب شدن;
USER: آورده, به ارمغان آورد, آورده است, به ارمغان آورده, آورده شده
GT
GD
C
H
L
M
O
but
/bʌt/ = CONJUNCTION: اما, ولی, مگر, لیکن;
ADVERB: بلکه, فقط, بطور محض;
PREPOSITION: جز, بل, بدون, با وجود, باستثنای;
USER: اما, ولی, بلکه, جز
GT
GD
C
H
L
M
O
by
/baɪ/ = PREPOSITION: توسط, با, بوسیله, از, بواسطه, بدست, بتوسط, از کنار, نزدیک, پهلوی;
ADVERB: کنار, در کنار;
USER: توسط, شده توسط, با, بوسیله, از
GT
GD
C
H
L
M
O
call
/kɔːl/ = NOUN: صدا, دعوت, ندا, احضار, فریاد, بانگ, طلب, نامبری;
VERB: نامیدن, خواندن, صدا زدن, فرا خواندن, احضار کردن, خواستن, ملقب کردن;
USER: صدا, تماس, تماس بگیرید, تماس با, می نامند
GT
GD
C
H
L
M
O
calling
/ˈkɔː.lɪŋ/ = NOUN: فراخوانی, صدا, پیشه, ندا, پیشه و شغل;
ADJECTIVE: فراخواننده;
USER: فراخوانی, خواستار, تماس, صدا, که خواستار
GT
GD
C
H
L
M
O
calm
/kɑːm/ = ADJECTIVE: ساکت, ساکن, ارام, ملایم, خاطر جمع, اسوده;
NOUN: سکون, ارامش, بی سر و صدایی, سکوت;
VERB: ارام کردن, ساکت کردن, فرو نشاندن;
USER: آرام, آرام کردن, آرامش دعوت می, را آرام, به آرامش دعوت
GT
GD
C
H
L
M
O
came
/keɪm/ = VERB: امد, گذشته فعل امدن;
NOUN: بتونه سربی, بتونه سربی;
USER: آمد, آمدند, آمده, آمده است
GT
GD
C
H
L
M
O
can
/kæn/ = NOUN: قوطی, قوطی کنسرو, حلبی;
VERB: قادر بودن, قدرت داشتن, امکان داشتن, در قوطی ریختن, زندان کردن, اخراج کردن, توانایی داشتن;
USER: می تواند, می توانید, می توانند, می تواند به, می تواند در
GT
GD
C
H
L
M
O
candles
/ˈkæn.dl̩/ = NOUN: شمع;
USER: شمع, شمع های, شمع ها, شمع در, شمع روشن
GT
GD
C
H
L
M
O
candy
/ˈkæn.di/ = NOUN: نبات, اب نبات;
VERB: شیرین کردن, نباتی کردن;
USER: آبنبات, آب نبات, نبات, آب نبات های, آب نبات به
GT
GD
C
H
L
M
O
canes
/keɪn/ = NOUN: عصا, نیشکر, نی, نای, چوب دستی;
USER: قدم زدن میله های, عصا, قدم زدن میله, نی ها, ساقه نیشکر
GT
GD
C
H
L
M
O
card
/kɑːd/ = NOUN: کارت, ورق, کارت تبریک, برگ, کارت ویزیت, کارت عضویت, ورقبازی, گنجفه, بلیط, ماشین پرداخت پارچه;
VERB: ورقبازی کردن;
USER: کارت, ارسال کارت, کارت های, از کارت, کارت را
GT
GD
C
H
L
M
O
care
/keər/ = NOUN: مراقبت, توجه, سرپرستی, مواظبت, پرستاری, غم, پروا, تیمار, بیم, دلواپسی غم;
VERB: غم خوردن, سرپرستی کردن;
USER: مراقبت, مراقبت از, اهمیت, اهمیتی, مراقبت می
GT
GD
C
H
L
M
O
cares
/keər/ = NOUN: مراقبت, توجه, سرپرستی, مواظبت, پرستاری, غم, پروا, تیمار, بیم, دلواپسی غم;
USER: مراقبت, اهمیت, اهمیت میدهد, اهمیت می دهد, مراقبت در
GT
GD
C
H
L
M
O
carol
/ˈkær.əl/ = NOUN: نغمه سرایی, سرود, چهچه, سرودشب عید میلاد مسیح;
VERB: نغمه سرایی کردن;
USER: سرود, نغمه سرایی, نغمه سرایی کردن, چهچه, سرودشب عید میلاد مسیح
GT
GD
C
H
L
M
O
case
/keɪs/ = NOUN: مورد, پرونده, حالت, قضیه, وضعیت, جعبه, دعوی, محفظه, قاب, جا, پوسته, اتفاق, جلد, حادثه, غلاف, قالب, صندوق, مرافعه, نیام;
VERB: در صندوق یاجعبه گذاشتن, جلد کردن, پوشاندن;
USER: مورد, صورت, پرونده, حالت, قضیه
GT
GD
C
H
L
M
O
cast
/kɑːst/ = VERB: انداختن, ریختن, معین کردن, پخش کردن, افکندن, بشکل در اوردن, در قالب قرار دادن;
NOUN: قالب, گچ گیری, مهره ریزی, طاساندازی;
ADJECTIVE: مطرود;
USER: قالب, بازیگران, ریخته, ریخته گری, انداختن
GT
GD
C
H
L
M
O
cattle
/ˈkæt.l̩/ = NOUN: گله گاو, احشام و اغنام;
USER: گاو, دام, راس گاو
GT
GD
C
H
L
M
O
ceasing
/siːs/ = VERB: متوقف ساختن, ایستادن, موقوف شدن, دست کشیدن, گرفتن;
USER: توقف, متوقف, متوقف کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
certain
/ˈsɜː.tən/ = PRONOUN: بعضی, بعض;
ADJECTIVE: معین, مسلم, قطعی, فلان, معلوم, محقق, خاطر جمع, تاحدی;
NOUN: خاطرجمعی;
USER: معین, خاص, برخی از, بعضی, مسلم
GT
GD
C
H
L
M
O
checking
/CHek/ = NOUN: بررسی, مقابله, منع;
USER: بررسی, چک کردن, چک, از چک کردن, مقابله
GT
GD
C
H
L
M
O
cheer
/tʃɪər/ = NOUN: ترغیب, فریاد و لله افرین;
VERB: دلخوشی دادن, تشویق کردن, هلهله کردن, ترغیب کردن, بر انگیختن;
USER: تشویق کردن, هورا, ترغیب, فریاد و لله افرین, دلخوشی دادن
GT
GD
C
H
L
M
O
child
/tʃaɪld/ = NOUN: کودک, فرزند, بچه, طفل, خردسال, زاده, زاد;
USER: کودک, فرزند, بچه, طفل, از کودکان
GT
GD
C
H
L
M
O
childhood
/ˈtʃaɪld.hʊd/ = NOUN: کودکی, بچگی, طفولیت, خردی;
USER: کودکی, دوران کودکی, در دوران کودکی, بچگی, طفولیت
GT
GD
C
H
L
M
O
children
/ˈtʃɪl.drən/ = NOUN: فرزندان;
USER: فرزندان, کودکان, بچه ها, از کودکان, کودکان را
GT
GD
C
H
L
M
O
chime
/tʃaɪm/ = NOUN: سنج, ترتیب زنگهای موسیقی, ناقوس رابصدا دراوردن;
VERB: صدای سنج ایجاد کردن;
USER: صدای سنج ایجاد کردن, سنج, صدای سنج ایجاد, ترتیب زنگهای موسیقی, ناقوس رابصدا دراوردن
GT
GD
C
H
L
M
O
chimney
/ˈtʃɪm.ni/ = NOUN: دودکش, بخاری, کوره;
USER: دودکش, های دودکش, دودکش های, بخاری, دودکش را
GT
GD
C
H
L
M
O
choir
/kwaɪər/ = NOUN: هم سرایان;
VERB: بصورت دسته جمعی سرود خواندن;
USER: هم سرایان, گروه کر, کر
GT
GD
C
H
L
M
O
choirs
/ˈkwīr/ = VERB: muncul ke permukaan, meratakan permukaan, timbul, melicinkan permukaan;
USER: کر, گروه کر, گروههای کر, کر های
GT
GD
C
H
L
M
O
chorus
/ˈkɔː.rəs/ = NOUN: هم سرایان, برگردان, دسته خوانندگان, نغمه سرایان هم اهنگ;
VERB: هم سرایی کردن;
USER: نغمه سرایان هم اهنگ, هم سرایی کردن, هم سرایان, دسته خوانندگان, برگردان
GT
GD
C
H
L
M
O
christian
/ˈkrɪs.tʃən/ = ADJECTIVE: مسیحی;
USER: مسیحی, های مسیحی, مسیحی است, مسیحی را
GT
GD
C
H
L
M
O
christians
/ˈkrɪs.tʃən/ = USER: مسیحیان, از مسیحیان, مسیحیان را, مسیحیان در, مسیحیان به
GT
GD
C
H
L
M
O
christmas
/ˈkrɪs.məs/ = NOUN: کریسمس, عيد نوئل, عیدمیلاد مسیح;
USER: کریسمس, برای کریسمس, برای کریسمس آماده, های کریسمس, که برای کریسمس
GT
GD
C
H
L
M
O
christmases
/ˈkrisməs/ = USER: کریسمس,
GT
GD
C
H
L
M
O
circling
/ˈsɜː.kl̩/ = VERB: دور زدن, مدور ساختن, دور گرفتن, احاطه کردن;
USER: سر گشت می زد, چرخان نصب, چرخش, طواف, چرخان
GT
GD
C
H
L
M
O
city
/ˈsɪt.i/ = NOUN: شهر
GT
GD
C
H
L
M
O
claus
/klAz/ = USER: نوئل, کلاوس, نوئل است, به Claus, نوئل می
GT
GD
C
H
L
M
O
clear
/klɪər/ = ADJECTIVE: واضح, شفاف, صاف, معلوم, صریح, زلال, بارز, اشکار, روان, باصفا, ظاهر;
VERB: روشن کردن;
USER: روشن, پاک, روشن است, پاک کردن, روشن شدن
GT
GD
C
H
L
M
O
climbing
/ˈklaɪ.mɪŋ/ = ADJECTIVE: بالا رونده;
NOUN: عروج;
USER: بالا رونده, بالا رفتن, بالا رفتن از, کوهنوردی, نوردی
GT
GD
C
H
L
M
O
close
/kləʊz/ = VERB: بستن, مسدود کردن, محصور کردن, خاتمه دادن;
ADJECTIVE: نزدیک, تنگ, خودمانی;
ADVERB: نزدیک;
NOUN: پایان, خاتمه, انتها, توقف, جای محصور, محوطه, ایست, بن بست;
USER: نزدیک, بستن, ببندید, نزدیک است, را ببندید
GT
GD
C
H
L
M
O
clothes
/kləʊðz/ = NOUN: رخت, جامه لباس;
USER: لباس, لباس های, لباس ها, لباس شخصی, لباس برای
GT
GD
C
H
L
M
O
cloven
/ˈkləʊ.vən/ = ADJECTIVE: شکافته, شکاف دار;
USER: شکافته, شکاف دار, یا سم شکافته
GT
GD
C
H
L
M
O
cold
/kəʊld/ = ADJECTIVE: سرد, خنک;
NOUN: سرما, سرما خوردگی, زکام;
USER: سرد, سرما, سرماخوردگی, خنک, سرما خوردگی
GT
GD
C
H
L
M
O
coldly
/ˈkəʊld.li/ = ADVERB: بطور سرد;
USER: بطور سرد, سردی, سرد جواب, سرد جواب داد
GT
GD
C
H
L
M
O
come
/kʌm/ = VERB: رسیدن, امدن, رفتن;
USER: رسیدن, آمده, آیند, می آیند, آمده است
GT
GD
C
H
L
M
O
comes
/kʌm/ = VERB: رسیدن, امدن, رفتن;
USER: می آید, آید, در می آید, می آید به, می آید و
GT
GD
C
H
L
M
O
comfort
/ˈkʌm.fət/ = NOUN: راحت, مایه تسلی, اسایش, اسودگی;
VERB: دلداری دادن, اسایش دادن, تسهیل کردن;
USER: راحت, راحتی, آسایش, به راحتی, آسایش در
GT
GD
C
H
L
M
O
coming
/ˈkʌm.ɪŋ/ = VERB: رسیدن, امدن, رفتن;
USER: آینده, آمدن, در آینده, از آمدن, آمدن است
GT
GD
C
H
L
M
O
continued
/kənˈtɪn.juːd/ = ADJECTIVE: لاینقطع, مسلسل;
USER: ادامه, ادامه داد, ادامه یافت, در ادامه, را ادامه داد
GT
GD
C
H
L
M
O
corn
/kɔːn/ = ADJECTIVE: ازمند;
NOUN: قره قاز, شخص پرخور
GT
GD
C
H
L
M
O
country
/ˈkʌn.tri/ = NOUN: کشور, مملکت, سرزمین, مرز و بوم, خاک, دیار, دهات, ییلاق, بیرون شهر, سامان;
ADJECTIVE: روستایی;
USER: کشور, کشور را, کشور است, کشور به
GT
GD
C
H
L
M
O
cradle
/ˈkreɪ.dl̩/ = NOUN: گهواره, مهد;
VERB: در گهواره قرار دادن, در چهارچوب یاکلاف قرار دادن;
USER: گهواره, مهد, گاهواره, گهواره است, از گهواره
GT
GD
C
H
L
M
O
creeping
/kriː.pɪŋ/ = ADJECTIVE: خزنده;
USER: خزنده, خزش, خزنده در, خزنده به, خزنده است
GT
GD
C
H
L
M
O
crib
/krɪb/ = NOUN: فاحشه خانه, دله دزدی, دزدی ادبی, اخور, تختخواب بچه;
VERB: کش رفتن یا دزدیدن;
USER: کش رفتن یا دزدیدن, فاحشه خانه, دله دزدی, دزدی ادبی, اخور
GT
GD
C
H
L
M
O
crisp
/krɪsp/ = ADJECTIVE: ترد, مجعد, پرچین و شکن;
NOUN: سیب زمینی برشته, چیز خشک, چیز خشک و ترد;
VERB: موج دار کردن, مجعد شدن, حلقه حلقه کردن;
USER: ترد, مجعد, سیب زمینی برشته, موج دار کردن, چیز خشک و ترد
GT
GD
C
H
L
M
O
cross
/krɒs/ = NOUN: صلیب, چلیپا, خاج;
VERB: گذشتن, عبور کردن, تقاطع کردن, قلم کشیدن بروی, روبرو شدن, قطع کردن;
ADJECTIVE: دورگه, چلیپایی, تقاطی;
USER: صلیب, عبور, عبور از, گذشتن, عبور می
GT
GD
C
H
L
M
O
crown
/kraʊn/ = NOUN: تاج, فرق, فرق سر, تاج دندان, حد کمال, بالای هر چیزی, پیشانی بند, ملکه;
VERB: تاج گذاری کردن, پوشاندن;
USER: تاج, تاج به, فرق, تاج دندان, فرق سر
GT
GD
C
H
L
M
O
cruel
/ˈkruː.əl/ = ADJECTIVE: ظالمانه, بی رحم, ظالم, ستمگر, ستمکار, بیدادگر, بی عاطفه;
USER: بی رحم, بی رحمانه, ظالمانه, ظالم, ستمگر
GT
GD
C
H
L
M
O
crushing
/ˈkrʌʃ.ɪŋ/ = VERB: له شدن, پیروز شدن بر, فشردن, چلاندن, شکست دادن, فشار اوردن, خرد شدن, با صدا شکستن;
USER: خرد کردن, خرد, خرد کن, در خرد کردن, پر زحمت خرد کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
cry
/kraɪ/ = NOUN: گریه, فریاد, بانگ, ناله, غریو, خروش, زاری, ضجه;
VERB: گریه کردن, فریاد زدن, داد زدن, صدا کردن;
USER: گریه, فریاد, گریه می, گریه کردن, گریه می کنی
GT
GD
C
H
L
M
O
crying
/ˈkraɪ.ɪŋ/ = ADJECTIVE: گریان, جار زننده, اشکار, مبرم, خروشان;
NOUN: خروش;
USER: گریان, گریه, گریه می, گریه کردن, به گریه
GT
GD
C
H
L
M
O
cup
/kʌp/ = NOUN: جام, فنجان, پیاله, حجامت, ساغر, گلدان جایزه مسابقات;
VERB: بشکل فنجان در اوردن, فنجان گذاشتن, بادکش کردن;
USER: فنجان, جام حذفی, جام, جام حذفی حضور دارد, پیاله
GT
GD
C
H
L
M
O
curse
/kɜːs/ = NOUN: نفرین, لعنت, فحش, دشنام, بلاء, سب;
VERB: فحش دادن, نفرین کردن, عاق کردن, عمل کفر امیزکردن, ناسزا گفتن;
USER: لعنت, نفرین, فحش, دشنام, فحش دادن
GT
GD
C
H
L
M
O
d
= NOUN: حرف چهارم الفبای انگلیسی, علامت عدد 500 در اعداد رومی;
USER: د, D, ت, D در, D به
GT
GD
C
H
L
M
O
dad
/dæd/ = NOUN: پدر, بابا, پاپا, آقاجان;
USER: پدر, پدرم, بابا, بابام
GT
GD
C
H
L
M
O
dancing
/dans/ = NOUN: رقص;
USER: رقص, رقص های, رقص در, رقص به, رقص را
GT
GD
C
H
L
M
O
dark
/dɑːk/ = ADJECTIVE: تاریک, تیره, سیاه, تیره رنگ, تار, ظلمانی;
USER: تاریک, تیره, سیاه, های تاریک, تیره و تار
GT
GD
C
H
L
M
O
darker
/dɑːk/ = USER: تیره تر, های تیره تر, تیره تر است, تیره تر را, تیره تر می
GT
GD
C
H
L
M
O
dashing
/ˈdæʃ.ɪŋ/ = ADJECTIVE: بی باک, بی پروا, زنده دل, جذاب;
USER: بی باک, بی پروا, بی باک از, زنده دل, جذاب
GT
GD
C
H
L
M
O
dawn
/dɔːn/ = NOUN: سپیده دم, سحر, سحرگاه, سپیده, بامداد, فجر, اغاز;
VERB: اغاز شدن;
USER: سپیده دم, سحرگاه, سحر, سپیده, بامداد
GT
GD
C
H
L
M
O
day
/deɪ/ = NOUN: روز, روز روشن, یوم, روشنی روز, خادم روم;
USER: روز, در روز, روز به, طول روز, روز در
GT
GD
C
H
L
M
O
days
/deɪ/ = NOUN: روز, روز روشن, یوم, روشنی روز, خادم روم;
USER: روز, روزها, روز به, چند روز, روز در
GT
GD
C
H
L
M
O
dear
/dɪər/ = ADJECTIVE: گرامی, عزیز, محبوب, گران, چیز عزیز و پربها, پر ارزش;
NOUN: عزیز;
VERB: گران کردن, کسی را عزیز خطاب کردن;
USER: عزیز, عزیزم, گرامی, عزیز است
GT
GD
C
H
L
M
O
deck
/dek/ = NOUN: عرشه, عرشه کشتی, دسته, دستینه, یک دسته ورق, کف;
VERB: اراستن, زینت کردن, عرشهدار کردن, پوشاندن;
USER: عرشه, عرشه کشتی, دسته, عرشه به, شروع به عرشه
GT
GD
C
H
L
M
O
decked
GT
GD
C
H
L
M
O
deep
/diːp/ = ADJECTIVE: عمیق, ژرف, عمقی, سیر, گود;
USER: عمیق, های عمیق, عمقی, ژرف, در اعماق
GT
GD
C
H
L
M
O
deer
/dɪər/ = NOUN: اهوی کوهی;
USER: گوزن, آهو, گوزن ها, گوزن های, گوزن زرد
GT
GD
C
H
L
M
O
deity
/ˈdeɪ.ɪ.ti/ = NOUN: خدا, خدایی;
USER: خدا, خدای, الوهیت, معبود, خدایی
GT
GD
C
H
L
M
O
delight
/dɪˈlaɪt/ = NOUN: لذت, شوق, خوشی, حیرت, طرب, سرور;
VERB: دلشاد کردن, لذت دادن, محظوظ کردن;
USER: لذت, شوق, لذت دادن, دلشاد کردن, محظوظ کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
delightful
/dɪˈlaɪt.fəl/ = NOUN: נאַש, דעליקאַטקייַט;
USER: لذت بخش, دلپذیر, دلپسند, دلفروز, خوشی اور
GT
GD
C
H
L
M
O
dented
/dent/ = USER: دندانه دار, قر, قر شده, دندانه دار است, خدشه برداشت
GT
GD
C
H
L
M
O
descend
/dɪˈsend/ = VERB: پایین امدن, فرود امدن, نزول کردن, پیاده شدن, پایین رفتن, فروکش کردن, سرازیر شدن;
USER: فرود امدن, پایین امدن, نزول کردن, پایین رفتن, فروکش کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
did
/dɪd/ = VERB: انجام داد, کرد;
USER: کرد, بود, انجام داد, انجام دادند, انجام دادیم
GT
GD
C
H
L
M
O
didn
/ˈdɪd.ənt/ = USER: هیچ تضمین و قولی مبنی بر این که حتما, نزد, نتونستی به اون, نتونستی, نتونستی به
GT
GD
C
H
L
M
O
die
/daɪ/ = VERB: مردن, تلف شدن, جان دادن, درگذشتن, فوت کردن, بشکل حدیده یا قلاویز دراوردن, با حدیده و قلاویز رزوه کردن;
NOUN: سرنوشت, جفت طاس, طاس, مهره, سرپیچ, سر سکه, قمار;
USER: مردن, مرگ, میرند, می میرند, بمیرد
GT
GD
C
H
L
M
O
dine
/daɪn/ = VERB: ناهار خوردن, شام خوردن, شام دادن
GT
GD
C
H
L
M
O
ding
/dɪŋ/ = VERB: زدن, با شدت زدن, با چکش زدن
GT
GD
C
H
L
M
O
dismay
/dɪˈsmeɪ/ = NOUN: ترس, بی میلی, وحشت زدگی, جبن;
VERB: ترسانیدن, بی جرات کردن;
USER: ترس, بی میلی, بی جرات کردن, ترسانیدن, جبن
GT
GD
C
H
L
M
O
displayed
/dɪˈspleɪ/ = VERB: نشان دادن, نمایش دادن, نمایاندن, ابراز کردن, اشکار کردن, تظاهر کردن;
USER: نمایش داده می, نمایش داده, نمایش داده شده, نمایش داده می شود, نشان داده شده
GT
GD
C
H
L
M
O
do
/də/ = VERB: انجام دادن, عمل کردن, کردن, کفایت کردن, بدرد خوردن, این کلمه در ابتدای جمله بصورت علامت سوال میاید;
USER: انجام دادن, انجام, انجام دهد, انجام این کار, کار را انجام
GT
GD
C
H
L
M
O
does
/dʌz/ = VERB: میکند;
USER: میکند, کند, می کند, نشانی از, انجام می دهد
GT
GD
C
H
L
M
O
doesn
/ˈdʌz.ənt/ = USER: نشانی, ندارد, نشانی از, فاسد, مؤثر واقع نشد
GT
GD
C
H
L
M
O
dolls
/dɒl/ = NOUN: عروسک, دخترک, زن زیبای نادان;
USER: عروسک, عروسک های, عروسک ها, کپی رایت عروسک, های کوچک برای عروسک
GT
GD
C
H
L
M
O
don
/dɒn/ = VERB: پوشیدن, برتن کردن;
NOUN: آقا, لرد یا نجیب زاده, سالار, رئیس یا استاد یا عضو دانشکده;
USER: آقا, دان, دون, برتن کردن, پوشیدن
GT
GD
C
H
L
M
O
dong
= USER: دونگ, دنگ, دونگ در, دانگ,
GT
GD
C
H
L
M
O
donkeys
/ˈdɒŋ.ki/ = NOUN: خر, الاغ, ادم نادان و کودن;
USER: الاغ, خر, خران, مرکبها, پیشاپیش الاغ
GT
GD
C
H
L
M
O
door
/dɔːr/ = NOUN: درب, در, باب, راهرو;
USER: درب, درها, درب را, باب, درب و
GT
GD
C
H
L
M
O
doves
/dʌv/ = NOUN: قمری, فاخته;
USER: کبوترها, کبوتر, کبوترهای, کبوترها را
GT
GD
C
H
L
M
O
down
/daʊn/ = ADJECTIVE: پایین, غمگین, دلتنگ, از کار افتاده, کرک صورت پایین;
ADVERB: پایین, سوی پایین, بطرف پایین, بزیر;
NOUN: پایین, کرک, پرهای ریزی که برای متکا بکار میرود;
PREPOSITION: زیر;
USER: پایین, کردن, به پایین, را پایین, پایین می
GT
GD
C
H
L
M
O
dread
/dred/ = NOUN: بیم, ترس, وحشت, خوف, خوفناکی;
VERB: ترسیدن;
USER: ترس, بیم, وحشت, خوف, خوفناکی
GT
GD
C
H
L
M
O
dreaming
/driːm/ = VERB: رویا دیدن, خواب دیدن;
USER: خواب, رویای, رؤیا, خواب میبینم, خواب دیدن
GT
GD
C
H
L
M
O
dreamless
/ˈdriːm.ləs/ = USER: بی خواب ..., خواب
GT
GD
C
H
L
M
O
drear
GT
GD
C
H
L
M
O
drew
/druː/ = VERB: کشیدن, رسم کردن, بیرون کشیدن, نزدیک کردن, طرح کردن, منقوش کردن, قرعه کشیدن, دریافت کردن, گرفتار کردن, طراحی کردن;
USER: به خود جلب کرد, کشید, جلب کرد, خود جلب کرد, به خود جلب
GT
GD
C
H
L
M
O
drifted
/drɪft/ = VERB: بی اراده کار کردن, دستخوش پیشامد بودن, جمع شدن, بی مقصد رفتن;
USER: زیرفشار, زیرفشار در, اشاره, اشاره شده
GT
GD
C
H
L
M
O
drowsy
/ˈdraʊ.zi/ = ADJECTIVE: خواب الود, کسل کننده;
NOUN: چرت زن;
USER: کسل کننده, کسل, خواب الود, حالت خواب آلودگی, چرت زن
GT
GD
C
H
L
M
O
drummers
/ˈdrʌm.ər/ = NOUN: طبل زن, طبال, ضرب زن, ضربت گیر, ضربت زن;
USER: طبل, فیسبوک عکس های, نشان فیسبوک عکس های, درامر, نوازندگان درامز
GT
GD
C
H
L
M
O
drumming
/drʌm/ = NOUN: طبل زن, طبال, ضرب زن, ضربت گیر, ضربت زن;
USER: ضربت زنی, نواختن درامز
GT
GD
C
H
L
M
O
dutifully
/ˈdjuː.tɪ.fəl/ = USER: وحی, وظیفه شناسی, پشتکار گامهای موسیقی, وحی می, پشتکار گامهای موسیقی را
GT
GD
C
H
L
M
O
dwell
/dwel/ = VERB: ساکن شدن, ساکن بودن, اقامت گزیدن, سکنی کردن;
USER: ساکن بودن, ساکن, ساکن شدن, اقامت گزیدن, سکنی کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
dwelling
/ˈdwel.ɪŋ/ = NOUN: کوتوله;
ADJECTIVE: قد کوتاه;
VERB: کوتوله شدن, کوتاه جلوه دادن;
USER: مسکن, سکونت, منزل, سکنی, مقیم
GT
GD
C
H
L
M
O
dying
/ˈdaɪ.ɪŋ/ = NOUN: مرگ, فوت, خمود;
ADJECTIVE: مردنی, در حال نزع;
USER: مرگ, حال مرگ, در حال مرگ, حال مرگ است, فوت
GT
GD
C
H
L
M
O
e
/iː/ = NOUN: پنجمین حرف الفبای انگلیسی;
USER: الکترونیکی, E, الکترونیک, های الکترونیکی, تجارت الکترونیک
GT
GD
C
H
L
M
O
ear
/ɪər/ = NOUN: گوش, خوشه, سنبله, شنوایی, دسته, غول, هر التی شبیه گوش یا مثل دسته کوزه;
VERB: خوشهدار یا گوشدار شدن;
USER: گوش, سنبله, خوشه, گوش در
GT
GD
C
H
L
M
O
earth
/ɜːθ/ = NOUN: زمین, کره زمین, خاک, سطح زمین, دنیای فانی, سکنه زمین;
VERB: با خاک پوشاندن;
USER: زمین, زمین را, زمین است, خاک, کره زمین
GT
GD
C
H
L
M
O
east
/iːst/ = NOUN: شرق, خاور, خاورگرایی;
VERB: بسوی خاور رفتن
GT
GD
C
H
L
M
O
eh
/eɪ/ = INTERJECTION: سوگند ملایمی;
USER: سوگند ملایمی, EH, بکند, ملایمی, eh می
GT
GD
C
H
L
M
O
eight
/eɪt/ = NOUN: عددهشت;
USER: هشت, هشت نفر, از هشت, و هشت, در هشت
GT
GD
C
H
L
M
O
eighth
/eɪtθ/ = یک هشتم, اکتاو;
USER: هشتمین, هشتم, هشتم به, اکتاو
GT
GD
C
H
L
M
O
eleven
/ɪˈlev.ən/ = عدد یازده;
USER: یازده, یازده نفر, از یازده, یازده نفر از, یازدهم
GT
GD
C
H
L
M
O
eleventh
/ɪˈlev.ənθ/ = ADJECTIVE: یازدهم, یازدهمین;
USER: یازدهم, یازدهمین, های یازدهم, یازدهم را
GT
GD
C
H
L
M
O
emmanuel
= USER: امانوئل, از Emmanuel, به Emmanuel, ایمانوئل,
GT
GD
C
H
L
M
O
employ
/ɪmˈplɔɪ/ = VERB: استخدام کردن, استعمال کردن, بکار گماشتن, مشغول کردن, بکار گرفتن, استخذام کردن;
NOUN: شغل;
USER: شغل, استخدام, را استخدام, استخدام می, به استخدام
GT
GD
C
H
L
M
O
en
/-ən/ = USER: EN, استاندارد EN, en در
GT
GD
C
H
L
M
O
enter
/ˈen.tər/ = VERB: وارد شدن, داخل شدن, ثبت کردن, تو آمدن, تو رفتن, بدست اوردن, قدم نهادن در, نام نویسی کردن, پا گذاشتن, در امدن, داخل عضویت شدن;
USER: وارد شدن, وارد, وارد کنید, را وارد کنید, را وارد نمایید
GT
GD
C
H
L
M
O
entered
/ˈen.tər/ = VERB: وارد شدن, داخل شدن, ثبت کردن, تو آمدن, تو رفتن, بدست اوردن, قدم نهادن در, نام نویسی کردن, پا گذاشتن, در امدن, داخل عضویت شدن;
USER: وارد, وارد شده, وارد شدند, وارد می, وارد شده باشد
GT
GD
C
H
L
M
O
enters
/ˈen.tər/ = USER: وارد, وارد شده, وارد می شود, وارد می, وارد شود
GT
GD
C
H
L
M
O
enthrone
/ɪnˈθrəʊn/ = VERB: برتخت سلطنت نشاندن, بلند کردن, بالا بردن;
USER: بالا بردن, برتخت سلطنت نشاندن, بلند کردن, بردن
GT
GD
C
H
L
M
O
estate
/ɪˈsteɪt/ = NOUN: املاک, ملک, اموال, دارایی, طبقه, وضعیت, دسته, حالت, مملکت, علاقه;
USER: املاک, املاک و, ملک, و مستغلات, املاک و مستغلات
GT
GD
C
H
L
M
O
eve
/iːv/ = NOUN: شب, شب عید, شامگاه;
USER: شب, آستانه, حوا, شامگاه, شب عید
GT
GD
C
H
L
M
O
even
/ˈiː.vən/ = ADVERB: حتی, هم, بلکه;
NOUN: زوج, عدد زوج, اعداد جفت;
ADJECTIVE: هموار, درست, صاف, مساوی, متعادل, مسطح;
VERB: هموار کردن, صاف کردن, واریز کردن, مسطح کردن;
USER: حتی, و حتی, حتی در, هم
GT
GD
C
H
L
M
O
ever
/ˈev.ər/ = ADVERB: همیشه, هرگز, همواره, هیچ, اصلا, در هر صورت;
USER: همیشه, تا کنون, هرگز, تا به حال, همواره
GT
GD
C
H
L
M
O
everlasting
/ˌev.əˈlɑː.stɪŋ/ = ADJECTIVE: ابدی, جاودان, ازلی, سرمد;
NOUN: همیشگی دائمی;
USER: ابدی, جاودان, ازلی, همیشگی دائمی, سرمد
GT
GD
C
H
L
M
O
evermore
/ˌev.əˈmɔːr/ = ADVERB: همیشه, برای همیشه, در تمام وقت;
USER: همیشه, برای همیشه, تمام وقت, ابدالاباد, ابدالآباد
GT
GD
C
H
L
M
O
every
/ˈev.ri/ = ADJECTIVE: هر, همه, هر کس, هر کسی;
PRONOUN: هر که;
USER: هر, در هر, همه, از هر, که هر
GT
GD
C
H
L
M
O
everybody
/ˈev.riˌbɒd.i/ = PRONOUN: هر کسی, هر کس;
USER: هر کس, همه, هر کسی, همه را, به همه
GT
GD
C
H
L
M
O
everyone
/ˈev.ri.wʌn/ = PRONOUN: هر کس, هر کسی;
USER: هر کس, همه, هر کسی, هر کس می, هر کس که
GT
GD
C
H
L
M
O
everywhere
/ˈev.ri.weər/ = ADVERB: در همه جا, در سراسر, در هرجا, در هر قسمت;
USER: در همه جا, همه جا, همه جا به, در همه جا به, همه جا در
GT
GD
C
H
L
M
O
exultation
/ɪɡˈzʌlt/ = NOUN: وجد و سرور, شادی, شادمانی از فتح و ظفر;
USER: وجد و سرور, شادی, شادمانی از فتح و ظفر
GT
GD
C
H
L
M
O
eyes
/aɪ/ = NOUN: چشم, بینایی, دیده, کاراگاه, عین, دهانه, سوراخ سوزن, مرکز هر چیزی, باجه, دکمه یا گره سیب زمینی;
USER: چشم, چشمان, چشم ها, چشم های, به چشم
GT
GD
C
H
L
M
O
fa
/fɑː/ = NOUN: فا, چهارمین نت موسیقی;
USER: فا, FA, حذفی, فدراسیون فوتبال, مولد
GT
GD
C
H
L
M
O
face
/feɪs/ = NOUN: چهره, صورت, رو, نما, وجه, رخ, قیافه, قبال, رخسار, سطح;
VERB: مواجه شدن, مواجه شدن با;
USER: صورت, چهره, رو, چهره ای, وجه
GT
GD
C
H
L
M
O
fails
/feɪl/ = NOUN: عدم موفقیت;
USER: با شکست مواجه, نتواند, شکست مواجه, با مشکل مواجه, شکست مواجه می
GT
GD
C
H
L
M
O
faithful
/ˈfeɪθ.fəl/ = ADJECTIVE: با ایمان, با وفا, پایدار;
USER: با ایمان, وفادار, مومن, وفادار است, وفادار به
GT
GD
C
H
L
M
O
fanny
/ˈfæn.i/ = USER: فانی, جدایی, جدایی و, فانی بود
GT
GD
C
H
L
M
O
far
/fɑːr/ = ADVERB: بسیار, خیلی, دور از, زیاد, بعلاوه;
ADJECTIVE: دور دست, بعید;
USER: دور از, دور, بسیار, به مراتب, به دور
GT
GD
C
H
L
M
O
fast
/fɑːst/ = ADJECTIVE: سریع, تند, فوری, تندرو, سریع السیر, سفت, رنگ نرو, عجول, سبک;
NOUN: روزه;
VERB: روزه گرفتن;
ADVERB: بسرعت;
USER: سریع, به سرعت, روزه, تند, سریع است
GT
GD
C
H
L
M
O
fat
/fæt/ = NOUN: چربی, چاق, پیه;
ADJECTIVE: چرب, چاق, فربه, چربی دار, سمین, ضخیم;
VERB: چربی دار کردن, فربه یا پرواری کردن;
USER: چربی, چرب, چاق, چربی است, چربی های
GT
GD
C
H
L
M
O
fate
/feɪt/ = NOUN: سرنوشت, تقدیر, بخت, قضا و قدر, فلک, نصیب و قسمت, بخش;
VERB: مقدر شدن, بسرنوشت شوم دچار کردن;
USER: سرنوشت, تقدیر, سرنوشت در, سرنوشت این, از سرنوشت
GT
GD
C
H
L
M
O
father
/ˈfɑː.ðər/ = NOUN: پدر, بابا, والد;
VERB: بوجود اوردن, پدری کردن;
USER: پدر, پدرش, پدر و, پدر به
GT
GD
C
H
L
M
O
fear
/fɪər/ = NOUN: ترس, وحشت, هراس, بیم, پروا, خوف;
VERB: ترسیدن, ترسیدن, بیمناک بودن, پروا داشتن;
USER: ترس, هراس, وحشت, بیم, خوف
GT
GD
C
H
L
M
O
fears
/fɪər/ = VERB: ترسیدن, ترسیدن, بیمناک بودن, پروا داشتن
GT
GD
C
H
L
M
O
feast
/fiːst/ = NOUN: جشن, ضیافت, عید, مهمانی;
VERB: جشن گرفتن, عیاشی کردن;
USER: جشن, عید, ضیافت, مهمانی, جشن گرفتن
GT
GD
C
H
L
M
O
feed
/fiːd/ = NOUN: خوراک, خورد, علوفه, خورش;
VERB: غذا دادن, خوراندن, خوردن, سیر کردن, تغذیه کردن, خوراک دادن, پروردن, چراندن, جلو بردن, قورت دادن, طعمه کردن, خواربار تامین کردن;
USER: خوراک, تغذیه, غذا دادن, خورد, را تغذیه می
GT
GD
C
H
L
M
O
feeding
/ˈbɒt.l̩.fiːd/ = NOUN: تغذیه, خورش;
USER: تغذیه, غذا خوردن, تغذیه می, تغذیه ای, برای تغذیه
GT
GD
C
H
L
M
O
feeling
/ˈfiː.lɪŋ/ = NOUN: احساس, حس;
USER: احساس, حس, احساس می, احساس به, را احساس
GT
GD
C
H
L
M
O
fell
/fel/ = VERB: انداختن, قطع کردن, بریدن و انداختن, بزمین زدن;
ADJECTIVE: بیدادگر, سنگ دل;
USER: سقوط, کاهش یافت, افتاد, سقوط کرد, کاهش
GT
GD
C
H
L
M
O
fence
/fens/ = NOUN: حصار, دیوار, شمشیر بازی, پرچین, خاکریز, طارمی, چپر, خریدار مال دزدی, محجر;
VERB: پناه دادن, حفظ کردن, نرده کشیدن, شمشیر بازی کردن, نرده دار کردن;
USER: حصار, دیوار, نرده های, نرده ها, شمشیر بازی
GT
GD
C
H
L
M
O
field
/fiːld/ = NOUN: مزرعه, میدان, رشته, عرصه, زمین, صحرا, دشت, کشتزار, پهنه, دایره, مرغزار;
VERB: بمیدان یا صحرا رفتن;
USER: رشته, میدان, زمین, مزرعه, عرصه
GT
GD
C
H
L
M
O
fields
/fiːld/ = NOUN: مزرعه, میدان, رشته, عرصه, زمین, صحرا, دشت, کشتزار, پهنه, دایره, مرغزار;
USER: زمینه, زمینه های, رشته, رشته های, زمینه ها
GT
GD
C
H
L
M
O
fifth
/fɪfθ/ = fifth, fifth, fifth;
USER: پنجم, پنجمین, پنجم به, پنجم را
GT
GD
C
H
L
M
O
figgy
GT
GD
C
H
L
M
O
finally
/ˈfaɪ.nə.li/ = ADVERB: بالاخره, سرانجام;
USER: سرانجام, نهایت, در نهایت, بالاخره, در نهایت به
GT
GD
C
H
L
M
O
find
/faɪnd/ = VERB: یافتن, پیدا کردن, جستن, کشف کردن, تشخیص دادن;
NOUN: یابنده, چیز یافته;
USER: پیدا کردن, پیدا, پیدا کنید, یافتن, را پیدا
GT
GD
C
H
L
M
O
fire
/faɪər/ = NOUN: شلیک, حریق, اتش, تیر, حرارت, تندی;
VERB: افروختن, اتش زدن, بیرون کردن, انگیختن, زبانه کشیدن, شلیک کردن;
USER: آتش, آتش سوزی, حریق, شلیک, اتش
GT
GD
C
H
L
M
O
first
/ˈfɜːst/ = first, first, first, نخست, یکم, مقدم, مقدماتی;
ADVERB: اولا;
USER: اولین, اول, برای اولین بار, نخستین, نخست
GT
GD
C
H
L
M
O
five
/faɪv/ = عدد پنج;
USER: پنج, و پنج, از پنج, پنج نفر, پنج تن
GT
GD
C
H
L
M
O
flesh
/fleʃ/ = NOUN: گوشت, جسم, تن, شهوت, مغز میوه, جسمانیت, حیوانیت;
VERB: در بدن فرو کردن;
USER: گوشت, جسم, تن, گوشت را, گوشت بدن
GT
GD
C
H
L
M
O
floats
/fləʊt/ = NOUN: شناور, جسم شناور بر روی اب, بستنی مخلوط با شربت و غیره;
USER: شناور, شناور خطوط, شناور است, شناور می, اجسام شناور
GT
GD
C
H
L
M
O
flocks
/flɒk/ = NOUN: گله, رمه, گروه, جمعیت, دسته پرندگان;
USER: گله, گله های, گله ها, گله های مادری, هادر گله ¬ های
GT
GD
C
H
L
M
O
floods
/flʌd/ = NOUN: سیل, طوفان, رود, دریا;
USER: سیل, سیل ها, سیلاب های, وقوع سیل, سرازیر شدن سیلاب
GT
GD
C
H
L
M
O
flow
/fləʊ/ = NOUN: جریان, گردش, روند, رودخانه, روانی, مد, مد, بده, باطلاق;
VERB: جاری بودن, روان شدن, سلیس بودن, شریدن, فروهشتن;
USER: جریان, گردش, روند, جریان را, جریان های
GT
GD
C
H
L
M
O
flower
/ˈflaʊ.ər/ = NOUN: گل, شکوفه, سر, درخت گل, نخبه;
VERB: گل کردن, شکوفه دادن, گلکاری کردن;
USER: گل, گل به, گل های, گل ها, گل را
GT
GD
C
H
L
M
O
foggy
/ˈfɒɡ.i/ = ADJECTIVE: تیره و تار, مه الود, مانند مه;
USER: تیره و تار, مه آلود, مانند مه, مه الود, مه آلود به
GT
GD
C
H
L
M
O
follow
/ˈfɒl.əʊ/ = VERB: دنبال کردن, پیروی کردن, تعقیب کردن, پیروی کردن از, متابعت کردن, فهمیدن, درک کردن, در ذیل امدن;
NOUN: استنباط;
USER: دنبال کردن, دنبال, را دنبال, به دنبال, دنبال کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
following
/ˈfɒl.əʊ.ɪŋ/ = ADJECTIVE: متعاقب, پیرو, شرح ذیل, زیرین, متوالی;
NOUN: ذیل, پیروی, تعقیب, متابعت;
USER: متعاقب, پس از, به دنبال, پیروی, ذیل
GT
GD
C
H
L
M
O
footsteps
/ˈfʊt.step/ = NOUN: گام, قدم, گام برداری, جای پا, جاپا, پی, رد پا;
USER: رد پای, قدم به قدم, جای پای, پا جای پای, قدم های
GT
GD
C
H
L
M
O
for
/fɔːr/ = PREPOSITION: برای, مربوط به, بخاطر, در برابر, بمنظور, برای اینکه, در مدت, در مقابل, بجهت, از طرف, بجای;
CONJUNCTION: زیرا که;
USER: برای, را برای, به مدت, ها برای, شده برای
GT
GD
C
H
L
M
O
forest
/ˈfɒr.ɪst/ = NOUN: جنگل, بیشه;
VERB: تبدیل به جنگل کردن, درخت کاری کردن;
USER: جنگل, جنگل های, جنگل ها, جنگل به, جنگل در
GT
GD
C
H
L
M
O
foretold
/fɔːˈtel/ = VERB: از پیش خبر دادن, از پیش اگاهی دادن, نبوت کردن, طالع دیدن, پیش گویی کردن;
USER: پیشگویی, پیشگویی شده
GT
GD
C
H
L
M
O
forever
/fəˈre.vər/ = ADVERB: برای همیشه, تا ابد, جاویدان, پیوسته, تا ابدالاباد;
USER: برای همیشه, برای همیشه لطفا برای, برای همیشه لطفا, تا ابد, برای همیشه از
GT
GD
C
H
L
M
O
forgot
/fəˈɡet/ = ADJECTIVE: غفور, سخاوتمند;
USER: را فراموش کرده, را فراموش, فراموش, خود را فراموش, خود را فراموش کرده
GT
GD
C
H
L
M
O
forms
/fɔːm/ = NOUN: فرم, شکل, صورت, برگه, فورم, گونه, روش, ورقه, ترکیب, ظاهر, وجه, ریخت;
USER: اشکال, فرم های, شکل, فرمهای, فرم ها
GT
GD
C
H
L
M
O
forth
/fɔːθ/ = ADVERB: جلو, پیش, پس, بیرون از, از حالا, دور از مکان اصلی;
USER: جلو, چهارم, مندرج, پیش, به جلو
GT
GD
C
H
L
M
O
found
/faʊnd/ = VERB: بنیاد نهادن, تاسیس کردن, ریختن, قالب کردن, ذوب کردن, قالب ریزی کردن, ساختن, پایه زدن, تشکیل دادن, ساختمان کردن, بر پا کردن;
NOUN: ریخته گری;
ADJECTIVE: مکتشف;
USER: یافت, پیدا, در بر داشت, یافت می, یافت شده
GT
GD
C
H
L
M
O
fountain
/ˈfaʊn.tɪn/ = NOUN: چشمه, فواره, مخزن, سر چشمه, عین;
USER: چشمه, فواره, فواره ای, چشمه های, سر چشمه
GT
GD
C
H
L
M
O
four
/fɔːr/ = عدد چهار;
USER: چهار, از چهار, در چهار, چهار نفر, و چهار
GT
GD
C
H
L
M
O
fourth
/fɔːθ/ = ADJECTIVE: چهارم, چهارمین, چهار یک, fourth, ربع;
USER: چهارم, چهارمین, چهارم به, چهارم را
GT
GD
C
H
L
M
O
frankincense
/ˈfræŋ.kɪn.sens/ = NOUN: کندر, لبان, بوته کندر, درخت کندر سرخ, کندر هندی, درخت مرمکی;
USER: کندر, بوته کندر, درخت کندر سرخ, کندر هندی, درخت مرمکی
GT
GD
C
H
L
M
O
free
/friː/ = ADJECTIVE: رایگان, رها, مجانی, عاری, ازاد, مستقل, مختار, مجاز, مبرا, اختیاری;
ADVERB: بطور مجانی;
VERB: خالی کردن;
USER: رایگان, آزاد, مجانی, عاری, ازاد
GT
GD
C
H
L
M
O
freeze
/friːz/ = VERB: ثابت کردن, سرمازدن, منجمد شدن, یخ بستن, برجای خشک شدن, بی اندازه سرد کردن, فلج کردن, غیر قابل حرکت ساختن, سرمازده کردن;
NOUN: یخ زدگی, افسردگی;
USER: منجمد شدن, مسدود, منجمد, مسدود کردن, یخ بستن
GT
GD
C
H
L
M
O
french
/frentʃ/ = VERB: خلال کردن;
USER: زبان فرانسه, فرانسوی, فرانسه, فرانسوی ها
GT
GD
C
H
L
M
O
friends
/frend/ = NOUN: دوست, رفیق, یار, مانوس;
USER: دوستان, دوستانش, از دوستان, به دوستان, دوستان و
GT
GD
C
H
L
M
O
frightful
/ˈfraɪt.fəl/ = ADJECTIVE: وحشتناک, خوفناک, ژیان;
USER: وحشتناک, هراسان, ترسناکی, ژیان, خوفناک
GT
GD
C
H
L
M
O
from
/frɒm/ = PREPOSITION: از, از روی, از پیش, بواسطه, در نتیجه;
USER: از, را از, که از, ها از, و از
GT
GD
C
H
L
M
O
front
/frʌnt/ = NOUN: جلو, جبهه, نما, پیش, جبهه جنگ, صف پیش;
ADJECTIVE: جلودار;
VERB: رو کردن به, مواجه شده با, روبروی هم قرار دادن, در صف جلو قرار گرفتن;
USER: جلو, مقابل, جلوی, جبهه, های جلو
GT
GD
C
H
L
M
O
frost
/frɒst/ = NOUN: גרענעץ
GT
GD
C
H
L
M
O
fuel
/fjʊəl/ = NOUN: سوخت, تقویت;
VERB: سوخت گیری کردن, تحریک کردن, تجدید نیرو کردن;
USER: سوخت, های سوخت, سوخت را, سوخت های, های سوختی
GT
GD
C
H
L
M
O
full
/fʊl/ = ADJECTIVE: پر, کامل, کامل, تمام, مملو, انباشته, سیر, مفصل, لبریز, بالغ, مطلق, رسیده, اکنده;
NOUN: فول, پری;
USER: کامل, پر, تمام, مملو, فول
GT
GD
C
H
L
M
O
fun
/fʌn/ = NOUN: سرگرمی, بازی, شوخی, خوشی, بازیچه;
VERB: شوخی کردن;
USER: سرگرمی, سرگرم کننده, های سرگرم کننده, شوخی, سرگرم کننده را
GT
GD
C
H
L
M
O
gall
/ɡɔːl/ = NOUN: باد, طوفان;
USER: صفرا, پوست بردن از, زردآب, تلخی, زخم پوست رفتگی
GT
GD
C
H
L
M
O
games
/ɡeɪm/ = NOUN: بازی, مسابقه, شکار, سرگرمی, شوخی, جانور شکاری, یک دور بازی, مسابقه های ورزشی;
USER: بازی, بازی های, بازی ها, بازیهای, بازی در
GT
GD
C
H
L
M
O
gathered
/ˈɡæð.ər/ = ADJECTIVE: فراهم;
USER: جمع آوری, جمع, جمع شده, جمع آوری شده, جمع شده بودند
GT
GD
C
H
L
M
O
gathering
/ˈɡæð.ər.ɪŋ/ = NOUN: گرد اوری, جماعت همراهان;
USER: جمع آوری, جمع, تجمع, به جمع آوری, برای جمع آوری
GT
GD
C
H
L
M
O
gave
/ɡeɪv/ = VERB: دادن, دادن, بخشیدن, ارائه دادن, رساندن, واگذار کردن, اتفاق افتادن, بمعرض نمایش گذاشتن, تخصیص دادن, نسبت دادن به, شرح دادن, افکندن, تقدیم داشتن, عطاء کردن, گریه کردن, بیان کردن;
USER: به, داد, دادم, بخشید, را به
GT
GD
C
H
L
M
O
gay
/ɡeɪ/ = ADJECTIVE: خوشحال, خوش, پرنشاط, خوشدل, شوخ, سردماغ, سرحال, خرم, خشنود, خوشنود, سرخوش, سرمست, فراخ, خوش وقت, سبک روح;
USER: همجنسگرا, همجنس گرا, همجنس بازان, همجنس گرایان
GT
GD
C
H
L
M
O
geese
/ɡiːs/ = NOUN: غازها;
USER: غازها, غاز, غازها از, تقریبا مخروبه, مخروبه
GT
GD
C
H
L
M
O
gentle
/ˈdʒen.tl̩/ = ADJECTIVE: ملایم, مهربان, لطیف, نجیب, ارام, لین, با تربیت, اهسته, ظریف, بامروت;
VERB: ملایم کردن, رام کردن, ارام کردن;
USER: ملایم, آرام, مهربان, لطیف, نجیب
GT
GD
C
H
L
M
O
gentlemen
/ˈdʒen.tl̩.mən/ = USER: Gentlemen-phrase, Gentlemen;
USER: آقایان, آقایان محترم, جنتلمن ها, آقایان به
GT
GD
C
H
L
M
O
gently
/ˈdʒent.li/ = ADVERB: با ملایمت, ملایم, بتدریج, به ارامي;
USER: با ملایمت, آرامی, به آرامی, آرامی به, به آرامی به
GT
GD
C
H
L
M
O
get
/ɡet/ = VERB: رسیدن, زدن, بدست اوردن, فهمیدن, حاصل کردن, کسب کردن, فراهم کردن, تحصیل کردن, تهیه کردن, ربودن, تصرف کردن;
NOUN: زایش, تولد;
USER: رسیدن, دریافت, دریافت کنید, بدست آوردن, را دریافت
GT
GD
C
H
L
M
O
getting
/ɡet/ = VERB: رسیدن, زدن, بدست اوردن, فهمیدن, حاصل کردن, کسب کردن, فراهم کردن, تحصیل کردن, تهیه کردن, ربودن, تصرف کردن;
USER: گرفتن, شدن, به دست آوردن, از گرفتن, برای گرفتن
GT
GD
C
H
L
M
O
gift
/ɡɪft/ = NOUN: هدیه, موهبت, کادو, نعمت, استعداد, بخشش, پیشکش, عطیه, ره اورد, ژنی, عطا;
VERB: هدیه دادن, بخشیدن, پیشکش کردن, دارای استعداد کردن;
USER: هدیه, موهبت, هدیه دادن, بخشش, نعمت
GT
GD
C
H
L
M
O
gifts
/ɡɪft/ = NOUN: هدیه, موهبت, کادو, نعمت, استعداد, بخشش, پیشکش, عطیه, ره اورد, ژنی, عطا;
USER: هدیه, هدایا, هدایای, هدیه های, هدیه ای
GT
GD
C
H
L
M
O
girls
/ɡɜːl/ = NOUN: دختر, دختربچه, دوشیزه, کلفت, معشوقه, زن جوان;
USER: دختران, دختر, دختران در, دختران را, دختران به
GT
GD
C
H
L
M
O
give
/ɡɪv/ = VERB: دادن, دادن, بخشیدن, ارائه دادن, رساندن, واگذار کردن, اتفاق افتادن, بمعرض نمایش گذاشتن, تخصیص دادن, نسبت دادن به, شرح دادن;
NOUN: دهش;
USER: دادن, را, بدهد, من بدهید, به من بدهید
GT
GD
C
H
L
M
O
glad
/ɡlæd/ = ADJECTIVE: خوشحال, خرسند, شاد, خشنود, خوشنود, خوش وقت, مسرور, محظوظ;
USER: خوشحال, خوشحالم, من خوشحالم, شاد, خرسند
GT
GD
C
H
L
M
O
glee
/ɡliː/ = NOUN: سرور و نشاط, خوشحالی, شادی, خوشی, کامیابی, خوشی ونشاط, ساز و نواز, اسباب موسیقی, زیبایی;
USER: سرور و نشاط, خوشحالی, خوشی ونشاط, خوشی, اسباب موسیقی
GT
GD
C
H
L
M
O
glisten
/ˈɡlɪs.ən/ = NOUN: پرتلالوء;
VERB: درخشیدن, برق زدن, جسته جسته برق زدن, ساطع شدن;
USER: جسته جسته برق زدن, پرتلالوء, برق زدن, درخشیدن, ساطع شدن
GT
GD
C
H
L
M
O
glistening
/ˈɡlɪs.ən/ = VERB: درخشیدن, برق زدن, جسته جسته برق زدن, ساطع شدن
GT
GD
C
H
L
M
O
gloom
/ɡluːm/ = NOUN: دل تنگی, تاریکی, تیرگی, افسردگی, ملالت;
VERB: عبوس بودن, کش رفتن, افسرده شدن, دلتنگ بودن, تاریک کردن, تیره کردن, ابری بودن;
USER: دل تنگی, تاریکی, تیرگی, افسردگی, ملالت
GT
GD
C
H
L
M
O
gloria
/ˈglôrēə/ = NOUN: فر, حمد, تسبیح, حلقه نور;
USER: تسبیح, GLORIA, گلوریا, فر, حمد
GT
GD
C
H
L
M
O
glories
/ˈɡlɔː.ri/ = NOUN: شکوه, عظمت, افتخار, جلال, عزت, نور, فخر, شهرت, اشتهار, مباهات, سر بلندی;
USER: افتخارات, شکوه, عظمت, افتخار, مفاخر
GT
GD
C
H
L
M
O
glorious
/ˈɡlɔː.ri.əs/ = ADJECTIVE: با شکوه, مجلل, سربلند, عظیم;
USER: با شکوه, شکوه, شکوهمند, مجلل, سربلند
GT
GD
C
H
L
M
O
glory
/ˈɡlɔː.ri/ = NOUN: شکوه, عظمت, افتخار, جلال, عزت, نور, فخر, شهرت, اشتهار, مباهات, سر بلندی;
VERB: بالیدن, ستودن, فخر کردن, شادمانی کردن, درخشیدن;
USER: شکوه, افتخار, عظمت, عزت, فخر
GT
GD
C
H
L
M
O
glows
/ɡləʊ/ = VERB: بر افروختن, تابیدن, تاب امدن, قرمز شدن, مشتعلبودن, نگاه سوزان کردن, در تب و تاب بودن;
USER: درخشد, تابد, می درخشد
GT
GD
C
H
L
M
O
go
/ɡəʊ/ = VERB: رفتن, راه رفتن, گشتن, گذشتن, شدن, روانه ساختن, رهسپار شدن, کار کردن, رواج داشتن, روی دادن, راهی شدن;
NOUN: سیر;
USER: رفتن, بروید, برود, برو, رفتن به
GT
GD
C
H
L
M
O
god
/ɡɒd/ = NOUN: خدا, ایزد, الله, پروردگار, یزدان, تعالی, یاهو;
USER: خدا, خدای, خداوند, ایزد, پروردگار
GT
GD
C
H
L
M
O
godhead
/ˈgädˌhed/ = NOUN: الوهیت, ربالنوع, خدایی, جوهر الوهیت, خدا;
USER: خدایی, ربالنوع, الوهیت, جوهر الوهیت, رب النوع
GT
GD
C
H
L
M
O
going
/ˈɡəʊ.ɪŋ/ = NOUN: رفتن, جریان, گام, عزیمت, وضع زمین, وضع جاده, زمین جاده, پهنای پله, مشی زندگی;
ADJECTIVE: جاری, رایج, موجود, سایر;
USER: رفتن, قصد, رفتن به, جریان, قصد دارم
GT
GD
C
H
L
M
O
gold
/ɡəʊld/ = NOUN: طلا, زر, پول, سکه زر, ثروت, رنگ زرد طلایی, اندود زرد, نخ زری, جامه زری, پول زر;
USER: طلا, طلا را, طلا به, طلا در, های طلا
GT
GD
C
H
L
M
O
golden
/ˈɡəʊl.dən/ = ADJECTIVE: طلایی, زرین, طلا, درخشنده, اعلاء;
USER: طلایی, طلایی رنگ, زرین, های طلایی, طلا
GT
GD
C
H
L
M
O
golly
GT
GD
C
H
L
M
O
gone
/ɡɒn/ = VERB: رفتن, راه رفتن, گشتن, گذشتن, شدن, روانه ساختن, رهسپار شدن, کار کردن, رواج داشتن, روی دادن, بران بودن, راهی شدن, سیر کردن, پا زدن, تمام شدن, در صدد بودن;
USER: رفته, رفته است, رفته اند, از بین رفته, از دست رفته
GT
GD
C
H
L
M
O
gonna
/ˈɡə.nə/ = USER: تو, خوای, جاوا, به تو, می خوای
GT
GD
C
H
L
M
O
good
/ɡʊd/ = ADJECTIVE: خوب, خیر, نیک, خوش, شایسته, صحیح, نیکو, سودمند, پاک, قابل;
NOUN: خوبی, خیر;
USER: خوب, خوبی, خیر, خوش, نیک
GT
GD
C
H
L
M
O
goodness
/ˈɡʊd.nəs/ = NOUN: خوبی, نیکی, حسن, مروت;
USER: خوبی, نیکی, خیر, نیکویی, خوبی را
GT
GD
C
H
L
M
O
goodnight
= USER: شب بخیر, شب به خیر
GT
GD
C
H
L
M
O
goodwill
/ɡʊdˈwɪl/ = NOUN: حسن نیت, خوش نیتی, حسن تفاهم, مصلحت, میل;
USER: حسن نیت, خوش نیتی, حسن تفاهم, مصلحت, میل
GT
GD
C
H
L
M
O
got
/ɡɒt/ = ADJECTIVE: بدست آمده;
USER: رو, کردم, شدم, هم, دارم
GT
GD
C
H
L
M
O
grace
/ɡreɪs/ = NOUN: منت, زیبایی, بخشش, جذابیت, ظرافت, بخشندگی, خوش اندامی, ملاحت, تایید;
VERB: موردلطف قراردادن, اراستن, زینت بخشیدن;
USER: زیبایی, فضل, ظرافت, لطف و مرحمت, منت
GT
GD
C
H
L
M
O
gracious
/ˈɡreɪ.ʃəs/ = ADJECTIVE: بخشنده, مهربان, رئوف, خوشایند, دلپذیر, توفیق دهنده, فیض بخش, زیر دست نواز, خیر خواه, مطبوع دارای لطف;
USER: بخشنده, مهربان, رئوف, خوشایند, زیر دست نواز
GT
GD
C
H
L
M
O
grand
/ɡrænd/ = ADJECTIVE: بزرگ, عالی, عظیم, مجلل, والا, جدی, مشهور, بسیار عالی با شکوه, با وقار;
NOUN: هزار دلار;
USER: بزرگ, عالی, عظیم, مجلل, والا
GT
GD
C
H
L
M
O
great
/ɡreɪt/ = ADJECTIVE: بزرگ, عالی, کبیر, عظیم, زیاد, فراوان, مهم, هنگفت, معتبر, متعال, خطیر, ماهر;
USER: بزرگ, عالی, عظیم, زیاد, فراوان
GT
GD
C
H
L
M
O
greatest
/ɡreɪt/ = USER: بزرگترین, بیشترین, بزرگ ترین, بزرگ, از بزرگترین
GT
GD
C
H
L
M
O
green
/ɡriːn/ = ADJECTIVE: سبز, نارس, خام, تازه, خرم, بی تجربه;
NOUN: رنگ سبز, سبزه, چمن, ترو تازه;
VERB: سبز شدن, سبز کردن;
USER: سبز, رنگ سبز, سبز رنگ, سبز و
GT
GD
C
H
L
M
O
greet
/ɡriːt/ = VERB: تبریک گفتن, درود گفتن, سلام دادن;
USER: تبریک گفتن, خوش آمد می گوید, سلام و احوالپرسی, سلام و احوال پرسی, درود گفتن
GT
GD
C
H
L
M
O
grew
/ɡruː/ = VERB: شدن, رشد کردن, بزرگ شدن, کاشتن, روییدن, گشتن, بالیدن, رستن, سبز شدن, زیاد شدن, ترقی کردن, رویانیدن, برزگ شدن, سبز کردن, عمل امدن;
USER: رشد, بزرگ شد, بزرگ شده, رشد کرد, افزایش یافت
GT
GD
C
H
L
M
O
ground
/ɡraʊnd/ = NOUN: زمین, زمینه, خاک, میدان, پایه, اساس, پا, سبب, مستمسک;
ADJECTIVE: اساسی;
VERB: بناء کردن, بگل نشاندن;
USER: زمین, زمینه, خاک, پایه, میدان
GT
GD
C
H
L
M
O
grow
/ɡrəʊ/ = VERB: شدن, رشد کردن, بزرگ شدن, کاشتن, روییدن, گشتن, بالیدن, رستن, سبز شدن, زیاد شدن, ترقی کردن, رویانیدن, برزگ شدن, سبز کردن, عمل امدن;
USER: رشد, رشد می کنند, رشد کند, به رشد, رشد کنند
GT
GD
C
H
L
M
O
grown
/ɡrəʊn/ = ADJECTIVE: رشد کرده, رسیده, روییده, سبز شده, جوانه زده;
USER: رشد کرده, رشد, افزایش یافته, رشد کرده است, افزایش یافته است
GT
GD
C
H
L
M
O
guard
/ɡɑːd/ = NOUN: گارد, نگهبان, محافظ, پاسدار, پاسبان, نگهدار, مستحفظ;
VERB: نگهبانی کردن, پاسداری کردن, محافظت کردن, پاییدن, محفوظ کردن;
USER: نگهبان, گارد, محافظ, نگهبانی, پاسدار
GT
GD
C
H
L
M
O
guardian
/ˈɡɑː.di.ən/ = NOUN: نگهبان, قیم, محافظ, پشتیبان;
USER: نگهبان, محافظ, سرپرست, گاردین, قیم
GT
GD
C
H
L
M
O
guide
/ɡaɪd/ = NOUN: راهنما, کتاب راهنما, رهبر, هادی;
VERB: راهنمایی کردن, تعلیم دادن;
USER: راهنمایی, هدایت, راهنمایی می, هدایت کند, را هدایت
GT
GD
C
H
L
M
O
had
/hæd/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از;
USER: حال, به حال, بود, داشته, تا به حال
GT
GD
C
H
L
M
O
hail
/heɪl/ = NOUN: تگرگ, سلام, درود, طوفان تگرگ, سلام کردن, خوش باش, سلام برشما باد, طوفان همراهباتگرگ, تهنیت;
VERB: تگرگ باریدن, صدا زدن, اعلام ورود کردن;
USER: تگرگ, سلام, طوفان تگرگ, تگرگ باریدن, سلام برشما باد
GT
GD
C
H
L
M
O
halls
/hɔːl/ = NOUN: سالن, تالار, راهرو, اتاق بزرگ, دالان, سال;
USER: سالن, سالن های, سالنهای, سالن ها, سالنها و اتاق های
GT
GD
C
H
L
M
O
hands
/ˌhænd.ˈzɒn/ = NOUN: دست, طرف, دسته, عقربه, پنجه, دست خط, دخالت, کمک, خط, پهلو, پیمان, یک وجب, شرکت;
USER: دست, دستان, دستها, دست های, به دست
GT
GD
C
H
L
M
O
happy
/ˈhæp.i/ = ADJECTIVE: خوشحال, مبارک, شاد, خوش, راضی, خرسند, خوشبخت, مسرور, سعادتمند, فرخنده, خندان, فرخ;
USER: خوشحال, شاد, راضی, خوش, خوشبخت
GT
GD
C
H
L
M
O
hardly
/ˈhɑːd.li/ = ADVERB: بشدت;
USER: به سختی, سختی, به ندرت, به سختی و, به سختی به
GT
GD
C
H
L
M
O
hark
/hɑːk/ = VERB: گوش دادن, استماع کردن, تعلیم از راه گوش دادن;
USER: استماع کردن, گوش دادن, گوش, عطف کردن, تعلیم از راه گوش دادن
GT
GD
C
H
L
M
O
harp
/hɑːp/ = NOUN: چنگ, الک, غربال, سرند;
VERB: چنگ زدن, بصدا در اوردن, ترغیب کردن;
USER: چنگ, چنگ زدن, الک, بصدا در اوردن, ترغیب کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
harps
/härp/ = NOUN: چنگ, الک, غربال, سرند;
VERB: چنگ زدن, بصدا در اوردن, ترغیب کردن;
USER: چنگ,
GT
GD
C
H
L
M
O
has
/hæz/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از;
USER: است, دارد, شده است, کرده است, است که
GT
GD
C
H
L
M
O
haste
/heɪst/ = NOUN: عجله, سرعت, شتاب;
VERB: عجله کردن;
USER: عجله, شتاب, آنچنان شتابان بوده, سرعت, عجله کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
hastening
/ˈheɪ.sən/ = VERB: عجله کردن, شتافتن, تسریع زدن, شتاباندن;
USER: شتاب, تسریع
GT
GD
C
H
L
M
O
hat
/hæt/ = NOUN: کلاه, کلاه کاردینالی;
USER: کلاه, هت, کلاه های, های کلاه, کلاه را
GT
GD
C
H
L
M
O
hate
/heɪt/ = NOUN: نفرت, تنفر, دشمنی, ستیز, اکراه, غل;
VERB: نفرت داشتن از, بیزار بودن, کینه ورزیدن, تنفر داشتن از, عداوت کردن, مشمئز شدن;
USER: نفرت, متنفر, تنفر, آنها بدم میاید, از آنها بدم میاید
GT
GD
C
H
L
M
O
hath
/hæt/ = USER: خداوند, جزء, قطعا, خدا, آنچه
GT
GD
C
H
L
M
O
have
/hæv/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از;
NOUN: مالک;
USER: داشتن, داشته, دارند, دارای, داشته باشند
GT
GD
C
H
L
M
O
haven
/ˈheɪ.vən/ = NOUN: پناهگاه, جای امن, بندرگاه, لنگر گاه;
USER: پناهگاه, پناهگاه های, بندرگاه, جای امن, لنگر گاه
GT
GD
C
H
L
M
O
hay
/heɪ/ = NOUN: علف خشک, یونجه خشک, گیاه خشک کرده, حشک کردن, تختخواب;
VERB: خوراک دادن;
USER: یونجه خشک, یونجه, علف خشک, علوفه خشک, یونجه را
GT
GD
C
H
L
M
O
he
/hiː/ = PRONOUN: او, او, خودش, جانور نر;
USER: او, وی, او به, او را, او در
GT
GD
C
H
L
M
O
head
/hed/ = NOUN: سر, رئيس, راس, رهبر, کله, نوک, سرصفحه, دماغه, سالار;
ADJECTIVE: اصلی, فوقانی, بزرگ;
USER: سر, رئيس, راس, رهبر, کله
GT
GD
C
H
L
M
O
healing
/hiːl/ = VERB: خوب کردن, التیام دادن, شفاء دادن;
USER: شفا, بهبود, بهبودی, ترمیم, التیام
GT
GD
C
H
L
M
O
hear
/hɪər/ = VERB: شنیدن, گوش کردن, گوش دادن به, پذیرفتن, استماع کردن, درک کردن, اطاعت کردن;
USER: شنیدن, بشنوند, بشنود, می شنوید, را بشنود
GT
GD
C
H
L
M
O
heart
/hɑːt/ = NOUN: قلب, دل, مرکز, جوهر, دل و جرات, رشادت, مغز درخت, لب کلام, ضمیر;
VERB: جرات دادن, تشجیع کردن;
USER: قلب, قلبی, دل, های قلبی, قلب را
GT
GD
C
H
L
M
O
hearts
/hɑːt/ = NOUN: قلب, دل, مرکز, جوهر, دل و جرات, رشادت, مغز درخت, لب کلام, ضمیر;
USER: قلب, دل, دلها, قلب های, قلوب
GT
GD
C
H
L
M
O
heat
/hiːt/ = NOUN: گرما, حرارت, گرمی, تندی, اشتیاق, وهله, نوبت, تحریک جنسی زنان, طلب شدن جانور;
VERB: گرم کردن, بهیجان امدن, بر انگیختن;
USER: گرما, حرارت, گرمای, های حرارتی, گرما را
GT
GD
C
H
L
M
O
heav
GT
GD
C
H
L
M
O
heaven
/ˈhev.ən/ = NOUN: بهشت, خدا, گردون, قدرت پروردگار, سپهر, آسمان, آسمان, عرش, فلک, عالم روحانی, هفت طبقه اسمان;
USER: بهشت, آسمان, بهشت است, آسمان را, آسمان به
GT
GD
C
H
L
M
O
heavenly
/ˈhev.ən.li/ = ADJECTIVE: آسمانی, بهشتی, سماوی, علوی, روحانی;
USER: آسمانی, بهشتی, سماوی, علوی, روحانی
GT
GD
C
H
L
M
O
heedless
/ˈhiːd.ləs/ = ADJECTIVE: غافل, بی پروا;
USER: غافل, شنوند, بی پروا, های بی رویه, کشی های بی رویه
GT
GD
C
H
L
M
O
hello
/helˈəʊ/ = INTERJECTION: سلام!, هالو, الو!;
USER: سلام, خوش آمدید, خوش, میهمان گرامی
GT
GD
C
H
L
M
O
help
/help/ = NOUN: کمک, یاری, مساعدت, امداد, نوکر, مزدور, پایمردی;
VERB: کمک کردن, مدد رساندن, سودمند واقع شدن, یاری کردن, مساعدت کردن, همدستی کردن, بهتر کردن، چاره کردن;
USER: کمک, کمک کند, کمک به, به کمک, یاری
GT
GD
C
H
L
M
O
helpless
/ˈhelp.ləs/ = ADJECTIVE: درمانده, بی چاره, موردحمایت, نا گزیر, زله, فرومانده, سر گردان;
USER: درمانده, ناتوان, درماندگی, بی چاره, موردحمایت
GT
GD
C
H
L
M
O
hence
/hens/ = ADVERB: از این رو, بنابر این, از این جهت, پس از این;
CONJUNCTION: یعنی;
USER: از این رو, این رو, در نتیجه, از اینرو, از این رو به
GT
GD
C
H
L
M
O
henceforth
/ˌhensˈfɔːθ/ = ADVERB: از این پس, سپس, زین سپس, از این ببعد;
USER: از این پس, پس, این پس, از این ببعد, زین سپس
GT
GD
C
H
L
M
O
hens
/hen/ = NOUN: مرغ, مرغ خانگی, ماکیان;
USER: مرغ, مرغ ها, قطعه مرغ, تخم مرغ, تخم مرغ های مرغان
GT
GD
C
H
L
M
O
her
/hɜːr/ = PRONOUN: اورا, باو, مال او, ... او, ان زن را, خودمانی;
USER: او, او را, خود را, به او, خود را به
GT
GD
C
H
L
M
O
herald
/ˈher.əld/ = NOUN: قاصد, منادی, پیشرو, جارچی, خبر رسان, جلو دار;
VERB: اعلام کردن, راهنمایی کردن, از امدن یا وقوع چیزی خبر دادن;
USER: قاصد, منادی, جارچی, خبر رسان, جلو دار
GT
GD
C
H
L
M
O
here
/hɪər/ = ADVERB: اینجا, در این جا, اکنون, در این موقع, در این باره, بدین سو;
USER: اینجا, در اینجا, به اینجا, اینجا به, در اینجا به
GT
GD
C
H
L
M
O
hey
/heɪ/ = INTERJECTION: هی, اهای, ای, وه, هلا, های;
USER: هی, سلام, با سلام, آهای, اهای
GT
GD
C
H
L
M
O
high
/haɪ/ = ADJECTIVE: عالی, زیاد, بلند, مرتفع, گزاف, بلند پایه, رفیع, متعال, علوی, رشید, وافرگران;
NOUN: جای مرتفع;
USER: زیاد, بالا, بلند, بالا است, عالی
GT
GD
C
H
L
M
O
highest
/hī/ = USER: بالاترین, بیشترین, با بالاترین, بالاترین میزان, بالاترین سطح
GT
GD
C
H
L
M
O
hill
/hɪl/ = NOUN: تپه, ماهور, تل, توده, پشته;
VERB: توده کردن, انباشتن;
USER: تپه, تپه ای, تپه ها, تپه های, تپه به
GT
GD
C
H
L
M
O
hills
/hɪl/ = NOUN: تپه, ماهور, تل, توده, پشته;
USER: تپه, تپه ها, تپه های, فراز تپه, از تپه
GT
GD
C
H
L
M
O
him
/hɪm/ = PRONOUN: او را, به او, به او;
USER: او را, او, به او, از او, او را به
GT
GD
C
H
L
M
O
his
/hɪz/ = PRONOUN: برای او, مال او, ... او, مال انمرد, خودمانی, ضمیر ملکی سوم شخص مفردمذکر;
USER: او, خود, خود را, او را, خود را به
GT
GD
C
H
L
M
O
history
/ˈhɪs.tər.i/ = NOUN: تاریخچه, تاریخ, سابقه, پیشینه, بیمارنامه;
USER: تاریخ, سابقه, تاریخچه, تاریخی, سابقه ای
GT
GD
C
H
L
M
O
hither
/ˈhɪð.ər/ = ADVERB: اینجا, به اینجا;
ADJECTIVE: اینطرفی;
USER: اینجا, اینطرفی, به اینجا
GT
GD
C
H
L
M
O
hold
/həʊld/ = VERB: نگه داشتن, نگاه داشتن, گرفتن, در دست داشتن, چسبیدن, منعقد کردن, باز داشتن, جا گرفتن, تصرف کردن;
NOUN: نگاهداری;
USER: نگه داشتن, نگه, نگه دارید, نگه دارد, را نگه
GT
GD
C
H
L
M
O
holly
/ˈhɒl.i/ = NOUN: راج;
USER: راج, هالی, مقدس, مقدس جامعه, درخت راج
GT
GD
C
H
L
M
O
holy
/ˈhəʊ.li/ = ADJECTIVE: مقدس, منزه وپاکدامن, وقف شده;
NOUN: خدا, تعالی;
USER: مقدس, مقدس را, مقدس است, های مقدس
GT
GD
C
H
L
M
O
home
/həʊm/ = NOUN: خانه, وطن, موطن, میهن, شهر, اقامت گاه;
ADJECTIVE: بطرف خانه;
VERB: بخانه برگشتن, خانه دادن, منزل دادن;
USER: خانه, صفحه اصلی, منزل, به خانه, وطن
GT
GD
C
H
L
M
O
hopalong
= VERB: روی یک پا جستن;
USER: hopalong,
GT
GD
C
H
L
M
O
hope
/həʊp/ = NOUN: امید, امیدواری چشم داشت, چشم انتظاری;
VERB: انتظار داشتن, ارزو داشتن, امیدوار بودن, پشت گرمی داشتن به;
USER: امید, امیدوارم, امیدواریم, امیدوار, امیدوارم که
GT
GD
C
H
L
M
O
hopes
/həʊp/ = NOUN: امید, امیدواری چشم داشت, چشم انتظاری;
USER: امیدوار, امیدوار است, امیدوار است که, امیدوار است بتواند, امیدوار است که بتواند
GT
GD
C
H
L
M
O
horse
/hɔːs/ = NOUN: اسب, اسب, سواره نظام, قوه اسب, ماشین بخار و غیره, پارگی;
ADJECTIVE: اسبی, وابسته به اسب;
VERB: اسب دار کردن, سوار اسب کردن, اسب دادن به, بالا بردن, برپشت سوار کردن, شلاق زدن, بدوش کشیدن, سواری کردن;
USER: اسب, اسبی, اسب به, اسب در
GT
GD
C
H
L
M
O
hosanna
/həʊˈzæn.ə/ = NOUN: هلهله;
USER: حمد, هلهله, هوشیعانا
GT
GD
C
H
L
M
O
host
/həʊst/ = NOUN: میزبان, دسته, سپاه, صاحبخانه, مهمانخانه دار, خانه دار, ازدحام, مهمان دار, انگل دار, خواجه, گروه;
USER: میزبان, های میزبان, میزبان را, میزبان در, میزبان از
GT
GD
C
H
L
M
O
hosts
/həʊst/ = NOUN: میزبان, دسته, سپاه, صاحبخانه, مهمانخانه دار, خانه دار, ازدحام, مهمان دار, انگل دار, خواجه, گروه;
USER: میزبان, میزبان های, میزبان ها, از میزبان, های میزبان
GT
GD
C
H
L
M
O
hotel
/həʊˈtel/ = NOUN: هتل, مسافرخانه, مهمانخانه;
USER: هتل, هتل ها, هتلی, در هتل, هتل و
GT
GD
C
H
L
M
O
hours
/aʊər/ = NOUN: ساعت, وقت, مدت کم;
USER: ساعت, ساعات, ساعت در, ساعت به, ساعت است
GT
GD
C
H
L
M
O
hovering
/ˈhɒv.ər/ = ADJECTIVE: معلق در هوا, معلق;
USER: معلق در هوا, معلق, معلق در هوا در, معلق بالای, معلق در هوا به
GT
GD
C
H
L
M
O
how
/haʊ/ = ADVERB: چگونه, چگونگی, چه, چطور, چنانکه, از چه طریق, به چه سبب;
NOUN: چگونگی, طرز, روش, راه, کیفیت, سان, متد;
USER: چگونه, چگونگی, چه, چطور, طرز
GT
GD
C
H
L
M
O
human
/ˈhjuː.mən/ = ADJECTIVE: انسانی, وابسته بانسان, دارای خوی انسانی;
NOUN: شخص;
USER: انسانی, انسان, بشر را, بشر در, انسان را
GT
GD
C
H
L
M
O
hung
/hʌŋ/ = ADJECTIVE: اویخت, اویخته;
VERB: زمان ماضی فعل;
USER: آویزان, آویخته, را قطع کرد, آویخته شده, آویزان می
GT
GD
C
H
L
M
O
i
/aɪ/ = PRONOUN: من, خودم, اول شخص مفرد;
NOUN: نهمین حرف الفبای انگلیسی;
USER: من, من به, که من, من در, من از
GT
GD
C
H
L
M
O
if
/ɪf/ = CONJUNCTION: اگر, چنانچه, چه, هر گاه, کاش, ایا, خواه, هر وقت, ای کاش, بفرض;
NOUN: شرط, تصور;
USER: اگر, در صورت, در صورتی, چنانچه
GT
GD
C
H
L
M
O
imparts
/ɪmˈpɑːt/ = VERB: افشاء کردن, رساندن, سهم دادن, ابلاغ کردن, بیان کردن, بهرهمند ساختن, افاضه کردن;
USER: گویا, دادن, منتقل, آشکار, شیکر
GT
GD
C
H
L
M
O
in
/ɪn/ = PREPOSITION: به, از, با, توی, هنگام, روی, بر حسب, در ظرف, بالای, نزدیک, اندر, در توی, بطرف, نزدیک ساحل;
USER: به, در, را در, از, با
GT
GD
C
H
L
M
O
incarnate
/ɪnˈkɑː.nət/ = ADJECTIVE: مجسم, دارای شکل جسمانی, برنگ گوشتی;
VERB: مجسم کردن, صورت خارجی دادن;
USER: مجسم, مجسم کردن, دارای شکل جسمانی, برنگ گوشتی, صورت خارجی دادن
GT
GD
C
H
L
M
O
incense
/ˈɪn.sens/ = VERB: بخور دادن به, تحریک کردن, تهییج کردن, خشمگین کردن;
NOUN: بخور خوشبو;
USER: بخور خوشبو, بخور دادن, بخور دادن به, بخور, تحریک کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
infant
/ˈɪn.fənt/ = NOUN: کودک, طفل, بچه, بچه کمتر از هفت سال;
ADJECTIVE: غیر بالغ;
USER: کودک, نوزاد, طفل, نوزاد را, نوزاد به
GT
GD
C
H
L
M
O
infest
/ɪnˈfest/ = VERB: فراوان بودن در, هجوم کردن در, ول نکردن;
USER: فراوان بودن در, هجوم, آلوده, هجوم کردن در, فراوان بودن
GT
GD
C
H
L
M
O
ing
/-ɪŋ/ = USER: نشستند, کردن, داری, دادن, شود
GT
GD
C
H
L
M
O
intent
/ɪnˈtent/ = NOUN: قصد, نیت, منظور, مفاد, تصمیم, فکر, عمد, مرام, معنی;
ADJECTIVE: مصمم;
USER: قصد, نیت, منظور, مصمم, تصمیم
GT
GD
C
H
L
M
O
into
/ˈɪn.tuː/ = PREPOSITION: به, توی, بسوی, نسبت به, در میان, بطرف, اندر, در ظرف;
USER: به, را, را به, را در, به داخل
GT
GD
C
H
L
M
O
is
/ɪz/ = VERB: است، هست;
USER: است, باشد, می باشد, شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
it
/ɪt/ = PRONOUN: آن, ان, او, ان چیز, ان جانور;
USER: آن, از آن, در آن, آن را به, به آن
GT
GD
C
H
L
M
O
its
/ɪts/ = PRONOUN: مال آن, مال ان, خودمانی, ... آن;
USER: آن, خود, خود را, آن را, آن در
GT
GD
C
H
L
M
O
ivy
/ˈaɪ.vi/ = NOUN: پیچک, پاپیتال, عشقه چشم خروس, لبلاب;
USER: پیچک, پیچک ها, پاپیتال, لیگ آیوی, عشقه چشم خروس
GT
GD
C
H
L
M
O
jingle
/ˈdʒɪŋ.ɡl̩/ = NOUN: صدای جرنگ جرنگ, طنین زنگ;
VERB: طنین زنگ ایجاد کردن, جرنگیدن, جرنگ جرنگ کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
join
/dʒɔɪn/ = VERB: پیوستن, متصل کردن, پیوند زدن, ازدواج کردن, گراییدن, متحد کردن, پا گذاشتن, در مجاورت بودن;
USER: پیوستن, ملحق, بپیوندید, بپیوندند, ملحق شدن
GT
GD
C
H
L
M
O
jolly
/ˈdʒɒl.i/ = ADJECTIVE: با نشاط, خوشحال, شوخ, بذلهگو;
ADVERB: خیلی;
USER: با نشاط, نشاط, خوشحال, بذلهگو, شوخ
GT
GD
C
H
L
M
O
joy
/dʒɔɪ/ = NOUN: لذت, سرور, مسرت, حظ, خوشی, خرسندی, طرب, فرح;
VERB: شادی کردن, خوشی کردن, لذت بردن از, خوشحال کردن, خوشی دادن, مشعوف ساختن;
USER: لذت, شادی, خوشی, سرور, مسرت
GT
GD
C
H
L
M
O
joyful
/ˈdʒɔɪ.fəl/ = ADJECTIVE: شاد, خوشحال;
USER: شاد, شادی بخش, با نشاط, نشاط, لذت بخش
GT
GD
C
H
L
M
O
joyous
/ˈdʒɔɪ.əs/ = USER: شادی, شاد, مسرت بخشی, مسرت بخش, مسرت بخشی بود
GT
GD
C
H
L
M
O
just
/dʒʌst/ = ADVERB: فقط, تنها, عینا, در همان دم, اندکی پیش;
ADJECTIVE: درست, عادل, منصفانه, منصف, مقتضی, باانصاف;
NOUN: دادگر;
USER: فقط, تنها, درست, فقط به, عادل
GT
GD
C
H
L
M
O
keep
/kiːp/ = VERB: نگاه داشتن, حفظ کردن, ادامه دادن, نگه داری کردن, اداره کردن, مداومت بامری دادن, جلو گیری کردن;
NOUN: حفاظت, نگاهداری, توجه, امانت داری, علوفه;
USER: نگاه داشتن, حفظ, نگه داشتن, نگه دارید, را نگه دارید
GT
GD
C
H
L
M
O
keeping
/ˈkiː.pɪŋ/ = NOUN: نگهداری, توافق;
USER: نگهداری, نگه داشتن, حفظ, نگاه داشتن, که نگه داشتن
GT
GD
C
H
L
M
O
kids
/kɪd/ = NOUN: بچه, کودک, بزغاله, کوچولو, بچه کوچک, چرم بزغاله;
USER: بچه ها, بچه, کودکان, بچه های, بچه ها را
GT
GD
C
H
L
M
O
kin
/kɪn/ = NOUN: قوم و خویش, خویشی, خویشاوند, خویش و قوم;
USER: قوم و خویش, خویشاوند, نزدیک ترین خویشاوندان, خویشاوندان نزدیک, خویش و قوم
GT
GD
C
H
L
M
O
kind
/kaɪnd/ = NOUN: نوع, گونه, جنس, جور, دسته, قسم, طرز, کیفیت;
ADJECTIVE: مهربان, خوب, با محبت, مشفق;
USER: نوع, گونه, مهربان, جور, جنس
GT
GD
C
H
L
M
O
kindness
/ˈkaɪnd.nəs/ = NOUN: مهربانی, محبت, لطف, خوبی, مرحمت, خوش قلبی, مروت, خدمت;
USER: مهربانی, محبت, لطف, محبت را, محبت به
GT
GD
C
H
L
M
O
king
/kɪŋ/ = NOUN: پادشاه, شاه, سلطان, شهریار, خسرو;
USER: پادشاه, شاه, سلطان, پادشاه به
GT
GD
C
H
L
M
O
kings
/kɪŋ/ = NOUN: پادشاه, سلطان, شاه, شهریار, خسرو;
USER: پادشاهان, شاهان, پادشاه, پادشاهان را
GT
GD
C
H
L
M
O
kiss
/kɪs/ = NOUN: بوسه, بوس, ماچ;
VERB: بوسیدن, بوسه گرفتن از, ماچ کردن;
USER: بوسه, بوسیدن, بوس, ماچ
GT
GD
C
H
L
M
O
knee
/niː/ = NOUN: زانو, زانویی, خم, پیچ, دو شاخه;
VERB: زانو دار کردن;
USER: زانو, زانوی, مفصل زانو, زانو را
GT
GD
C
H
L
M
O
kneeled
/nēl/ = USER: زانو زد,
GT
GD
C
H
L
M
O
knew
/njuː/ = VERB: دانستن, شناختن;
USER: می دانستند, می دانستم, می دانستم که, را می دانستند, می دانستند که
GT
GD
C
H
L
M
O
know
/nəʊ/ = VERB: دانستن, شناختن, خبر داشتن, اگاه بودن;
USER: دانستن, دانم, می دانیم, می دانید, می دانند
GT
GD
C
H
L
M
O
knows
/nəʊ/ = USER: می داند, داند, می داند که, نمی داند, کسی می داند
GT
GD
C
H
L
M
O
la
/lɑː/ = NOUN: لا, نت ششم کلید دیاتونیک;
USER: لا, LA, لس آنجلس, لوس آنجلس, در لس آنجلس
GT
GD
C
H
L
M
O
ladies
/ˈleɪ.dizˌmæn/ = USER: Ladies-phrase, Ladies;
USER: خانم ها, خانمها, بانوان, خانم, از بانوان
GT
GD
C
H
L
M
O
lads
/lad/ = NOUN: پسر بچه, غلام, جوانک;
USER: بیابان,
GT
GD
C
H
L
M
O
laid
/leɪd/ = VERB: گذاردن, دفن کردن, تخم گذاردن, طرح کردن;
USER: گذاشته, گذاشته شده, پیریزی کرده, گذاشته است, را پیریزی
GT
GD
C
H
L
M
O
lament
/ləˈment/ = VERB: ضجه و زاری کردن, تاسف خوردن, زاریدن, سوگواری کردن;
NOUN: ضجه;
USER: ضجه و زاری کردن, ضجه, تاسف خوردن, زاریدن, سوگواری کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
land
/lænd/ = NOUN: زمین, سرزمین, خشکی, خاک, دیار, بر;
VERB: پیاده شدن, رسیدن, به خشکی امدن, بزمین نشستن, فرود امدن;
USER: زمین, سرزمین, زمین های, از زمین, خشکی
GT
GD
C
H
L
M
O
lanes
/leɪn/ = NOUN: کوچه, راه باریک, راه دریایی, گلو, نای, خط سیر هوایی;
USER: خطوط, مسیرهای, کوچه, کوچه های, خطوط عبور
GT
GD
C
H
L
M
O
lang
= USER: زبان, لنگ, لانگ, ارسال به دوست, Lang در
GT
GD
C
H
L
M
O
lank
/læŋk/ = ADJECTIVE: نحیف
GT
GD
C
H
L
M
O
lap
/læp/ = VERB: لیس زدن, شلپ شلپ کردن, حریصانه خوردن, تاه کردن, با صدا چیزی خوردن, پیچیدن;
NOUN: محل نشو ونما, دامن لباس, لبه لباس;
USER: لیس زدن, شلپ شلپ کردن, محل نشو ونما, حریصانه خوردن, دامن لباس
GT
GD
C
H
L
M
O
lasses
/las/ = NOUN: زن جوان, دختر;
USER: موارد,
GT
GD
C
H
L
M
O
last
/lɑːst/ = ADJECTIVE: آخر, اخیر, اخرین, بازپسین, پسین, قطعی, یک کلام;
NOUN: طاقت;
VERB: دوام داشتن, دوام کردن, طول کشیدن, به درازا کشیدن, پایستن;
USER: آخر, آخرین, گذشته, تاریخ و زمان آخرین, اخیر
GT
GD
C
H
L
M
O
late
/leɪt/ = ADJECTIVE: دیر, مرحوم, اخیر, گذشته, تازه, کند;
ADVERB: اخیرا, تا دیر وقت, تا دیرگاه, بیگاه;
USER: دیر, اواخر, در اواخر, اواخر سال, مرحوم
GT
GD
C
H
L
M
O
laud
/lɔːd/ = NOUN: ستایش;
VERB: ستایش کردن, تمجید کردن, مدح کردن, علم کردن;
USER: ستایش, ستایش کردن, تمجید کردن, مدح کردن, علم کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
laugh
/lɑːf/ = NOUN: خنده, صدای خنده;
VERB: خندیدن, خندان بودن, خنده کردن;
USER: خندیدن, خنده, بخندی, یادت بیاد که, باز هم بخندی
GT
GD
C
H
L
M
O
laughing
/laf/ = ADJECTIVE: خندان;
USER: خندان, خنده, خندیدن, خنده آور, خنده در
GT
GD
C
H
L
M
O
lay
/leɪ/ = ADJECTIVE: غیر روحانی, غیر متخصص, غیر فنی, ناویژه کار, خارج از سلک روحانیت;
VERB: گذاردن, دفن کردن, تخم گذاردن, طرح کردن;
NOUN: داستان منظوم, اهنگ ملودی, الحان, جالس;
USER: غیر روحانی, وضع, دراز, گذاردن, دراز کشیده
GT
GD
C
H
L
M
O
laying
/leɪ/ = VERB: گذاردن, دفن کردن, تخم گذاردن, طرح کردن;
USER: تخمگذار, تخمگذار به, های تخمگذار, تخم گذار, تخمگذار در
GT
GD
C
H
L
M
O
lays
/leɪ/ = NOUN: داستان منظوم, اهنگ ملودی, الحان, جالس;
USER: می گذارد, میسازد, گذارد, لم میدهد, را میسازد
GT
GD
C
H
L
M
O
leading
/ˈliː.dɪŋ/ = ADJECTIVE: برجسته, عمده, پیشتاز, مقدم, پیشین;
NOUN: هدایت, نفوذ, راهنمایی;
USER: برجسته, که منجر, هدایت, عمده, پیشتاز
GT
GD
C
H
L
M
O
leads
/liːd/ = NOUN: سرب, هدایت, رهبری, تقدم, پیش افت, راهنمایی, سبقت, شاقول گلوله, سر پوش, راه آب, مدرک;
USER: منجر می شود, منجر, منجر می, منجر به, منجر میشود
GT
GD
C
H
L
M
O
league
/liːɡ/ = NOUN: اتحادیه, پیمان, اتحاد, گروه ورزشی;
VERB: متحد کردن, هم پیمان شدن;
USER: اتحادیه, لیگ, در لیگ, های لیگ, لیگ برتر
GT
GD
C
H
L
M
O
lean
/lēn/ = ADJECTIVE: لاغر, ضعیف, اندک, نزار, نحیف, کم سود;
VERB: تکیه کردن, تکیه زدن, کج شدن, خم شدن, پشت دادن, پشت گرمی داشتن;
USER: خم, تکیه, اونوقت, اونوقت همه, تکیه می
GT
GD
C
H
L
M
O
leaping
/liːp/ = VERB: جستن, دویدن, خیز زدن, جفت زدن;
USER: جهش, پرش, جهش ----, جهش کرده, جهش با
GT
GD
C
H
L
M
O
least
/liːst/ = ADJECTIVE: کمترین, اقل, کوچکترین, خردترین;
USER: کمترین, حداقل, کم, دست کم, اقل
GT
GD
C
H
L
M
O
leaves
/liːvz/ = NOUN: برگها;
USER: برگها, برگ, را ترک, برگ های, ترک می کند
GT
GD
C
H
L
M
O
less
/les/ = ADJECTIVE: کمتر, کمتر, کوچکتر, پست تر, اصغر;
USER: کمتر, کمتری, کمتر از, کمتر است
GT
GD
C
H
L
M
O
let
/let/ = VERB: اجازه دادن, گذاشتن, اجاره دادن, رها کردن, ول کردن, اجاره رفتن, درنگ کردن;
NOUN: مانع, انسداد, اجاره دهی;
USER: اجازه, اجازه دهید, اجازه بدهید, اجازه می, اجازه دهید به
GT
GD
C
H
L
M
O
lie
/laɪ/ = NOUN: دروغ, کذب, وضع, افتادن, چگونگی, خلاف;
VERB: دروغ گفتن, خوابیدن, دراز کشیدن, ماندن, قرار گرفتن, سخن نادرست گفتن, واقع شدن, موقتا ماندن;
USER: دروغ, دراز, دروغ گفتن, دراز می کشید, دروغ می
GT
GD
C
H
L
M
O
lies
/laɪ/ = NOUN: دروغ, کذب, وضع, افتادن, چگونگی, خلاف;
USER: نهفته است, نهفته, دروغ, اکاذیب, دروغ ها
GT
GD
C
H
L
M
O
life
/laɪf/ = NOUN: زندگی, عمر, حیات, جان, زیست, دوران زندگی, دوام, حبس ابد, رمق, مدت;
USER: زندگی, عمر, حیات, جان, زندگی است
GT
GD
C
H
L
M
O
light
/laɪt/ = NOUN: نور, چراغ, پرتو, تابش;
ADJECTIVE: روشن, سبک, کم, خفیف, سبک وزن, اندک, تابان;
VERB: روشن کردن;
USER: نور, سبک, روشن, چراغ, پرتو
GT
GD
C
H
L
M
O
lights
/ˌlaɪtsˈaʊt/ = NOUN: ریه جانوران, شش, لباس های روشن;
USER: چراغ, چراغ های, نور, چراغ ها, چراغهای
GT
GD
C
H
L
M
O
like
/laɪk/ = ADJECTIVE: مانند, همچون, همانند, شبیه;
CONJUNCTION: مثل;
PREPOSITION: مثل, چون, سان, چنان;
NOUN: نظیر;
ADVERB: بسان;
VERB: دوست داشتن;
USER: مانند, مثل, شبیه, همچون, چون
GT
GD
C
H
L
M
O
lily
/ˈlɪl.i/ = NOUN: زنبق, سوسن سفید, سوسن, زنبق رشتی;
USER: زنبق, لیلی, سوسن, گل سوسن, سوسن سفید
GT
GD
C
H
L
M
O
line
/laɪn/ = NOUN: خط, سطر, مسیر, رده, ردیف, رشته, سیم, بند, طرح, جاده;
VERB: پوشاندن, خط کشیدن;
USER: خط, سطر, از خط, در خط, رده
GT
GD
C
H
L
M
O
list
/lɪst/ = NOUN: فهرست, جدول, سیاهه, شیار, سجاف, کنار, نرده, کجی;
VERB: فهرست کردن, شیار کردن, اماده کردن, کج کردن;
USER: فهرست, لیست, لیستی, فهرستی, در لیست
GT
GD
C
H
L
M
O
listen
/ˈlɪs.ən/ = VERB: گوش دادن, شنیدن, پذیرفتن, استماع کردن, پیروی کردن از;
USER: گوش دادن, گوش, گوش دهید, شنیدن, گوش دادن به
GT
GD
C
H
L
M
O
little
/ˈlɪt.l̩/ = ADJECTIVE: کوچک, کم, اندک, ناچیز, کوتاه, ریز, خرد, مختصر, جزئي, حقیر;
ADVERB: اندک, قدری;
USER: کوچک, کمی, کم, اندک, کمی در
GT
GD
C
H
L
M
O
live
/lɪv/ = ADJECTIVE: زنده, سرزنده, موثر, دایر;
VERB: زندگی کردن, زیستن, زنده بودن, منزل کردن, سکون کردن;
USER: زنده, زندگی می کنند, زندگی کردن, زیستن
GT
GD
C
H
L
M
O
lived
/ˌʃɔːtˈlɪvd/ = VERB: زندگی کردن, زیستن, زنده بودن, منزل کردن, سکون کردن;
USER: زندگی می کردند, زندگی, زندگی می, زندگی کرده, زندگی می کرد
GT
GD
C
H
L
M
O
lives
/laɪvz/ = NOUN: زندگی, عمر, حیات, جان, زیست, دوران زندگی, دوام, حبس ابد, رمق, مدت;
USER: زندگی, جان, زندگی می کند, زندگی می, در زندگی
GT
GD
C
H
L
M
O
load
/ləʊd/ = NOUN: بار, محموله, کوله بار, مسئوليت, بار الکتریکی, عملکرد ماشین یا دستگاه;
VERB: بار کردن, بار زدن, پر کردن, گرانبار کردن, بار گیری شدن, تفنگ یا سلاحی را پر کردن;
USER: بار, لود, بار کردن, لود شدن, بار به
GT
GD
C
H
L
M
O
logs
/lɒɡ/ = NOUN: لگاریتم, کارنامه, کنده, سفرنامهکشتی, گزارش سفرنامه کشتی, گزارش سفر هواپیما, قطعهای از درخت که اره نشده, سرعت سنجکشتی, صورت عملیات, گزارش روزانه عملیات هيئت یا عملیات موتور یا ماشین و غیره;
USER: سیاهههای مربوط, سیاهههای مربوط به, سیاهههای, لاگ, سیاههها
GT
GD
C
H
L
M
O
long
/lɒŋ/ = ADJECTIVE: بلند, طولانی, دراز, طویل, دیر, مدید, مفصل, کشیده, متوالی, ژرف;
ADVERB: گذشته از وقت;
VERB: اشتیاق داشتن, میل داشتن, ارزوی چیزی را داشتن, مناسب بودن;
USER: طولانی, بلند, دراز, های طولانی, طولانی مدت
GT
GD
C
H
L
M
O
longer
/lɒŋ/ = USER: دیگر, طولانی تر, طولانی, طولانی تری, دیگر به
GT
GD
C
H
L
M
O
look
/lʊk/ = NOUN: نگاه, ظاهر, نظر, قیافه;
VERB: نگاه کردن, دیدن, نگریستن, پاییدن, چشم را بکار بردن, وانمود کردن, بنظر امدن، مراقب بودن;
USER: نگاه, نگاه کنید, نظر, ظاهر, نگاه کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
looked
/lʊk/ = VERB: نگاه کردن, دیدن, نگریستن, پاییدن, چشم را بکار بردن, وانمود کردن, بنظر امدن، مراقب بودن;
USER: نگاه, نگاه کرد, نگاه کردم, نگاه می, نظر می رسید
GT
GD
C
H
L
M
O
lord
/lɔːd/ = NOUN: ارباب, لرد, صاحب, مالک, شاهزاده, خدیو, سید;
VERB: حکمروایی کردن, مانند لرد رفتار کردن, عنوان لردی دادن به;
USER: خداوند, پروردگار, ارباب, صاحب, لرد
GT
GD
C
H
L
M
O
lords
/lɔːd/ = NOUN: ارباب, لرد, صاحب, مالک, شاهزاده, خدیو, سید;
USER: لرد, اربابان, سالاران, ارباب, لرد های
GT
GD
C
H
L
M
O
lot
/lɒt/ = NOUN: قطعه, قرعه, سهم, سرنوشت, چندین, قسمت, محوطه, قطعه زمین, بخش;
ADVERB: خیلی, بسیار, بسی;
USER: خیلی, بسیاری, زیادی, تعداد زیادی, بسیار
GT
GD
C
H
L
M
O
love
/lʌv/ = NOUN: عشق, محبت, مهر, معشوقه, مهربانی, خاطرخواهی;
VERB: دوست داشتن, عشق داشتن;
USER: عشق, دوست دارم, را دوست دارم, را دوست, دوست داشتن
GT
GD
C
H
L
M
O
loved
/ləv/ = ADJECTIVE: محبوب, معشوق, دلپذیر;
USER: محبوب, دوست, دوست داشتنی, را دوست داشت, مورد علاقه ات
GT
GD
C
H
L
M
O
loving
/ˈlʌv.ɪŋ/ = ADJECTIVE: عاشق, دوستدار, با محبت, محبت امیز, خاطرخواه, صمیمی;
USER: عاشق, دوست داشتن, با محبت, عشق ورزیدن به, دوستدار
GT
GD
C
H
L
M
O
low
/ləʊ/ = ADJECTIVE: پایین, کم, اندک, اهسته, افتاده, فروتن, محقر, پست, پست ومبتذل;
ADVERB: پایین;
NOUN: پایین, صدای گاو;
VERB: صدای گاو کردن;
USER: کم, پایین, کم است, پایین است, اندک
GT
GD
C
H
L
M
O
lowing
/ləʊ/ = VERB: صدای گاو کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
lowly
/ˈləʊ.li/ = ADJECTIVE: پست, افتاده, بی ادب, عاری از خیال, دون, صغیر;
ADVERB: بطور پست;
USER: پست, بی ادب, افتاده, دون, عاری از خیال
GT
GD
C
H
L
M
O
lullaby
/ˈlʌl.ə.baɪ/ = NOUN: لالایی;
VERB: لالایی خواندن;
USER: لالایی, می زد لالایی, زد لالایی, لالاییه, آوای لالایی
GT
GD
C
H
L
M
O
lyrics
/ˈlɪr.ɪk/ = NOUN: موسیقی یا شعربزمی;
USER: اشعار, شعر, متن ترانه, ترانه ها, متن ترانه ها
GT
GD
C
H
L
M
O
m
= NOUN: سیزدهمین حرف الفبای انگلیسی, هر چیزی بشکل حرف م;
USER: متر, M, م, متر است, M را
GT
GD
C
H
L
M
O
made
/meɪd/ = ADJECTIVE: ساخته, مصنوع, تربیت شده, معمول;
USER: ساخته, ساخته شده, شده, ساخته شده است, شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
maids
/meɪd/ = NOUN: دوشیزه, باکره, دختر باکره, خاده;
USER: دوشیزه به او عوض, خدمتکاران, های دوشیزه به او عوض, خدمتکار, ندیمه
GT
GD
C
H
L
M
O
make
/meɪk/ = NOUN: ساخت, نظیر, ساختمان;
VERB: ساختن, درست کردن, ایجاد کردن, انجام دادن, بوجود اوردن, تصنیف کردن, باعی شدن, وادار یا مجبور کردن, تاسیس کردن, گاییدن;
USER: ساخت, را, ایجاد, ساختن, را در
GT
GD
C
H
L
M
O
makes
/meɪk/ = NOUN: ساخت, نظیر, ساختمان;
USER: می سازد, باعث, باعث می شود, می کند, را می سازد
GT
GD
C
H
L
M
O
making
/ˈmeɪ.kɪŋ/ = NOUN: ساخت, ترکیب, ساختمان, مایه کامیابی;
USER: ساخت, گیری, ساختن, از ساخت, به ساخت
GT
GD
C
H
L
M
O
man
/mæn/ = NOUN: انسان, مرد, مردی, بشر, فرد, شخص, آدم, نفر, شوهر, رفیق, ادمی, نوکر, مهره شطرنج;
VERB: اداره کردن, گرداندن;
USER: مرد, انسان, مردی, بشر, شخص
GT
GD
C
H
L
M
O
manger
/ˈmeɪn.dʒər/ = NOUN: اخور;
USER: اخور, آخور, مدیر, تولد عیسی
GT
GD
C
H
L
M
O
mankind
/mænˈkaɪnd/ = NOUN: مردم, بشر, بشریت, نوع انسان, جنس بشر, نژاد انسان;
USER: بشر, مردم, بشریت, نوع بشر, انسان ها
GT
GD
C
H
L
M
O
mark
/märk/ = NOUN: علامت, نشانه, مارک, نمره, نشان, مرز, علامت مخصوص, خط, داغ;
VERB: علامت گذاردن, نشان کردن, علامت گذاشتن;
USER: علامت, علامت گذاری, خوانده شده را علامت, علامت گذاری به عنوان, از علامت,
GT
GD
C
H
L
M
O
master
/ˈmɑː.stər/ = NOUN: استاد, ارباب, صاحب, سرور, کارفرما, مدیر, رئيس, چیره دست, دانشور;
VERB: استاد شدن;
ADJECTIVE: چیره دست, برجسته;
USER: استاد, کارشناسی ارشد, ارباب, صاحب, سرور
GT
GD
C
H
L
M
O
matin
/ˈmatnz/ = NOUN: صبحی, نغمه سحری;
USER: صبحی, از متین, دوستان متین, حبلالمتین,
GT
GD
C
H
L
M
O
may
/meɪ/ = VERB: میتوان, امکان داشتن, توانایی داشتن, قادر بودن, ایکاش;
USER: ممکن است, ممکن, ممکن است به, ممکن است در
GT
GD
C
H
L
M
O
me
/miː/ = PRONOUN: مرا, به من, خودم, بمن;
USER: به من, من, مرا, من را, من به
GT
GD
C
H
L
M
O
mean
/miːn/ = NOUN: میانگین, حد وسط;
ADJECTIVE: متوسط, بدجنس, بد, میانی, اب زیر کاه, خسیس, وسطی, واقع در وسط;
VERB: قصد داشتن, مقصود داشتن;
USER: متوسط, معنی, میانگین, به معنای, به معنی
GT
GD
C
H
L
M
O
meanly
/ˈmiːn.li/ = ADVERB: از روی پستی, بطور بد, خسیسانه;
USER: از روی پستی, روی پستی, پستی, بطور بد, خسیسانه
GT
GD
C
H
L
M
O
meek
/miːk/ = ADJECTIVE: با حوصله, حلیم, فروتن, خاضع, افتاده, بردبار, ملایم, نجیب, مهربان, رام, بی روح;
USER: با حوصله, فروتن, بردبار, خاضع, افتاده
GT
GD
C
H
L
M
O
meet
/miːt/ = NOUN: نشست, جلسه, تقاطع;
VERB: مواجه شدن با, ملاقات کردن, مواجه شدن, پیوستن, مصادف شدن با;
ADJECTIVE: در خور, شایسته, مناسب, دلچسب;
USER: ملاقات, دیدار با, برآورده, پاسخگویی به, دیدار خواهد کرد
GT
GD
C
H
L
M
O
men
/men/ = NOUN: مردها, جنس ذکور;
USER: مردها, مردان, مرد, از مردان, به مردان
GT
GD
C
H
L
M
O
mercy
/ˈmɜː.si/ = NOUN: رحمت, رحم, بخشش, امان, شفقت, مروت;
USER: رحمت, رحم, بخشش, رحمت است, رحمت را
GT
GD
C
H
L
M
O
merrily
/ˈmer.ɪ.li/ = ADVERB: خوش;
USER: خوش, پارو بزن, قایقت, پارو, قایقت را
GT
GD
C
H
L
M
O
merry
/ˈmer.i/ = ADJECTIVE: شاد, سرحال, فراخ, بشاش, مسرور, خوش, خوشحال, شاد کام, خوشدل, پر میوه, شاد دل, خندان;
USER: شاد, فراخ, مسرور, بشاش, پرنشاط
GT
GD
C
H
L
M
O
met
/met/ = ADJECTIVE: تلاقی شده;
USER: ملاقات, ملاقات کرد, ملاقات کرده, ملاقات کردند, را ملاقات
GT
GD
C
H
L
M
O
midnight
/ˈmɪd.naɪt/ = NOUN: نیمه شب, دل شب, نصف شب, تاریکی عمیق;
USER: نیمه شب, نصف شب, نیمه شب در, از نیمه شب, نیمه شب است
GT
GD
C
H
L
M
O
might
/maɪt/ = NOUN: قدرت, توان, زور, توانایی, نیرو, انرژی, توش;
USER: قدرت, ممکن, ممکن است, ممکن است به, توانایی
GT
GD
C
H
L
M
O
mighty
/ˈmaɪ.ti/ = ADJECTIVE: توانا, بزرگ, نیرومند, قوی, مقتدر, زورمند;
USER: توانا, بزرگ, نیرومند, قوی, زورمند
GT
GD
C
H
L
M
O
mild
/maɪld/ = ADJECTIVE: ملایم, معتدل, مهربان, خوش مزاج;
USER: ملایم, خفیف, معتدل, خفیف است, خفیف را
GT
GD
C
H
L
M
O
milking
/milk/ = VERB: دوشیدن, شیره کشیدن از;
USER: شیردوشی, دوشش, شیر دوشی, دوشش در, شیر دوشی دستگاه
GT
GD
C
H
L
M
O
mind
/maɪnd/ = NOUN: ذهن, خاطر, عقل, خیال, ضمیر, خرد, سامان;
VERB: یاداوری کردن, تذکر دادن, مراقب بودن, مواظبت کردن, ملتفت بودن;
USER: ذهن, ذهن می, ذهن متبادر, در ذهن, ذهن متبادر می
GT
GD
C
H
L
M
O
minds
/maɪnd/ = NOUN: ذهن, خاطر, عقل, خیال, ضمیر, خرد, سامان, مشعر;
USER: ذهن, اذهان, افکار, ذهن های, ذهن ها
GT
GD
C
H
L
M
O
mine
/maɪn/ = NOUN: ذهن, خاطر, عقل, خیال, ضمیر, خرد, سامان, مشعر;
USER: مال من, معدن, مین, مرا, خودم
GT
GD
C
H
L
M
O
misfortune
/misˈfArCHən/ = NOUN: بدبختی, بد شانسی, بیچارگی, سیاه بختی;
USER: بدبختی, بد شانسی, مصیبت های, بیچارگی, بدبختی را
GT
GD
C
H
L
M
O
miss
/mɪs/ = NOUN: دوشیزه, خطا;
VERB: از دست دادن, گم کردن, خطا کردن, نداشتن, اشتباه کردن, فاقد بودن, احساس فقدان چیزی را کردن;
USER: از دست, دست, دست ندهید همین, دست ندهید, از دست ندهید همین
GT
GD
C
H
L
M
O
mistletoe
/ˈmɪs.l̩.təʊ/ = NOUN: دارواش, داروش;
USER: دارواش, داروش, داروش را, به دارواش
GT
GD
C
H
L
M
O
mom
/mɒm/ = USER: مادر, مامان, مادرم, مادرم به
GT
GD
C
H
L
M
O
monarch
/ˈmɒn.ək/ = NOUN: پادشاه, سلطان, مرد کلاهدار, خدیو, شهریار, فرمانروای مطلق, خسرو, فرمانده;
USER: پادشاه, مرد کلاهدار, خدیو, فرمانروای مطلق, شهریار
GT
GD
C
H
L
M
O
moon
/muːn/ = VERB: سرگردان بودن, اواره بودن, ماه زده شدن, دیوانه کردن, بیهوده وقت گذراندن, پرسه زدن;
USER: ماه, قمر, ماه را, کره ماه, ماه به
GT
GD
C
H
L
M
O
moor
/mɔːr/ = NOUN: زمین بایر, دشت;
VERB: لنگر انداختن;
USER: لنگر انداختن, اهل شمال افریقا, اهل شمال افریقا ذغال, زمین بایر, دشت
GT
GD
C
H
L
M
O
more
/mɔːr/ = ADVERB: بیشتر, بیش, بعلاوه;
ADJECTIVE: زیادتر;
USER: بیشتر, بیش, تر, بیشتری, بیشتر در
GT
GD
C
H
L
M
O
morn
/mɔːn/ = NOUN: صبحدم, سحرگاه;
USER: صبحدم, صبح, رابا صبح, سحرگاه, بامداد
GT
GD
C
H
L
M
O
morning
/ˈmɔː.nɪŋ/ = NOUN: صبح, بامداد;
USER: صبح, صبح روز, روز صبح, امروز صبح, بامداد
GT
GD
C
H
L
M
O
mortals
/ˈmɔː.təl/ = NOUN: انسان;
USER: فنا, فانی, میرندگان, انسان, فنا هستند
GT
GD
C
H
L
M
O
mother
/ˈmʌð.ər/ = NOUN: مادر, مام, ننه, والده, اصل, سر چشمه;
VERB: مادری کردن, پروردن;
USER: مادر, مادرش, مادر به, از مادر, مادر و
GT
GD
C
H
L
M
O
mountain
/ˈmaʊn.tɪn/ = NOUN: کوه, کوهستان, کوهستانی;
USER: کوه, کوهستان, کوهستانی, کوه های, رشته کوه
GT
GD
C
H
L
M
O
much
/mʌtʃ/ = ADVERB: بسیار, خیلی, زیاد, تقریبا, بسی, بفراوانیدور;
ADJECTIVE: بمقدار زیاد, کاملا رشد کرده;
USER: بسیار, خیلی, زیادی, زیاد, از حد
GT
GD
C
H
L
M
O
music
/ˈmjuː.zɪk/ = ADJECTIVE: موسیقی, موزیکال, موسقی دار, دارای اهنگ;
NOUN: موسیقی, موزیک, ساز, اهنگ, رامشگری, خنیا, غنا;
USER: موسیقی, موزیک, موسیقی را, های موسیقی, موسیقی است
GT
GD
C
H
L
M
O
my
/maɪ/ = PRONOUN: مال من, متعلق بمن, ای وای, خودمانی, مربوط بمن;
USER: من, ام, من به, من در, های من
GT
GD
C
H
L
M
O
myrrh
/mɜːr/ = NOUN: مر, نوعی صمغ, درخت مرمکی;
USER: مر, نوعی صمغ, صمغ, درخت مرمکی
GT
GD
C
H
L
M
O
n
/en/ = NOUN: چهاردهمین حرف الفبای انگلیسی;
USER: N, نفر, ازت, نامشخص, تعداد
GT
GD
C
H
L
M
O
nails
/neɪl/ = NOUN: ناخن, چنگال, میخ, چنگ, میخ سرپهن, سم, گل میخ;
USER: ناخن, ناخن ها, میخ, ناخن های, ناخن به
GT
GD
C
H
L
M
O
name
/neɪm/ = NOUN: نام, اسم, نام و شهرت, نام خودمانی, تسمیه, خوشنامی, اب رو;
VERB: نامیدن, نام دادن, بنام صدا کردن, خواندن;
USER: نام, اسم, نام و نام خانوادگی, به نام, نام و نام
GT
GD
C
H
L
M
O
names
/neɪm/ = NOUN: نام, اسم, نام و شهرت, نام خودمانی, تسمیه, خوشنامی, اب رو;
USER: نام, اسامی, نامهای, نام های, نامها
GT
GD
C
H
L
M
O
nations
/ˈneɪ.ʃən/ = NOUN: ملت, کشور, قوم, امت, طایفه, خلق;
USER: سازمان ملل, ملل, کشورهای, ملت, ملتها
GT
GD
C
H
L
M
O
nature
/ˈneɪ.tʃər/ = NOUN: طبیعت, ماهیت, سرشت, ذات, نوع, فطرت, طبع, خاصیت, خوی, گوهر, نهاد, گونه, منش, سیرت, روح, غریزه, مشرب, افرینش, خمیره, خو, خیم;
USER: طبیعت, ماهیت, سرشت, ذات, نوع
GT
GD
C
H
L
M
O
naughty
/ˈnɔː.ti/ = ADJECTIVE: شیطان, بدذات, شریر, سرکش, نا فرمان;
USER: شیطان, بدذات, سرکش, شریر, نا فرمان
GT
GD
C
H
L
M
O
near
/nɪər/ = ADJECTIVE: نزدیک, صمیمی;
PREPOSITION: نزدیک, نزد, قریب, سر;
ADVERB: تقریبا, پیش;
VERB: نزدیک شدن;
USER: نزدیک, نزدیکی, در نزدیکی, نزدیک به, تقریبا
GT
GD
C
H
L
M
O
never
/ˈnev.ər/ = ADVERB: هرگز, هیچگاه, هیچ, هیچ وقت, ابدا, حاشا;
USER: هرگز, هیچگاه, هرگز به, هیچ وقت, هیچ
GT
GD
C
H
L
M
O
new
/njuː/ = ADJECTIVE: جدید, تازه, نو, نوین;
ADVERB: جدیدا, اخیرا;
USER: جدید, های جدید, تازه, نو, نوین
GT
GD
C
H
L
M
O
newborn
/ˈnjuː.bɔːn/ = ADJECTIVE: نوزاد, تازه زاییده شده, تازه تولد شده;
NOUN: نوزاد;
USER: نوزاد, تازه متولد, تازه متولد شده, نوزاد در بدو تولد, نوزاد تازه متولد
GT
GD
C
H
L
M
O
news
/njuːz/ = NOUN: اخبار, خبر, اوازه;
USER: اخبار, خبر, خبری, های خبری, اخبار را
GT
GD
C
H
L
M
O
nice
/naɪs/ = ADJECTIVE: خوب, دلپذیر, مودب, دلپسند, نجیب, خوش ایند;
USER: خوب, خوبی, به خوبی, خوب است, خوبی در
GT
GD
C
H
L
M
O
nigh
/naɪ/ = ADJECTIVE: نزدیک, مجاور;
ADVERB: نزدیک, تقریبا;
PREPOSITION: قریب;
VERB: نزدیک شدن;
USER: نزدیک, تقریبا, قریب, نزدیک شدن, مجاور
GT
GD
C
H
L
M
O
night
/naɪt/ = NOUN: شب, شب هنگام, تاریکی, غروب, برنامه شبانه, خادم حبش, لیل, نزدیک بوقت خواب;
ADJECTIVE: نزدیک بوقت خواب;
USER: شب, در شب, شب را, شب به, شب در
GT
GD
C
H
L
M
O
nine
/naɪn/ = nine, nine, nine, nine, عدد نه;
USER: نه نفر, نه, و نه, از نه, نه تن
GT
GD
C
H
L
M
O
ninth
/naɪnθ/ = ninth, یک نهم;
USER: نهمین, نهم, نهم را, نهم به
GT
GD
C
H
L
M
O
no
/nəʊ/ = USER: no-particle, no, no, not, ابدا;
NOUN: پاسخ نه;
USER: هیچ, بدون, ندارد, وجود ندارد, بدون هیچ
GT
GD
C
H
L
M
O
nor
/nɔːr/ = CONJUNCTION: هیچ یک;
USER: نه, و نه, است و نه, و نه به, و نه در
GT
GD
C
H
L
M
O
north
/nɔːθ/ = NOUN: شمال, در شمال;
ADJECTIVE: شمالی, رو به شمال;
USER: شمال, شمالی, در شمال, شمال به, از شمال
GT
GD
C
H
L
M
O
nose
/nəʊz/ = NOUN: بینی, دماغه, خیشوم, عضو بویایی, نوک بر امده هر چیزی;
VERB: بو کشیدن, بینی مالیدن به;
USER: بینی, دماغه, بینی و, بینی را, بینی به
GT
GD
C
H
L
M
O
nosed
/-nəʊzd/ = VERB: بو کشیدن, بینی مالیدن به;
USER: بینی, بینیسربالای, دارای بینی, حساس
GT
GD
C
H
L
M
O
not
/nɒt/ = USER: not-particle, not, none, not, no, not, not;
USER: نه, نمی, نشده است, نمی کند
GT
GD
C
H
L
M
O
nothing
/ˈnʌθ.ɪŋ/ = PRONOUN: هیچ, ابدا;
NOUN: صفر, نیستی;
USER: هیچ, چیزی, هیچ چیز, هیچ چیزی, هیچ چیزی در
GT
GD
C
H
L
M
O
nought
/nɔːt/ = NOUN: هیچ, صفر, عدم, نیستی, نا بودی;
ADJECTIVE: بی ارزش, فاسد;
USER: هیچ, نا بودی, بی ارزش, صفر, نیستی
GT
GD
C
H
L
M
O
now
/naʊ/ = ADVERB: اکنون, حالا, اینک, فعلا, در این لحظه;
USER: اکنون, حال حاضر, در حال حاضر, هم اکنون, حالا
GT
GD
C
H
L
M
O
o
/ə/ = USER: درجه, O, ای, o به, O را
GT
GD
C
H
L
M
O
of
/əv/ = PREPOSITION: از, از لحاظ, از طرف, در باره, ز, در جهت, از مبدا, از منشا, در سوی, بوسیله;
USER: از, در, ای از, را از
GT
GD
C
H
L
M
O
offer
/ˈɒf.ər/ = NOUN: پیشنهاد, ارائه, عرضه, پیشکش, تقدیم;
VERB: عرضه کردن, پیشنهاد کردن, تقدیم داشتن, پیشکش کردن, عرضه داشتن, فدا کردن;
USER: ارائه, پیشنهاد, عرضه, ارائه دهد, ارائه می
GT
GD
C
H
L
M
O
offered
/ˈɒf.ər/ = ADJECTIVE: معروف, پیشکی;
USER: ارائه شده, ارائه, ارائه می, ارائه می گردد, ارائه شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
offspring
/ˈɒf.sprɪŋ/ = NOUN: فرزند, زاده, زاد, سلاله;
USER: فرزند, فرزندان, زاده, زاد, زاد و ولد
GT
GD
C
H
L
M
O
often
/ˈɒf.ən/ = ADVERB: غالبا, بارها, غالب اوقات, خیلی اوقات, بکرات, کرارا, خیلی زیاد, بسی;
USER: غالبا, اغلب, اغلب به, که اغلب
GT
GD
C
H
L
M
O
oh
/əʊ/ = INTERJECTION: اوه, ها, وه, به;
USER: اوه, آه
GT
GD
C
H
L
M
O
old
/əʊld/ = ADJECTIVE: قدیمی, پیر, کهنه, مسن, سابق, گذشته, سالخورده, فرسوده, دیرینه, باستانی, کهن سال, کهنه کار, عتیق, سالار, پارینه, زر, سابقی, پیرانه;
USER: قدیمی, پیر, کهنه, مسن, سابق
GT
GD
C
H
L
M
O
on
/ɒn/ = PREPOSITION: بر, روی, بر روی, به, برای, در باره, بالای, در روی, راجع به, در بر, سر;
ADJECTIVE: روشن;
USER: بر, روی, بر روی, به, برای
GT
GD
C
H
L
M
O
once
/wʌns/ = ADVERB: یک مرتبه, سابقا, یکبار دیگر, فقط یکبار, یکوقتی;
USER: یک بار, بار, یکبار, یک بار در, یک بار به
GT
GD
C
H
L
M
O
one
/wʌn/ = یکی, تک, یگانه;
PRONOUN: کسی;
NOUN: شخص, آدم, واحد, یک واحد, یک عدد, شخصی, عدد یک, شماره یک, یکی از همان;
USER: یک, یکی, یکی از, کسی, شخص
GT
GD
C
H
L
M
O
ones
/wʌn/ = NOUN: شخص, آدم, واحد, یک واحد, یک عدد, شخصی, عدد یک, شماره یک, یکی از همان;
USER: آنهایی که, آنهایی, آنهایی که در, از آنهایی که, آنهایی که به
GT
GD
C
H
L
M
O
only
/ˈəʊn.li/ = ADVERB: فقط, صرفا, فقط بخاطر, بس, محضا;
ADJECTIVE: تنها, یگانه, محض, فرد, بیگانه;
USER: فقط, تنها, تنها در, تنها به
GT
GD
C
H
L
M
O
open
/ˈəʊ.pən/ = ADJECTIVE: باز, سرگشاده, گشوده, علنی, روباز, دایر, مفتوح, اشکار;
VERB: باز کردن, گشودن, باز شدن, افتتاح کردن;
USER: باز, باز کردن, را باز, گشودن, را باز کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
or
/ɔːr/ = CONJUNCTION: یا, یا اینکه, چه, خواه, یا انکه;
USER: یا, و یا, یا به, یا در, و یا برای
GT
GD
C
H
L
M
O
organ
/ˈɔː.ɡən/ = NOUN: ارگان, عضو, اندام, ارگ, عضو بدن, ارغنون, الت, وسیله;
USER: عضو, ارگان, اندام, ارگ, عضو بدن
GT
GD
C
H
L
M
O
orient
/ˈɔː.ri.ənt/ = NOUN: شرق, خاور;
VERB: بجهت معینی راهنمایی کردن, بطرف خاور رفتن, جهت یابی کردن, میزان کردن;
USER: شرق, مشرق زمین, بجهت معینی راهنمایی کردن, بطرف خاور رفتن, جهت یابی کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
other
/ˈʌð.ər/ = ADJECTIVE: دیگر, سایر, دیگری, غیر, متفاوت, جز این, مغایر;
USER: دیگر, سایر, دیگری, های دیگر, غیر
GT
GD
C
H
L
M
O
our
/aʊər/ = PRONOUN: ما, مان, برای ما, مال ما, مال خودمان, متعلق بما, متکی یا مربوط بما, موجود درما;
USER: ما, ما را, های ما, ما در, ما به
GT
GD
C
H
L
M
O
out
/aʊt/ = ADJECTIVE: خارج, خارجی, بیرونی, حذف شده;
ADVERB: بیرون, بیرون از, دور از;
VERB: رفتن, خاموش کردن, اخراج شدن, قطع کردن;
NOUN: راه حل;
USER: خارج, از, بیرون, خارج از
GT
GD
C
H
L
M
O
outside
/ˌaʊtˈsaɪd/ = ADVERB: خارج از, بیرون, برون, دست بالا;
PREPOSITION: خارج از;
ADJECTIVE: خارجی, ظاهر, برونی, ظاهری;
USER: خارج از, در خارج, بیرون, در خارج از, خارجی
GT
GD
C
H
L
M
O
over
/ˈəʊ.vər/ = PREPOSITION: روی, بالای, بر فراز, در سرتاسر, بالای سر, متجاوز از, مافوق, ان طرف, بسوی دیگر;
ADJECTIVE: مافوق, بالایی, رویی, بیرونی, فوقانی;
ADVERB: در بالا;
USER: روی, بیش, بیش از, بالای, بر فراز
GT
GD
C
H
L
M
O
own
/əʊn/ = ADJECTIVE: خود, خاص, شخصی, خویشتن, تنی;
PRONOUN: خودی, مال خودم;
VERB: داشتن, دارا بودن, مال خود داشتن, اقرار کردن;
USER: خود, خود را, خاص, شخصی, خودی
GT
GD
C
H
L
M
O
owns
/əʊn/ = VERB: داشتن, دارا بودن, مال خود داشتن, اقرار کردن;
USER: صاحب, دارای, مالک, مالکیت, متعلق به
GT
GD
C
H
L
M
O
ox
/ɒks/ = NOUN: جغد, بوف;
USER: گاو نر, گاو, شتر, سطح ox
GT
GD
C
H
L
M
O
oxen
/ɒks/ = NOUN: گاو نر;
USER: گاو, گاوان, گاو نر, گاوهای نر
GT
GD
C
H
L
M
O
page
/peɪdʒ/ = NOUN: صفحه, برگ, پادو, غلام, خانه شاگرد, پسر بچه;
VERB: پیشخدمتی کردن, صفحات را نمره گذاری کردن;
USER: صفحه, صفحه ای, دفعات, به صفحه, صفحات
GT
GD
C
H
L
M
O
painful
/ˈpeɪn.fəl/ = ADJECTIVE: دردناک, ناراحت کننده, محنت زا, رنج اور, رنجور;
USER: دردناک, دردناک است, دردناک به, های دردناک, دردناک را
GT
GD
C
H
L
M
O
pair
/peər/ = NOUN: جفت, زوج, نر و ماده, زن و شوهر, هر چيز دوجرئي, جور کردن و شدن;
VERB: جفت کردن و شدن;
USER: جفت, جفت ارز, زوج, جفت ارز در, جفت ارز را
GT
GD
C
H
L
M
O
park
/pɑːk/ = NOUN: پارک, گردشگاه, باغ ملی, پردیز, شکارگاه محصور;
VERB: درماندگاه اتومبیل نگاهداشتن, اتومبیل را پارک کردن, قرار دادن;
USER: پارک, پارک های, پارک در, پارک را, پارک به
GT
GD
C
H
L
M
O
parting
/ˈpɑː.tɪŋ/ = NOUN: فراق, سرحد موی سر;
USER: فراق, جدا, سرحد موی سر, سرحد موی
GT
GD
C
H
L
M
O
partridge
/ˈpɑːtrɪdʒ/ = NOUN: کبک;
USER: کبک,
GT
GD
C
H
L
M
O
party
/ˈpɑː.ti/ = NOUN: حزب, طرف, مهمانی, دسته, فرقه, سور, قسمت, بزم, جمعیت, فئه, بخش, دسته همفکر, دسته متشکل, یارو;
VERB: مهمانی دادن یارفتن;
USER: حزب, طرف, حزبی, مهمانی, حزب را
GT
GD
C
H
L
M
O
passes
/pɑːs/ = NOUN: عبور, گذر, گذرگاه, رد, بلیط, معبر, راه, گردونه, گدوک, جواز, پروانه, گذرنامه;
USER: عبور, گذرد, می گذرد, عبور می کند, عبور می
GT
GD
C
H
L
M
O
pattern
/ˈpæt.ən/ = NOUN: الگو, طرح, مدل, نقش, سرمشق, انگاره, ملاک, صفات و خصوصیات فردی, نظیر بودن, مسطوره;
VERB: همتا بودن, تقلید کردن, نقشه یا طرح ساختن, بعنوان الگو بکار بردن, بعنوان نمونه یا سرمشق بکار رفتن;
USER: الگو, الگوی, طرح, مدل, نقش
GT
GD
C
H
L
M
O
peace
/piːs/ = NOUN: صلح, صلح و صفا, سازش, سلامتی, ارامش, سلامت, اشتی;
USER: صلح, صلح است, صلح در, صلح به
GT
GD
C
H
L
M
O
peaceful
/ˈpiːs.fəl/ = ADJECTIVE: صلح امیز, مسالمت امیز, ارام, ملایم;
USER: صلح آمیز, صلح آمیز است, های مسالمت آمیز, صلح آمیز را, های صلح آمیز
GT
GD
C
H
L
M
O
pear
/peər/ = NOUN: گلابی, امرود;
USER: گلابی, گلابی به, گلابی وحشی می, گلابی است
GT
GD
C
H
L
M
O
peasant
/ˈpez.ənt/ = ADJECTIVE: دهقانی, روستایی;
NOUN: روستایی, رعیت, کشاورز, دهاتی;
USER: روستایی, دهقانی, رعیت, کشاورز, دهاتی
GT
GD
C
H
L
M
O
penny
/ˈpen.i/ = NOUN: شاهی, کوچکترین واحد پول انگلیس وامریکا;
USER: شاهی, پنی, سکه, پنی هم, پنی به
GT
GD
C
H
L
M
O
people
/ˈpiː.pl̩/ = NOUN: مردم, خلق, ملت, مردمان, قوم, جمعیت, طایفه;
VERB: اباد کردن, پرجمعیت کردن;
USER: مردم, از مردم, مردمان, ملت, قوم
GT
GD
C
H
L
M
O
perfect
/ˈpɜː.fekt/ = ADJECTIVE: کامل, تمام عیار, بی عیب, درست, مکمل, سرامد, اتم, کاملا رسیده, گسترده;
VERB: تکمیل کردن, عالی ساختن;
USER: کامل, بی نقص, کامل است, ایده آل, تمام عیار
GT
GD
C
H
L
M
O
perfume
/ˈpɜː.fjuːm/ = NOUN: عطر, بوی خوش, غالیه;
VERB: عطر زدن, معطر کردن;
USER: عطر, محصولات مراقبت از پوست, مراقبت از پوست, عطر را, محصولات مراقبت
GT
GD
C
H
L
M
O
pierce
/pɪəs/ = VERB: سوراخ کردن, شکافتن, فروکردن, خلیدن, سپوختن, سفتن, رسوخ کردن;
USER: شکافتن, سوراخ کردن, فروکردن, خلیدن, سپوختن
GT
GD
C
H
L
M
O
pine
/paɪn/ = NOUN: کاج, چوب کاج, نگرانی;
ADJECTIVE: صنوبر;
VERB: ضعیف شدن, رنج و عذاب دادن, از غم و حسرت نحیف شدن;
USER: کاج, چوب کاج, صنوبر, درخت کاج, کاج را
GT
GD
C
H
L
M
O
pipers
/ˈpīpər/ = NOUN: فلوت زن, جوجه کبوتر, لوله کش;
USER: pipers,
GT
GD
C
H
L
M
O
piping
/ˈpaɪ.pɪŋ/ = NOUN: لوله کشی, نی زنی;
USER: لوله کشی, لوله, لوله ها, های لوله کشی, لوله کشی با
GT
GD
C
H
L
M
O
pistol
/ˈpɪs.təl/ = NOUN: تپانچه, هفت تیر;
VERB: تپانچه در کردن;
USER: تپانچه, هفت تیر, اسلحه, تفنگچه, تپانچه در
GT
GD
C
H
L
M
O
place
/pleɪs/ = NOUN: محل, مکان, جایگاه, جا, وهله, موقعیت, فضا, میدان, صندلی;
VERB: قرار دادن, جای دادن, گماردن, گذاشتن, در محلی گذاردن;
USER: محل, مکان, جایگاه, جا, وهله
GT
GD
C
H
L
M
O
plain
/pleɪn/ = NOUN: دشت, جلگه, هامون, قاع, میدان یا محوطه جنگ;
ADJECTIVE: ساده, صاف, واضح, هموار, عادی, پهن;
VERB: شکوه کردن;
USER: ساده, دشت, جلگه, هامون, صاف
GT
GD
C
H
L
M
O
playing
/pleɪ/ = VERB: نواختن, بازی کردن, زدن, تفریح کردن, الت موسیقی نواختن, رل بازی کردن, روی صحنه ء نمایش ظاهر شدن;
USER: بازی, نواختن, بازی کردن, بازی می, بازی در
GT
GD
C
H
L
M
O
pleading
/pliːd/ = NOUN: شفاعت, دفاع, دادخواهی, برهان نمایی;
USER: شفاعت, التماس, دفاع, دادخواهی, التماس و درخواست
GT
GD
C
H
L
M
O
please
/pliːz/ = VERB: لطفا, خوشحال کردن, دلپذیر کردن, خشنود ساختن, کیف کردن, سرگرم کردن;
ADVERB: خواهشمند است, بفرمایید;
USER: لطفا, لطفا به, لطفا با, لطفا از, لطفا در
GT
GD
C
H
L
M
O
pleased
/pliːzd/ = ADJECTIVE: خوش وقت, محظوظ;
USER: خوشحال, خشنود, راضی, خرسند, راضی است
GT
GD
C
H
L
M
O
pleasure
/ˈpleʒ.ər/ = NOUN: لذت, خوشی, شهوترانی, انبساط, عیش, کیف, خوش وقتی;
VERB: لذت بردن, خوشایند بودن;
USER: لذت, لذت بردن, لذت بخش, خوشی, لذت بردن از
GT
GD
C
H
L
M
O
poor
/pɔːr/ = ADJECTIVE: فقیر, ناچیز, غریب, مستمند, بی پول, معدود, بی نوا, فرومایه, دون, لات, نا مرغوب;
NOUN: مسکین;
USER: فقیر, ضعیف, فقرا, ضعیف است, های فقیر
GT
GD
C
H
L
M
O
popping
/ˈpɪlˌpɒp.ɪŋ/ = VERB: ترکیدن, پراندن, زدن, بی مقدمه اوردن, بی مقدمه فشار اوردن, ترکاندن, برهن گذاردن, بسرعت عملی انجام دادن, با صدا ترکیدن;
USER: ظاهر, گردانندگان سایت, ظاهر می, تازه وارد, popping در
GT
GD
C
H
L
M
O
possessing
/pəˈzes/ = VERB: داشتن, دارا بودن, متصرف بودن, در تصرف داشتن, متصرف شدن, دارا شدن;
USER: داشتن, دارای, اختیار داشتن, در اختیار داشتن, در اختیار
GT
GD
C
H
L
M
O
pout
/paʊt/ = VERB: لب را بزیر اویختن, اخم کردن, لب ولوچه را جمع کردن;
NOUN: لب کلفتی, جلو امدگی لبها;
USER: لب را بزیر اویختن, اخم کردن, لب ولوچه را جمع کردن, لب ولوچه را جمع, اخم
GT
GD
C
H
L
M
O
power
/paʊər/ = NOUN: قدرت, برق, توان, نیرو, اقتدار, حکومت, زور, سلطه, عظمت, برتری, نیرومندی;
VERB: نیرو بخشیدن به;
USER: قدرت, برق, توان, قدرت را, نیرو
GT
GD
C
H
L
M
O
powers
/paʊər/ = NOUN: قدرت, برق, توان, نیرو, اقتدار, حکومت, زور, سلطه, عظمت, برتری, نیرومندی, زبر دستی, بنیه, سلطنت, سلطهنیروی برق, قدرت دید ذره بین, بازو, پا, توش;
USER: قدرت, قدرت های, قدرتهای, اختیارات, قدرتها
GT
GD
C
H
L
M
O
praises
/preɪz/ = NOUN: ستایش, تحسین, تمجید, پرستش, تعریف, نیایش, چاپلوسی, خوشامد گویی صمیمانه, رجز;
USER: ستایش, ستود, را ستود, تمجید, حمد
GT
GD
C
H
L
M
O
praising
/preɪz/ = VERB: ستودن, تمجید کردن, ستایش کردن, تعریف کردن, لاف زدن, چاپلوسی کردن, ریشخند کردن, تمجید و ستایش کردن, نیایش کردن, خوشامد گویی کردن, علم کردن;
USER: ستایش, تمجید, ستایش از, تحسین, حمد و ثنای
GT
GD
C
H
L
M
O
pray
/preɪ/ = VERB: دعا کردن, نماز خواندن, مناجات کردن, بدرگاه خدا استغاثه کردن, درخواست کردن, خواهش کردن, خواستار شدن;
USER: دعا کردن, دعا, دعا می, دعا کنیم, دعا می کنیم
GT
GD
C
H
L
M
O
prayer
/preər/ = NOUN: نماز, دعا, تقاضا, خواهش;
USER: نماز, دعا, نماز را, دعا و نماز
GT
GD
C
H
L
M
O
prepare
/prɪˈpeər/ = VERB: اماده کردن, تدارک دیدن, ساختن, فراهم نمودن, مستعد کردن, پستاکردن, مهیا ساختن, مجهز کردن, اماده شدن, تعبیه کردن, تمهید کردن;
USER: آماده, آماده سازی, آماده شدن, آماده می, را آماده
GT
GD
C
H
L
M
O
presence
/ˈprez.əns/ = NOUN: حضور, پیشگاه, مجاورت, محضر, در نظر مجسم کننده, وقوع و تکرار, پیش;
USER: حضور, وجود, با حضور, به حضور
GT
GD
C
H
L
M
O
prettiest
/ˈprɪti/ = ADJECTIVE: قشنگ, خوب, شکیل, خوش نما;
USER: زیباترین,
GT
GD
C
H
L
M
O
prickle
/ˈprɪk(ə)l/ = NOUN: خراش کوچک, خارنوک تیز, نیش, خار;
VERB: تیر کشیدن, سک زدن, سوزش کردن;
USER: تیر کشیدن, خار, نیش, خراش کوچک, سوزش,
GT
GD
C
H
L
M
O
priest
/priːst/ = VERB: با سیخونک بحرکت واداشتن, سیخونک زدن, خلیدن, تحریک کردن, ازردن, سیخ زدن, خلیدگی, با چیز نوکتیز فرو کردن;
USER: کشیش, روحانی, مجتهد, کشیش به, کشیش در
GT
GD
C
H
L
M
O
prime
/praɪm/ = ADJECTIVE: نخست, اول, اصلی, اولیه, عمده, بهترین, برجسته, نخستین;
NOUN: بهترین قسمت, اغاز, بهار جوانی;
VERB: بار کردن;
USER: نخست, اول, اصلی, اولیه, عمده
GT
GD
C
H
L
M
O
prince
/prɪns/ = NOUN: شاهزاده, ولیعهد, سرور, سید;
USER: شاهزاده, پرنس, شاهزاده ای, ولیعهد, شاهزاده به
GT
GD
C
H
L
M
O
printed
/ˈprɪn.tɪd/ = ADJECTIVE: چاپی, مطبوع;
USER: چاپی, چاپ, چاپ شده, به چاپ, چاپ شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
proceeding
/prəˈsiːd/ = NOUN: اقدام, عمل, روند, پیشرفت, جریان عمل;
USER: اقدام, شرایط, به شرایط, پیشرفت, روند
GT
GD
C
H
L
M
O
proclaim
/prəˈkleɪm/ = VERB: قبلا اعلام کردن, اعلان کردن, علنا اظهار داشتن, جار زدن;
USER: جار زدن, اعلام, اعلان کردن, قبلا اعلام کردن, علنا اظهار داشتن
GT
GD
C
H
L
M
O
prophets
/ˈprɒf.ɪt/ = NOUN: كتب انبياي بني اسرائيل;
USER: پیامبران, انبیاء, انبیای, پیامبران است, پیامبران را
GT
GD
C
H
L
M
O
prove
/pruːv/ = VERB: ثابت کردن, اثبات کردن, عیار گرفتن, در امدن, نمونه گرفتن، محک زدن;
USER: ثابت کردن, اثبات, ثابت, ثابت کند, اثبات کند
GT
GD
C
H
L
M
O
pudding
/ˈpʊd.ɪŋ/ = ADJECTIVE: شایع
GT
GD
C
H
L
M
O
pull
/pʊl/ = NOUN: کشش;
VERB: کشیدن, کندن, کشیدن دندان, پشم کندن از, چیدن, بطرف خود کشیدن;
USER: کشیدن, جلو, جلو و, بکشد, کشش
GT
GD
C
H
L
M
O
pure
/pjʊər/ = ADJECTIVE: خالص, محض, ناب, پاک, سره, اصیل, منزه, تمیز, عفیف, ژاو, بیغش;
USER: خالص, محض, ناب, پاک, سره
GT
GD
C
H
L
M
O
put
/pʊt/ = VERB: قرار دادن, گذاشتن, انداختن, تقدیم داشتن, ارائه دادن, ترجمه کردن, تعبیر کردن, بفعالیت پرداختن, بکار بردن, ترغیب کردن, ثبت کردن, تعویض کردن, در اصطلاح یا عبارت خاصی قراردادن;
NOUN: پرتاب;
USER: قرار دادن, قرار, قرار داده, قرار داده است, قرار داده و
GT
GD
C
H
L
M
O
quake
/kweɪk/ = NOUN: لرزه, لرزش;
VERB: لرزاندن, مرتعش شدن, لرزیدن, لرزش داشتن, تکان خوردن, بهیجان امدن;
USER: لرزه, لرزش, لرزاندن, لرزیدن, تکان خوردن
GT
GD
C
H
L
M
O
radiant
/ˈreɪ.di.ənt/ = ADJECTIVE: درخشنده, تابناک, ساطع, پر جلا, شعاعی, متشعشع;
USER: تابناک, درخشنده, ساطع, پر جلا, متشعشع
GT
GD
C
H
L
M
O
rage
/reɪdʒ/ = NOUN: خشم, غضب, غیظ, میل مفرط, دیوانگی, الهام, تغیر;
VERB: خروشیدن, خشمناک شدن, غضب کردن, شدت داشتن, متلاطم شدن, خشمگین شدن;
USER: خشم, غضب, خشم در, خشم و, خشم و غضب
GT
GD
C
H
L
M
O
rain
/reɪn/ = NOUN: باران, بارش, بارندگی;
VERB: باریدن;
USER: باران, بارش باران, بارندگی, باران و, بارش
GT
GD
C
H
L
M
O
raise
/reɪz/ = VERB: بالا بردن, بالا کشیدن, بلند کردن, برداشتن, بوجود اوردن, ترقی دادن, بار اوردن, رفیع کردن, بر پا کردن;
NOUN: ترفیع, اضافه حقوق, سرک;
USER: بالا بردن, افزایش, جمع آوری, منظور بالا بردن, بالا می برد
GT
GD
C
H
L
M
O
raising
/rāz/ = VERB: بالا بردن, بالا کشیدن, بلند کردن, برداشتن, بوجود اوردن, ترقی دادن, بار اوردن, رفیع کردن, بر پا کردن, بیدار کردن, تولید کردن, پروراندن, زیاد کردن, دفع کردن, پروردن, بر افراشتن;
USER: بالا بردن, افزایش, پرورش, جمع آوری, بالا بردن سطح
GT
GD
C
H
L
M
O
rank
/ræŋk/ = NOUN: رتبه, مقام, صف, پایه, ردیف, رشته, سلسله;
ADJECTIVE: ترشیده, طلب شده, انبوه;
VERB: رتبه بندی کردن, اراستن;
USER: رتبه, رتبه بندی, و رتبه, رتبه های, رده بندی
GT
GD
C
H
L
M
O
re
/riː/ = PREPOSITION: عطف به, در باره, با توجه به;
USER: دوباره, مجدد, مجددا, دوباره به, را دوباره
GT
GD
C
H
L
M
O
really
/ˈrɪə.li/ = ADVERB: واقعا, راستی, براستی, بالفعل;
USER: واقعا, واقعا به, که واقعا, واقعا در, واقعا از
GT
GD
C
H
L
M
O
receive
/rɪˈsiːv/ = VERB: گرفتن, دریافت کردن, رسیدن, پذیرفتن, بدست اوردن, پذیرایی کردن از, جا دادن, وصول کردن, ستاندن;
USER: گرفتن, دریافت, دریافت خواهید کرد, را دریافت, دریافت می
GT
GD
C
H
L
M
O
reconciled
/ˈrek.ən.saɪl/ = VERB: وفق دادن, صلح دادن, اشتی دادن, تطبیق کردن, راضی ساختن;
USER: آشتی, آشتی داد, با یکدیگر وفق, آشتی دادن, یکدیگر وفق داده
GT
GD
C
H
L
M
O
red
/red/ = ADJECTIVE: قرمز, سرخ, قزل, انقلابی, برنگ خون;
NOUN: کمونیست;
USER: قرمز, رنگ قرمز, سرخ, های قرمز, قرمز رنگ
GT
GD
C
H
L
M
O
redeem
/rɪˈdiːm/ = VERB: از گرو در اوردن, رهایی دادن, باز خریدن;
USER: از گرو در اوردن, گرو در اوردن, بازخرید, رهایی دادن, باز خریدن
GT
GD
C
H
L
M
O
redeeming
/rɪˈdiːm/ = VERB: از گرو در اوردن, رهایی دادن, باز خریدن;
USER: بازخرید, جبران
GT
GD
C
H
L
M
O
reign
/reɪn/ = NOUN: سلطنت, حکومت, حکمفرمایی, حکمرانی;
VERB: سلطنت یا حکمرانی کردن, حکمفرما بودن;
USER: سلطنت, حکومت, فرمانروایی, حکمفرما, سلطنت کند
GT
GD
C
H
L
M
O
reigns
/reɪn/ = NOUN: سلطنت, حکومت, حکمفرمایی, حکمرانی;
USER: حاکم, سلطنت, حاکم است, حکومت, حکمرانی
GT
GD
C
H
L
M
O
reindeer
/ˈreɪn.dɪər/ = NOUN: گوزن شمالی, وابسته بدوران کهنه سنگی اروپا;
USER: گوزن شمالی, گوزن, گوزن های شمالی, گوزن شمالی اهل, وابسته بدوران کهنه سنگی اروپا
GT
GD
C
H
L
M
O
rejoice
/rɪˈdʒɔɪs/ = VERB: خوشی کردن, شادی کردن, وجد کردن, خوشحال شدن;
USER: شادی کردن, شادی می کنی, خوشی کردن, وجد کردن, خوشحال شدن
GT
GD
C
H
L
M
O
repeat
/rɪˈpiːt/ = NOUN: تکرار, باز گو, تجدید, باز انجام;
VERB: تکرار کردن, دوباره گفتن, تکرار شدن, دوباره انجام دادن, دوباره ساختن, باز گفتن, باز گو کردن;
USER: تکرار, را تکرار, تکرار کنید, تکرار می, دوباره تکرار
GT
GD
C
H
L
M
O
rest
/rest/ = NOUN: استراحت, باقی, باقی مانده, دیگران, سایرین, تکیه, الباقی, فراغت, نتیجه, تجدید قوا;
VERB: استراحت کردن, راحت کردن;
USER: استراحت, بقیه, باقی, باقی مانده, دیگران
GT
GD
C
H
L
M
O
revealing
/rɪˈviː.lɪŋ/ = VERB: فاش کردن, ظاهر ساختن, معلوم کردن, ظاهرکردن, اشکار کردن;
USER: آشکار, افشای, افشا, را آشکار, آشکار کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
reverently
/ˈrev.ər.ənt/ = USER: احترام,
GT
GD
C
H
L
M
O
rhyme
/raɪm/ = NOUN: قافیه, شعر, نظم, سجع, پساوند, سخن قافیه دار, بساوند;
VERB: قافیه ساختن, هم قافیه شدن, شعر گفتن, سخنوری کردن;
USER: قافیه, قافیه ساختن, هم قافیه شدن, سخن قافیه دار, سخنوری کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
richly
/ˈrɪtʃ.li/ = USER: غنی, کاملا, غنی به, پردازی غنی
GT
GD
C
H
L
M
O
ride
/raɪd/ = NOUN: سواری, گردش سواره;
VERB: سوار شدن, سواری کردن, جماع کردن;
USER: سوار شدن, سوار, سواری, سوار شدن به, را سوار
GT
GD
C
H
L
M
O
right
/raɪt/ = ADJECTIVE: راست, درست, صحیح, واقعی, بجا, قائم, درست کار, محقق, ذیحق;
NOUN: حق;
ADVERB: در سمت راست;
VERB: درست کردن, اصلاح کردن, دفع ستم کردن از, درست شدن, قائم نگاداشتن;
USER: راست, حق, سمت راست, درست, صحیح
GT
GD
C
H
L
M
O
righteousness
/ˈraɪ.tʃəs/ = USER: عدالت, درستکاری, عدالت را, راستی و درستی
GT
GD
C
H
L
M
O
ring
/rɪŋ/ = NOUN: حلقه, انگشتر, طنین, گود, میدان, صحنه ورزش, محفل, گروه, طوق;
VERB: زنگ زدن, احاطه کردن, چرخ خوردن;
USER: حلقه, انگشتر, حلقه ای, حلقه های, حلقه را
GT
GD
C
H
L
M
O
ringers
GT
GD
C
H
L
M
O
ringing
/rɪŋ/ = ADJECTIVE: طنین انداز;
USER: طنین انداز, زنگ, زنگ زدن, زنگ با, صدای زنگ
GT
GD
C
H
L
M
O
rings
/rɪŋ/ = NOUN: حلقه, انگشتر, طنین, گود, میدان, صحنه ورزش, محفل, گروه, طوق, طنین صدا, عرصه, جسم حلقوی, طوقه, زنگ اخبار, صدای زنگ تلفن, ناقوس, چنبر;
USER: حلقه, حلقه های, حلقه ها, حلقههای, حلقهها
GT
GD
C
H
L
M
O
rise
/raɪz/ = VERB: بالا آمدن, بالا رفتن, برخاستن, خاستن, بلند شدن;
NOUN: طلوع, ترقی, صعود, قیام, پیشرفت, فراز, ترقی خیز;
USER: بالا رفتن, طلوع, قیام, صعود, برخاستن
GT
GD
C
H
L
M
O
risen
/raɪz/ = VERB: بالا آمدن, بالا رفتن, برخاستن, خاستن, بلند شدن, برامدن, طالع شدن, ترقی کردن, از خواب برخاستن, طغیان کردن, طلوع کردن, سربالا رفتن, صعود کردن, ناشی شدن از;
USER: افزایش یافته است, افزایش یافته, افزایش, رسیده است, یافته است
GT
GD
C
H
L
M
O
rising
/ˈraɪ.zɪŋ/ = NOUN: طلوع, خیز, برخاستگی, در حال ترقی یا صعود;
ADJECTIVE: بالا رونده, متصاعد, طالع;
USER: طلوع, افزایش, رو به افزایش, به افزایش, حال افزایش است
GT
GD
C
H
L
M
O
road
/rəʊd/ = NOUN: جاده, راه, مسیر, خیابان, خط, طریق, راه اهن;
ADJECTIVE: بجاده;
USER: جاده, راه, جاده ها, مسیر, خیابان
GT
GD
C
H
L
M
O
rocks
/rɒk/ = NOUN: سنگ, صخره, تخته سنگ, جنبش, تکان, تخته سنگ یا صخره, سنگ خاره;
USER: سنگ, سنگها, سنگهای, سنگ ها, صخره ها
GT
GD
C
H
L
M
O
room
/ruːm/ = NOUN: اتاق, جا, فضا, خانه, محل;
VERB: مسکن گزیدن, منزل دادن به, وسیعتر کردن;
USER: اتاق, اتاق به, جا, اتاق در, خانه
GT
GD
C
H
L
M
O
round
/raʊnd/ = ADJECTIVE: گرد, مدور, گردی, بی خرده, دایره وار, مهره مانند, چنبری;
NOUN: نوبت;
VERB: گرد کردن, دور زدن, کامل کردن, بیخرده کردن;
USER: دور, گرد, ایمونواسی, را گرد, را دور
GT
GD
C
H
L
M
O
royal
/ˈrɔɪ.əl/ = ADJECTIVE: سلطنتی, شاهانه, ملوکانه, شاهوار, خسروانی, مجلل;
NOUN: همایونی;
USER: سلطنتی, رویال, شاهانه, خانواده سلطنتی, های سلطنتی
GT
GD
C
H
L
M
O
rude
/ruːd/ = ADJECTIVE: بی ادب, خشن, زمخت, گستاخ, تجاوز به عصمت, خشن در رفتار, غلیظ, نا هموار, خام, زشت, ابدار, جسور, غیر متمدن;
USER: بی ادب, خشن, گستاخ, تجاوز به عصمت, خشن در رفتار
GT
GD
C
H
L
M
O
rules
/ruːl/ = NOUN: قانون, قاعده, دستور, حکم, فرمانروایی, خط کش, ضابطه, عادت, گونیا, بربست, رسم, فرمانفرمای;
USER: قوانین, قواعد, مقررات, مشاهده قوانین, از قوانین
GT
GD
C
H
L
M
O
running
/ˈrʌn.ɪŋ/ = ADJECTIVE: جاری, دونده, مداوم, مناسب برای مسابقه دو, پویا;
USER: جاری, حال اجرا, در حال اجرا, حال اجرا است, حال اجرا در
GT
GD
C
H
L
M
O
s
= NOUN: نوزدهمین حرف الفبای انگلیسی;
USER: بازدید کنندگان, ها, کنندگان, ثانیه
GT
GD
C
H
L
M
O
sacrifice
/ˈsæk.rɪ.faɪs/ = NOUN: قربانی, فدا, فدیه, قربانی برای شفاعت, قربانی کردن جانبازی;
VERB: فدا کردن, ذبح کردن, قربانی دادن;
USER: قربانی, فدا, قربانی کردن, فدا کردن, را قربانی
GT
GD
C
H
L
M
O
sad
/sæd/ = ADJECTIVE: غمگین, غمناک, اندوهناک, دلتنگ, مکدر, سوزناک, اندوگین, نژند, محزون, افسرده و ملول, پژمرده, فجیع;
USER: غمگین, غم انگیز, غم انگیز است, غم انگیز این, غمناک
GT
GD
C
H
L
M
O
said
/sed/ = ADJECTIVE: گفته شده, مذکور, بیان شده;
USER: گفت:, گفت, گفته, اظهار داشت
GT
GD
C
H
L
M
O
sailing
/ˈseɪ.lɪŋ/ = NOUN: سفر دریایی, کشتیرانی;
USER: کشتیرانی, قایقرانی, قایقرانی با قایق, سفر دریایی, قایقرانی با قایق بادبانی
GT
GD
C
H
L
M
O
saint
/seɪnt/ = ADJECTIVE: مقدس, جزو مقدسین واولیاء محسوب داشتن;
NOUN: فرشته, ادم پرهیز کار;
VERB: مقدس شمردن;
USER: مقدس, قدیس, امام یا شخص مقدس, فرشته, ادم پرهیز کار
GT
GD
C
H
L
M
O
sake
/seɪk/ = NOUN: دلیل, جهت;
USER: جهت, خاطر, به خاطر, بخاطر, دلیل
GT
GD
C
H
L
M
O
salvation
/sælˈveɪ.ʃən/ = NOUN: رستگاری, نجات, رهایی, سبب نجات;
USER: نجات, رستگاری, رهایی, نجات و رستگاری, رستگاری را
GT
GD
C
H
L
M
O
same
/seɪm/ = ADJECTIVE: همان, یکسان, شبیه, همان کار, همان چیز, همان جور, عینا مثل هم, بهمان اندازه, یک نواخت;
USER: همان, مشابه, یکسان, به همان, در همان
GT
GD
C
H
L
M
O
satan
= NOUN: ابلیس;
USER: شیطان, شیطان به, ابلیس, شیطان را,
GT
GD
C
H
L
M
O
save
/seɪv/ = VERB: نگاه داشتن, پس انداز کردن, نجارت دادن, رهایی بخشیدن, اندوختن, پس انداختن;
CONJUNCTION: فقط بجز;
PREPOSITION: فقط بجز, بجز اینکه;
USER: صرفه جویی, نجات دهد, صرفه جویی در, را نجات دهد, را ذخیره کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
savior
/ˈseɪ.vjər/ = NOUN: ناجی, پشتیبان;
USER: ناجی, نجات دهنده, منجی, پشتیبان, ناجی به
GT
GD
C
H
L
M
O
saw
/sɔː/ = NOUN: اره, ضرب المثل, لغت یا جمله ضربالمثل, مثال, امثال و حکم, هراسبابی شبیه اره, منشار;
VERB: دید;
USER: دید, دیدم, شاهد, اره, را دید
GT
GD
C
H
L
M
O
say
/seɪ/ = VERB: گفتن, بیان کردن, سخن گفتن, حرف زدن, صحبت کردن, اظهار داشتن;
NOUN: حرف, اظهار, عقیده, نوبت حرف زدن;
USER: گفتن, گویند, می گویند, بگویم, می گویم
GT
GD
C
H
L
M
O
school
/skuːl/ = NOUN: مدرسه, مکتب, گروه, دبستان, دبیرستان, تحصیل در مدرسه, اموزشگاه, تدریس در مدرسه, مکتب علمی یا فلسفی, دسته, جماعت همفکر, دسته ماهی, گروه پرندگان;
VERB: تربیت کردن, بمدرسه فرستادن, درس دادن;
USER: مدرسه, مکتب, در مدرسه, مدرسه را, دبستان
GT
GD
C
H
L
M
O
scorn
/skɔːn/ = ADJECTIVE: سوزان, داغ;
USER: تحقیر, تمسخر, مذمت, خردانگاشتن, خوار شمردن
GT
GD
C
H
L
M
O
sealed
/siːld/ = ADJECTIVE: مهر و موم شده, مهر شده, محکم چسبیده;
USER: مهر و موم شده, مهر و موم, محکم شده, سربسته, مهر شده
GT
GD
C
H
L
M
O
season
/ˈsiː.zən/ = NOUN: فصل, دوران, هنگام;
VERB: ادویه زدن, چاشنی زدن;
USER: فصل, در فصل, فصل به, فصل است
GT
GD
C
H
L
M
O
seated
/ˈsiː.tɪd/ = VERB: نشاندن, جایگزین ساختن;
USER: نشسته, نشسته است, حالت نشسته, نشسته در, نشسته و
GT
GD
C
H
L
M
O
second
/ˈsek.ənd/ = ADJECTIVE: دوم, دومی, مجدد;
NOUN: ثانیه, لحظه, second, دوم شدن, تایید کردن, درجه دوم بودن, پشتیبانی کردن;
USER: دوم, ثانیه, دومی, دوم به
GT
GD
C
H
L
M
O
see
/siː/ = VERB: دیدن, نگاه کردن, فهمیدن, مشاهده کردن, ملاقات کردن;
NOUN: مقر یا حوزه اسقفی;
USER: دیدن, ببینید, را ببینید, نگاه کنید به, ببینید که
GT
GD
C
H
L
M
O
seek
/siːk/ = VERB: جستجو کردن, طلبیدن, طلب کردن, جوییدن, پوییدن, پیگردی کردن;
USER: به دنبال, دنبال, جستجوی, در پی, در جستجوی
GT
GD
C
H
L
M
O
seeker
/ˈsiː.kər/ = NOUN: جستجو کننده, جویا;
USER: جستجو کننده, سالک, جستجوگر, پناهجو, پناه جو
GT
GD
C
H
L
M
O
seemed
/sēm/ = VERB: بنظر امدن, نمودن, وانمود شدن, وانمود کردن;
USER: به نظر می رسید, نظر می رسید, به نظر میرسید, به نظر می رسد, نظر می رسید که
GT
GD
C
H
L
M
O
seen
/siːn/ = VERB: دیدن, نگاه کردن, فهمیدن, مشاهده کردن, ملاقات کردن;
USER: دیده می شود, دیده, دیده می, را دیده, دیده شده
GT
GD
C
H
L
M
O
sees
/siː/ = NOUN: مقر یا حوزه اسقفی;
USER: می بیند, بیند, را می بیند, می بیند به
GT
GD
C
H
L
M
O
seized
/siːz/ = VERB: ضبط کردن, تصاحب کردن, غصب کردن, مصادره کردن, بتصرف آوردن, قاپیدن, توقیف کردن, درک کردن, مبتلا کردن, دچار حمله شدن;
USER: ضبط, تصرف, کشف و ضبط, تصرف کردند, را تصرف کردند
GT
GD
C
H
L
M
O
send
/send/ = VERB: فرستا دن, ارسال داشتن, روانه کردن, گسیل داشتن, اعزام داشتن, سوق دادن;
USER: ارسال, فرستادن, بفرستید, ارسال کنید, ارسال می
GT
GD
C
H
L
M
O
sent
/sent/ = ADJECTIVE: فرستاده;
USER: فرستاده, فرستاده شده, فرستاده می, فرستاده می شود, فرستاده است
GT
GD
C
H
L
M
O
seven
/ˈsev.ən/ = seventh, seven, seventh, seven, هفت چیز, سبعه;
ADJECTIVE: یک هفتم;
USER: هفت, هفت تن, از هفت, هفتم, و هفت
GT
GD
C
H
L
M
O
seventh
/ˈsev.ənθ/ = seven, seventh, seven, یک هفتم;
USER: هفتم, هفتمین, هفتم را, هفتم و
GT
GD
C
H
L
M
O
sever
/ˈsev.ər/ = VERB: جدا کردن, بریدن;
USER: جدا کردن, قطع, شدید, جدا, شدت
GT
GD
C
H
L
M
O
shall
/ʃæl/ = VERB: باید, بایست, بایستی;
USER: باید, خواهد, نباید, باید به, بایستی
GT
GD
C
H
L
M
O
shalt
/ʃalt/ = USER: خواهی, نباید, ازان,
GT
GD
C
H
L
M
O
shares
/ʃeər/ = NOUN: سهام;
USER: سهام, سهم, سهام به, سهام در
GT
GD
C
H
L
M
O
sharp
/ʃɑːp/ = ADJECTIVE: تیز, نوک تیز, تند, حاد, بران, نوک دار, زننده, باکله, هشیار, زیرک;
NOUN: دیز, سیاه بند;
VERB: تیز کردن;
USER: تیز, SHARP, های تیز, نوک تیز, تند
GT
GD
C
H
L
M
O
shed
/ʃed/ = VERB: ریختن, خون جاری ساختن, افکندن, جاری ساختن, پوست ریختن, برگ ریزان کردن, انداختن، افشاندن;
NOUN: کپر, الونک;
USER: ریختن, خون جاری ساختن, کپر, افکندن, الونک
GT
GD
C
H
L
M
O
sheep
/ʃiːp/ = NOUN: گوسفند, چرم گوسفند, ادم ساده و مطیع;
USER: گوسفند, گوسفندان, گوسفند به, گوسفند را, گوسفند و
GT
GD
C
H
L
M
O
shelter
/ˈʃel.tər/ = NOUN: پناه, پناه گاه, جان پناه, حمایت, یتیم خانه, ساباط, سپنج;
VERB: پناه دادن, منزل دادن, محافظت کردن;
USER: پناه, پناه گاه, جان پناه, پناه دادن, حمایت
GT
GD
C
H
L
M
O
shepherds
/ˈʃep.əd/ = NOUN: چوپان, شبان;
USER: چوپانان, چوپان, شبانان, چوپان ها, شبانان را
GT
GD
C
H
L
M
O
shine
/ʃaɪn/ = NOUN: درخشش, روشنی, براقی, فروغ, تابش, پرتلالوء, سو, پرتو, برق;
VERB: درخشیدن, روشن شدن, براق کردن, تابیدن, منور کردن, نورافشاندن;
USER: درخشش, درخشیدن, روشن شدن, روشنی, تابیدن
GT
GD
C
H
L
M
O
shineth
= USER: آن روز,
GT
GD
C
H
L
M
O
shining
/ʃaɪn/ = ADJECTIVE: درخشان, براق, تابان, تابناک, تابش دار, بارقه دار, خوشحال;
NOUN: اشراق;
USER: درخشان, براق, می درخشید, می درخشد, تابان
GT
GD
C
H
L
M
O
shiny
/ˈʃaɪ.ni/ = ADJECTIVE: براق, درخشان, زرق و برق دار, پرنور, صیقلی, افتابی;
USER: براق, درخشان, زرق و برق دار, پرنور, صیقلی
GT
GD
C
H
L
M
O
ships
/ʃɪp/ = NOUN: کشتی, سفینه, کشتی هوایی, هواپیما, ناو, جهاز, مرکوب;
USER: کشتی, کشتی های, کشتی ها, کشتی هایی, از کشتی
GT
GD
C
H
L
M
O
shone
/ʃɒn/ = VERB: درخشیدن, تابیدن, روشن شدن, براق کردن, منور کردن, نورافشاندن;
USER: میدرخشید, درخشید, تاباند, درخشش, درخشیده
GT
GD
C
H
L
M
O
shoots
= NOUN: درد, فرزند, انشعاب, رویش انشعابی, رویش شاخه, حرکت تند و چابک, رگه معدن;
USER: شاخه, شاخه های, شاخساره, ساقه, شاخه ها
GT
GD
C
H
L
M
O
should
/ʃʊd/ = VERB: باید, بایست;
USER: باید, باید به, باید در, که باید, باید از
GT
GD
C
H
L
M
O
shout
/ʃaʊt/ = NOUN: فریاد, فغان, جیغ, داد;
VERB: فریاد زدن, داد زدن, فریاد کردن, جیغ زدن, مصوت کردن, خروش برآوردن, خروشیدن;
USER: فریاد, فریاد زدن, مصوت کردن, فریاد کردن, خروش برآوردن
GT
GD
C
H
L
M
O
shouted
/ʃaʊt/ = VERB: فریاد زدن, داد زدن, فریاد کردن, جیغ زدن, مصوت کردن, خروش برآوردن, خروشیدن;
USER: فریاد زد:, فریاد زد, فریاد, فریاد زدند, فریاد می زدند
GT
GD
C
H
L
M
O
show
/ʃəʊ/ = NOUN: نمایش, نشان, نشان دادن, اثبات, جلوه, ارائه, مظهر;
VERB: نشان دادن, نمایاندن, نمودن, ابراز کردن, فهماندن;
USER: نشان, نشان می دهد, نمایش, نشان دادن, اثبات
GT
GD
C
H
L
M
O
showed
/ʃəʊ/ = VERB: نشان دادن, نمایاندن, نمودن, ابراز کردن, فهماندن;
USER: نشان داد, نشان, نشان دادند, نشان داد که, را نشان داد
GT
GD
C
H
L
M
O
shown
/ʃəʊn/ = ADJECTIVE: نشان داده شده;
USER: نشان داده شده, نشان داده, نشان داده شده است, نشان داده است, نشان داده می
GT
GD
C
H
L
M
O
side
/saɪd/ = NOUN: سمت, طرف, ضلع, سو, پهلو, جانب, کناره, جنب;
VERB: طرفداری کردن, طرفداری کردن از, در یکسو قرار دادن;
USER: سمت, طرف, ضلع, سو, جانب
GT
GD
C
H
L
M
O
sighing
/saɪ/ = VERB: اه کشیدن, افسوس خوردن, اه حسرت کشیدن
GT
GD
C
H
L
M
O
sight
/saɪt/ = NOUN: دید, بینایی, چشم, نظر, منظره, دیدگاه, بینش, جلوه, منظر, تماشا, هدف;
VERB: دیدن;
USER: نظر, دید, چشم, بینایی, منظره
GT
GD
C
H
L
M
O
sign
/saɪn/ = NOUN: نشانه, علامت, امضاء, تابلو, نشان, رمز, اثر, صورت, ایت, اعلان, نشان گذاشتن, ژست, علم;
VERB: امضاء کردن, اشاره کردن, پاراف کردن;
USER: امضاء, ثبت نام, نشانه, را امضا, ثبت نام در
GT
GD
C
H
L
M
O
signs
/sīn/ = NOUN: نشانه, علامت, امضاء, تابلو, نشان, رمز, اثر, صورت, ایت, اعلان, نشان گذاشتن, ژست, علم;
USER: نشانه, علائم, نشانه های, نشانه هایی, نشانه ها
GT
GD
C
H
L
M
O
silent
/ˈsaɪ.lənt/ = ADJECTIVE: خاموش, ساکت, صامت, بی صدا, خموش, خمش, ارام, بی حرف;
USER: خاموش, ساکت, صامت, بی صدا, خموش
GT
GD
C
H
L
M
O
silently
/ˈsaɪ.lənt/ = USER: در سکوت, سکوت, سکوت و
GT
GD
C
H
L
M
O
silver
/ˈsɪl.vər/ = NOUN: نقره, سیم, پول نقره;
VERB: نقره پوش کردن, نقره فام شدن;
USER: نقره, نقره ای, نقره را, نقره به, نقره در
GT
GD
C
H
L
M
O
sin
/sɪn/ = NOUN: گناه, بزه, معصیت, خطا, عیب, حرج, عصیان, فسق;
VERB: گناه ورزیدن, معصیت کردن, خطا کردن;
USER: گناه, گناه است, گناه به, گناه در
GT
GD
C
H
L
M
O
since
/sɪns/ = CONJUNCTION: چون, چون که, نظر باینکه;
PREPOSITION: چون;
ADVERB: پس از, از وقتی که, از این رو, از انجاییکه;
USER: پس از, از سال, از زمان, چون, از آنجا که
GT
GD
C
H
L
M
O
sing
/sɪŋ/ = VERB: خواندن, سرودن, اواز خواندن, سرود خواندن, سراییدن;
NOUN: سرود, اواز, تصنیف;
USER: خواندن, آواز خواندن, آواز بخواند, سرود, آواز خواندن به
GT
GD
C
H
L
M
O
singers
/ˈsɪŋ.ər/ = NOUN: خواننده, نغمه سرا, اواز خوان, سرود سرا, سراینده, خنیاگر;
USER: خوانندگان, خواننده, از خوانندگان, خواننده های, خوانندگانی
GT
GD
C
H
L
M
O
singin
= USER: آواز, ها آواز, آواز می
GT
GD
C
H
L
M
O
singing
/sɪŋ/ = NOUN: خوانندگی, سرود, سرایش, خنیا, غنا;
ADJECTIVE: سراینده;
USER: خوانندگی, آواز, آواز خواندن, آواز می خوانند, آواز می خواند
GT
GD
C
H
L
M
O
sings
/sɪŋ/ = NOUN: سرود, اواز, تصنیف;
USER: آواز می خواند, خواند, می خواند, آواز می خوانند
GT
GD
C
H
L
M
O
sinners
/ˈsinər/ = NOUN: گناهکار, عاصی, بزهکار;
USER: گناهکاران, گناهکار, گناهکاران است, گناهکاران را
GT
GD
C
H
L
M
O
sins
/sɪn/ = NOUN: گناه, معصیت, خطا, عیب, حرج, بزه, عصیان, فسق;
USER: گناهان, گناهانشان, گناهانتان, گناهان را, به گناهان
GT
GD
C
H
L
M
O
sire
/saɪər/ = NOUN: پدر, اعلیحضرتا;
VERB: پدری کردن;
USER: پدر, پدری, گاو نر, اعلیحضرتا, EBV پدران
GT
GD
C
H
L
M
O
sister
/ˈsɪs.tər/ = NOUN: خواهر, دختر, همشیره, پرستار, دختر تارک دنیا;
VERB: خواهری کردن;
USER: خواهر, خواهرش, خواهر را, خواهر و
GT
GD
C
H
L
M
O
six
/sɪks/ = sixth, six, six, six;
USER: شش, از شش, مدت شش, شش نفر
GT
GD
C
H
L
M
O
sixth
/sɪksθ/ = sixth, six, sixth, یک ششم;
USER: ششم, ششمین, ششم را, ششم به
GT
GD
C
H
L
M
O
skies
/skaɪ/ = NOUN: آسمان, فلک, سپهر, اب و هوا;
USER: آسمان امروز،, سیاه آسمان امروز, آسمان ابری امروز
GT
GD
C
H
L
M
O
sky
/skaɪ/ = NOUN: آسمان, فلک, سپهر, اب و هوا;
VERB: زیاد بالا بردن, توپ هوایی زدن, در مقام منیعی قرار دادن;
USER: آسمان, آسمان را, آسمان به, آسمان در
GT
GD
C
H
L
M
O
sleep
/sliːp/ = NOUN: خواب, خواب رفتگی;
VERB: خوابیدن, خواب رفتن, خفتن, غنودن;
USER: خواب, بخوابم, خوابیدن, به خواب, خواب رفتن
GT
GD
C
H
L
M
O
sleeping
/sliːp/ = NOUN: خواب;
ADJECTIVE: خوابیده, غنوده;
USER: خواب, خوابیدن, در خواب, خوابیده, خواب آور
GT
GD
C
H
L
M
O
sleigh
/sleɪ/ = NOUN: سورتمه, درشکه سورتمه;
VERB: سورتمه راندن;
USER: سورتمه, درشکه سورتمه, سورتمه ای, سورتمه راندن, سورتمهای
GT
GD
C
H
L
M
O
sleighing
GT
GD
C
H
L
M
O
slow
/sləʊ/ = ADJECTIVE: کند, تدریجی, اهسته, سست, کودن, تنبل;
VERB: اهسته کردن یا شدن;
USER: کند, آهسته, سرعت, کاهش سرعت, کم کردن سرعت
GT
GD
C
H
L
M
O
slowly
/ˈsləʊ.li/ = ADVERB: یواش, بارامی, سست, باهستگی;
USER: به آرامی, آرامی, به آهستگی, آرامی در, آرامی به
GT
GD
C
H
L
M
O
slumber
/ˈslʌm.bər/ = VERB: چرت زدن, غنودن;
NOUN: چرت, خواب سبک, چرتی;
USER: چرت زدن, چرت, خواب سبک, غنودن, چرتی
GT
GD
C
H
L
M
O
smiles
/smaɪl/ = NOUN: لبخند, تبسم;
USER: لبخند, لبخند می زند, لبخندها, لبخند را, خنده از لبات
GT
GD
C
H
L
M
O
snow
/snəʊ/ = NOUN: برف;
VERB: برف باریدن, برف امدن;
USER: برف, برف و, برف را, برف در
GT
GD
C
H
L
M
O
so
/səʊ/ = ADVERB: پس, چنان, چنین, بنابر این, چندان, اینقدر, انقدر, همینطور, بقدری, همچنان, این طور, چندین, همچو, همینقدر, بهمان اندازه, از انرو, باین زیادی;
USER: پس, چنان, چنین, چندان, اینقدر
GT
GD
C
H
L
M
O
sod
/sɒd/ = NOUN: چمن, میگسار, کلوخ چمنی, با چمن;
VERB: پوشاندن, چمن ایجاد کردن;
USER: چمن, چمن ایجاد کردن, پوشاندن, میگسار, کلوخ چمنی
GT
GD
C
H
L
M
O
soft
/sɒft/ = ADJECTIVE: نرم, ملایم, لطیف, لطیف, نازک, ترد, شیرین, گوارا, مهربان, لین, نیم بند, متورق;
NOUN: ساده لوح;
USER: نرم, نرم و, نرم افزار, ملایم, و نرم
GT
GD
C
H
L
M
O
solemn
/ˈsɒl.əm/ = ADJECTIVE: جدی, موقر, رسمی, گرفته, باتشریفات;
USER: جدی, موقر, رسمی, گرفته, باتشریفات
GT
GD
C
H
L
M
O
some
/səm/ = PRONOUN: برخی, بعضی, برخی از, بعض, چندتا;
ADVERB: تعدادی, چندین, چندین, قدری, اندکی, تقریبا, چندی;
USER: برخی از, برخی, بعضی, بعضی از, تعدادی
GT
GD
C
H
L
M
O
somebody
/ˈsʌm.bə.di/ = PRONOUN: کسی, شخصی, یک شخص, یک کسی;
USER: کسی, یک نفر, شخصی, کسی به, کسی است
GT
GD
C
H
L
M
O
someone
/ˈsʌm.wʌn/ = PRONOUN: کسی, شخصی, یک کسی, ادمی;
USER: کسی, شخصی, کسی را, به کسی, کسی به
GT
GD
C
H
L
M
O
son
/sʌn/ = NOUN: پسر, فرزند, ولد;
USER: پسر, فرزند, پسرش, پسر به
GT
GD
C
H
L
M
O
song
/sɒŋ/ = NOUN: ترانه, سرود, شعر, نغمه, تصنیف, اواز, خنیا, غنا, سرود روحانی;
USER: ترانه, آهنگ, سرود, شعر, نغمه
GT
GD
C
H
L
M
O
songs
/sɒŋ/ = NOUN: ترانه, سرود, شعر, نغمه, تصنیف, اواز, خنیا, غنا, سرود روحانی;
USER: آهنگ, ترانه, آهنگ های, آهنگ ها, ترانه های
GT
GD
C
H
L
M
O
sons
/sʌn/ = NOUN: پسر, فرزند, ولد;
USER: پسران, پسر, فرزندان, پسرانش, پسر به
GT
GD
C
H
L
M
O
soon
/suːn/ = ADVERB: زود, بزودی, طولی نکشید, عنقریب, قریبا;
USER: بزودی, زودی, به زودی, زود, به زودی به
GT
GD
C
H
L
M
O
soot
/sʊt/ = NOUN: دوده, دوده بخاری, رنگ سیاه دوده;
VERB: دوده زدن;
USER: دوده, دوده فراوان ناشی, دوده زدن, دوده بخاری, رنگ سیاه دوده
GT
GD
C
H
L
M
O
sorrowing
/ˈsɒr.əʊ/ = VERB: تاسف خوردن, غصه خوردن, غصه دار کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
sorrows
/ˈsɒr.əʊ/ = NOUN: غم, غم و اندوه, غصه, حزن, تاثر, مصیبت, سوگ, غمگینی, نژندی, فرم;
USER: غم, اندوه, غمها, غم های, غم ها
GT
GD
C
H
L
M
O
souls
/səʊl/ = NOUN: ضمیر;
USER: روح, ارواح, نفوس, به نفس, روح های
GT
GD
C
H
L
M
O
sounding
/sound/ = VERB: صدا کردن, به نظر رسیدن, صدا دادن, بنظر رسیدن, بگوش خوردن, نواختن, زدن, ژرفاسنجی کردن, گمانه زدن, بصدا در اوردن, سر و گوش آب دادن;
USER: صدایی, صدا, صدای, صدایی از, موجد صدا
GT
GD
C
H
L
M
O
sounds
/saʊnd/ = NOUN: صدا, صوت, درست, اوا, بانگ;
USER: برای تلفن های موبایل, صداها, تلفن های موبایل, صداهای, صداها را
GT
GD
C
H
L
M
O
spears
/spɪər/ = NOUN: نیزه, سنان, نیزه ای, پیکان, نیزه دار, خشت, سخمه;
USER: نیزه, اسپیرز, نیزه های, نیزه ها, اسپیرز در
GT
GD
C
H
L
M
O
spirit
/ˈspɪr.ɪt/ = NOUN: روح, روحیه, روان, جان, جرات, رمق, معنی, مشروبات الکلی;
ADJECTIVE: روان;
VERB: روح دادن, بسر خلق اوردن;
USER: روح, روحیه, روح و روان, روان, جان
GT
GD
C
H
L
M
O
spirits
/ˈspɪr.ɪt/ = NOUN: روح, روحیه, روان, جان, جرات, رمق, معنی, مشروبات الکلی;
USER: ارواح, روح, روحیه, و روحیه, ارواح می
GT
GD
C
H
L
M
O
splendor
/ˈsplendər/ = NOUN: شکوه و جلال, فره, زرق و برق, فر;
USER: شکوه و جلال, شکوه, فره, زرق و برق,
GT
GD
C
H
L
M
O
stable
/ˈsteɪ.bl̩/ = ADJECTIVE: پایدار, ثابت, باثبات, استوار, محکم, پایا, مداوم, پا بر جا;
NOUN: اصطبل, طویله;
VERB: ثابت کردن, استوار شدن, در طویله بستن, جا دادن;
USER: پایدار, ثابت, باثبات, استوار, اصطبل
GT
GD
C
H
L
M
O
stall
/stɔːl/ = NOUN: غرفه, اخور, جایگاه ویژه, لژ, بساط, بهانه, عذر, دکه چوبی کوچک, صندلی, جای ایستادن اسب در طویله;
VERB: ماندن, قصور ورزیدن, دور سرگرداندن, طفره زدن, به اخور بستن, از حرکت بازداشتن;
USER: غرفه, اخور, بساط, جایگاه ویژه, دور سرگرداندن
GT
GD
C
H
L
M
O
stand
/stænd/ = NOUN: پایه, موضع, ایستگاه, توقف, بساط, شهرت, ایست, دکه;
VERB: ایستادن, بودن, ماندن, قرار گرفتن;
USER: ایستادن, ایستاده, ایستاده اند, ایستاده است, موضع
GT
GD
C
H
L
M
O
star
/stɑːr/ = NOUN: ستاره, اختر, کوکب, نشان ستاره, خط سفید پیشانی اسب, نجم;
VERB: درخشیدن, باستاره زینت کردن, ستاره نمایش وسینماشدن;
USER: ستاره, های ستاره, ستاره ی, ستاره های, ستاره در
GT
GD
C
H
L
M
O
stars
/stɑːr/ = NOUN: ستاره, اختر, کوکب, نشان ستاره, خط سفید پیشانی اسب, نجم;
USER: ستاره, ستارگان, ستاره ها, ستاره های, از ستاره
GT
GD
C
H
L
M
O
start
/stɑːt/ = NOUN: شروع, ابتدا, اغاز, مبداء, مقدمه;
VERB: شروع کردن, بنیاد نهادن, اغازیدن, عزیمت کردن, دایر کردن, از جا پریدن, رم کردن;
USER: شروع, شروع به, شروع می, را شروع, ابتدا
GT
GD
C
H
L
M
O
stay
/steɪ/ = VERB: ماندن, باقی ماندن, توقف کردن, نگاه داشتن, باز داشتن;
NOUN: توقف, توقفگاه, ایست, مانع, عصاء, نقطه اتکاء, تکیه, حائل;
USER: ماندن, اقامت, باقی بماند, ماندن بگیرید, ماندن در
GT
GD
C
H
L
M
O
stealing
/stiːl/ = NOUN: دزدی, سرقت;
USER: سرقت, دزدی, دزدیدن, به سرقت, را سرقت
GT
GD
C
H
L
M
O
steeple
/ˈstiː.pl̩/ = NOUN: برج کلیسا, برج, مناره کلیسا, ساختمان بلند;
USER: برج کلیسا, برج کلیسای, برج, مناره کلیسا, بلندای کلیساها
GT
GD
C
H
L
M
O
step
/step/ = NOUN: گام, مرحله, قدم, پله, پلکان, رفتار, صدای پا, رکاب, رتبه, درجه;
VERB: قدم زدن, قدم برداشتن;
USER: گام, قدم, مرحله, گام به, پله
GT
GD
C
H
L
M
O
steps
/step/ = NOUN: گام, مرحله, قدم, پله, پلکان, رفتار, صدای پا, رکاب, رتبه, درجه;
USER: مراحل, گام, مرحله, گام های, مراحل را
GT
GD
C
H
L
M
O
still
/stɪl/ = ADVERB: هنوز, باز هم, همیشه, هنوز هم معذلک;
ADJECTIVE: ساکن, راکد, خاموش, بی حرکت, ساکت, ارام;
NOUN: سکوت, دستگاه تقطیر, خاموشی;
VERB: ارام کردن, ساکت کردن, عرق گرفتناز;
USER: هنوز, هنوز هم, باز هم, هنوز هم به, هنوز هم در
GT
GD
C
H
L
M
O
stillness
/stɪl/ = USER: سکون, آرامش, سکوت, سکون و آرامش, سکون و
GT
GD
C
H
L
M
O
stone
/stəʊn/ = NOUN: سنگ, هسته, سنگ میوه;
VERB: سنگسار کردن, هسته دراوردن از, تحجیر کردن;
USER: سنگ, سنگی, از سنگ, های سنگی, سنگ را
GT
GD
C
H
L
M
O
stood
/stʊd/ = VERB: ایستادن, بودن, ماندن, قرار گرفتن, تحمل کردن, ایست کردن, توقف کردن, راست شدن, واقع بودن, واداشتن;
USER: ایستاده بود, ایستاده, ایستاد, ایستاده بودند, ایستاده است
GT
GD
C
H
L
M
O
stop
/stɒp/ = NOUN: توقف, ایست, ایستگاه, ترک, نقطه, تعلیق, تکیه;
VERB: متوقف ساختن, ایستادن, توقف کردن, مانع شدن, خوابیدن;
USER: توقف, متوقف, متوقف کردن, را متوقف, متوقف ساختن
GT
GD
C
H
L
M
O
stopping
/stäp/ = VERB: متوقف ساختن, ایستادن, ایستادگی کردن, توقف کردن, مانع شدن, خوابیدن, موقوف کردن, مسدود ساختن, ایستاندن, از کار افتادن, نگاه داشتن, سد کردن, تعطیل کردن, بند اوردن, خواباندن, پر کردن;
USER: توقف, متوقف, متوقف کردن, قطع, متوقف ساختن
GT
GD
C
H
L
M
O
store
/stɔːr/ = NOUN: فروشگاه, ذخیره, مغازه, انبار, مخزن, دکان, اندوخته, مقدار زیاد;
VERB: ذخیره کردن, انبار کردن, اندوختن;
USER: ذخیره, ذخیره سازی, را ذخیره, ذخیره می, ذخیره کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
storm
/stɔːm/ = NOUN: طوفان, توفان, کولاک, باد شدید, طوفان مستقیم, تغییر ناگهانی هوا;
VERB: متلاطم شدن, متلاطم شدن, موجدار بودن, موج زدن, توفانی شدن, یورش اوردن, با حمله گرفتن;
USER: طوفان, توفان, طوفان است, طوفان در, طوفان و
GT
GD
C
H
L
M
O
stream
/striːm/ = NOUN: جریان, رود, نهر, جوی, مسیل, جماعت;
VERB: جاری شدن, ساطع کردن, بطور کامل افراشتن;
USER: جریان, در جریان, رود, های جریان, نهر
GT
GD
C
H
L
M
O
street
/striːt/ = NOUN: خیابان, کوچه, جاده;
ADJECTIVE: خیابانی;
USER: خیابان, خیابانی, خیابان ها, های خیابانی, کوچه
GT
GD
C
H
L
M
O
streets
/striːt/ = NOUN: خیابان, کوچه, جاده;
USER: خیابان, خیابان ها, خیابان های, خیابانها, خیابانهای
GT
GD
C
H
L
M
O
strike
/straɪk/ = NOUN: اعتصاب, ضربه, برخورد, اصابت, ضرب, ضربت;
VERB: ضربه زدن, زدن, خوردن, خطور کردن, اعتصاب کردن, ضرب زدن, ضربت زدن, خوردن به, بخاطر خطور کردن, سکه ضرب کردن;
USER: اعتصاب, ضربه, برخورد, ضربه زدن, اصابت
GT
GD
C
H
L
M
O
stronger
/strɒŋ/ = USER: قوی تر, قوی, قوی تر شدن, قوی تر است, را قوی تر
GT
GD
C
H
L
M
O
stuck
/stʌk/ = VERB: چسبیدن, چسباندن, بهم پیوستن, فرو بردن, بستن, گیر کردن, گیر افتادن, سوراخ کردن, نصب کردن, الصاق کردن, تحمل کردن, تردید کردن, چسبناک کردن;
USER: گیر کرده است, گیر, گیر کرده, چسبیده, گیر افتاده
GT
GD
C
H
L
M
O
sturdy
/ˈstɜː.di/ = ADJECTIVE: محکم, تنومند, ستبر, درشت, قوی هیکل, خوش بنیه, شکیبا;
USER: محکم, محکم است, کارآمد
GT
GD
C
H
L
M
O
such
/sʌtʃ/ = ADVERB: چنین, چنان, این طور;
ADJECTIVE: این قبیل, یک چنین;
PRONOUN: این جور;
USER: چنین, مانند, از جمله, چنان, این قبیل
GT
GD
C
H
L
M
O
summer
/ˈsʌm.ər/ = NOUN: تابستان, ییلاق, فصل تبستان, ماشین جمع زنی;
ADJECTIVE: تابستانی;
VERB: چراندن, تابستان را بسر بردن;
USER: تابستان, تابستانی, فصل تابستان, در تابستان, تابستان امسال
GT
GD
C
H
L
M
O
summit
/ˈsʌm.ɪt/ = NOUN: قله, اوج, نوک, منتها درجه, ذروه, اعلی درجه, منتهی;
USER: قله, اجلاس, اجلاس سران, نشست سران, اوج
GT
GD
C
H
L
M
O
sun
/sʌn/ = NOUN: خورشید, افتاب, خرشید, خاور;
VERB: تابیدن, در معرض افتاب قرار دادن;
USER: خورشید, آفتاب, نور خورشید, نور آفتاب, خورشید در
GT
GD
C
H
L
M
O
sure
/ʃɔːr/ = ADJECTIVE: مطمئن, یقین, قطعی, مسلم, خاطر جمع, متقاعد, پشت گرم, از روی یقین, محقق, استوار, راسخ یقینا;
USER: مطمئن, شوید که, حتما, حاصل کنید که, مطمئن شوید که
GT
GD
C
H
L
M
O
swaddling
/ˈswädl/ = USER: قنداق, قنداق کردن اگاه, قنداقی,
GT
GD
C
H
L
M
O
swans
/swɒn/ = ADJECTIVE: مغرور;
USER: قوها, قوهای, عدد قوی
GT
GD
C
H
L
M
O
sweet
/swiːt/ = ADJECTIVE: شیرین, خوش, مطبوع, نوشین;
NOUN: نقل;
USER: شیرین, های شیرین, شیرین و, شیرین به, ی شیرین
GT
GD
C
H
L
M
O
swiftly
/swɪft/ = ADVERB: سریعا;
USER: سریعا, سرعت, به سرعت, سریع, به سرعت به
GT
GD
C
H
L
M
O
swimming
/swɪm/ = ADJECTIVE: گیج;
USER: شنا, شنا کردن, شنا می, شنا کردن در, شنا در
GT
GD
C
H
L
M
O
syne
/sʌɪn/ = ADVERB: تا کنون, تاحال, قبل;
USER: تا کنون, تاحال, کنون,
GT
GD
C
H
L
M
O
t
/tiː/ = NOUN: بیستمین حرف الفبای انگلیسی, هر چیزی شبیه حرف ت;
USER: تی, T, T برای, تن در, آزمون t
GT
GD
C
H
L
M
O
tails
/teɪl/ = NOUN: خط;
USER: خط, دم, دنباله, دم های, دورریز
GT
GD
C
H
L
M
O
take
/teɪk/ = VERB: گرفتن, برداشتن, بردن, ستاندن, پنداشتن, لمس کردن;
USER: گرفتن, را, طول بکشد, را در, برداشتن
GT
GD
C
H
L
M
O
talk
/tɔːk/ = NOUN: صحبت, حرف, گفتگو, مکالمه, سخن, مذاکره;
VERB: حرف زدن, سخن گفتن, مکالمه کردن;
USER: صحبت, حرف, گفتگو, سخن, سخن گفتن
GT
GD
C
H
L
M
O
tears
/teər/ = NOUN: اشک, چاک, پارگی, گریه, سرشک;
USER: اشک, اشک های, اشک ها, اشک و, که اشک
GT
GD
C
H
L
M
O
tell
/tel/ = VERB: گفتن, نقل کردن, تعریف کردن, بیان کردن, فاش کردن, تشخیص دادن;
USER: گفتن, بگویید, بگویم, بگوید, بگویید که
GT
GD
C
H
L
M
O
telling
/ˈtel.ɪŋ/ = VERB: گفتن, نقل کردن, تعریف کردن, بیان کردن, فاش کردن, تشخیص دادن;
USER: گفتن, می گوید, گفتن به, گفتن در, به گفتن
GT
GD
C
H
L
M
O
ten
/ten/ = ten, عشر;
USER: ده, از ده, ده نفر, ده ها, به ده
GT
GD
C
H
L
M
O
tender
/ˈten.dər/ = NOUN: مناقصه, پول رایج, پیشنهاد;
ADJECTIVE: حساس, لطیف, ترد, مهربان, نازک, ترد و نازک;
VERB: حساس بودن, پیشنهاد دادن, ترد کردن;
USER: مناقصه, حساس, لطیف, ترد, نازک
GT
GD
C
H
L
M
O
tenth
/tenθ/ = ADJECTIVE: دهم, دهمین;
NOUN: ده یک, عشریه, عشر;
USER: دهم, دهمین, دهمین دوره, دهم را
GT
GD
C
H
L
M
O
that
/ðæt/ = CONJUNCTION: که;
PRONOUN: ان, اشاره بدور, ان یکی;
USER: که, است که, که در, که به, را که
GT
GD
C
H
L
M
O
the
GT
GD
C
H
L
M
O
thee
/ðiː/ = PRONOUN: تورا, ترا, بتو;
USER: ترا, تو, تو را, به تو, از تو
GT
GD
C
H
L
M
O
their
/ðeər/ = PRONOUN: شان, خودشان, خودمانی, مال ایشان, مال انها;
USER: شان, خود, خود را, های خود را, خود را به
GT
GD
C
H
L
M
O
them
/ðem/ = PRONOUN: ایشان را, بایشان, بانها;
USER: آنها, آنها را, به آنها, از آنها, آنان را
GT
GD
C
H
L
M
O
then
/ðen/ = ADVERB: سپس, پس, پس, بعد, بعد از, انگاه, در ان هنگام, در انوقت, انوقتی;
USER: سپس, پس, پس از آن, بعد, بعد از
GT
GD
C
H
L
M
O
there
/ðeər/ = ADVERB: آنجا, به آنجا, در انجا, بدانجا, در این جا, در این موضوع, ان مکان, بدانسو, انسو, انطرف;
USER: آنجا, وجود دارد, وجود, وجود داشته باشد
GT
GD
C
H
L
M
O
therefore
/ˈðeə.fɔːr/ = ADVERB: بنابر این, از این رو, برای ان, بدلیل آن;
CONJUNCTION: یعنی;
USER: از این رو, بنابراین, در نتیجه, به همین دلیل
GT
GD
C
H
L
M
O
they
/ðeɪ/ = PRONOUN: آنها, انها, خودشان, ایشان, انان, خودشانرا;
USER: آنها, که, آنها را, آنها در, می کنند
GT
GD
C
H
L
M
O
thing
/θɪŋ/ = NOUN: چیز, کار, شیء, لباس, اسباب, شیی ء, دارایی, جامه, متاع;
USER: چیز, چیزی, چیزی که, کار, چیزی که در
GT
GD
C
H
L
M
O
third
/θɜːd/ = third, third, third, third, thirty, third, یک سوم;
VERB: به سه بخش تقسیم کردن;
USER: سوم, سومین, ثالث, سومی, ثلث
GT
GD
C
H
L
M
O
this
/ðɪs/ = PRONOUN: این;
USER: این, در این, از این, به این, که این
GT
GD
C
H
L
M
O
thither
/ˈðɪð.ər/ = ADVERB: آنجا, به آنجا, بدانسو, به انطرف, انطرف تر;
ADJECTIVE: دورتر;
USER: آنجا, به آنجا, انطرف تر, بدانسو, به انطرف
GT
GD
C
H
L
M
O
thorn
/θɔːn/ = NOUN: خار, شوک, تیغ, سرتیز;
VERB: تیغ دار کردن;
USER: خار, تیغ, تیغ دار کردن, شوک, سرتیز
GT
GD
C
H
L
M
O
thorns
/θɔːn/ = NOUN: خار, شوک, تیغ, سرتیز;
USER: خار, خارها, خار گذاشته, خار های, خار گذاشته است
GT
GD
C
H
L
M
O
those
/ðəʊz/ = PRONOUN: ان, انان, انها;
USER: کسانی که, آن, آن دسته از, آنهایی که, کسانی که در
GT
GD
C
H
L
M
O
thou
/ðaʊ/ = PRONOUN: تو;
VERB: تو کردن;
NOUN: یک هزار دلار;
USER: تو, تو را, تو به, تو در, که تو
GT
GD
C
H
L
M
O
though
/ðəʊ/ = CONJUNCTION: گرچه, اگر چه, ولی, ولو, هر چند با اینکه;
ADVERB: باوجود اینکه, بهر حال, باوجود ان, بهرجهت;
USER: اگر چه, هر چند, گرچه, هر چند که, ولی
GT
GD
C
H
L
M
O
thought
/θɔːt/ = NOUN: اندیشه, فکر, تفکر, گمان, نظر, خیال, عقیده, استدلال, خاطر, پندار, خاطره, قصد, سگال, چیز فکری;
USER: فکر, گمان, اندیشه, تفکر, نظر
GT
GD
C
H
L
M
O
thoughts
/θɔːt/ = NOUN: افکار, خاطرات;
USER: افکار, اندیشه, اندیشه های, از افکار, که افکار
GT
GD
C
H
L
M
O
three
/θriː/ = NOUN: سه,
USER: سه, از سه, در سه, به سه, هر سه
GT
GD
C
H
L
M
O
through
/θruː/ = PREPOSITION: از طریق, از میان, بواسطه, از وسط, بخاطر, در ظرف;
ADVERB: از میان, سرتاسر, از توی, از اغاز تا انتها;
ADJECTIVE: تمام, مستقیم, تمام شده;
USER: از طریق, طریق, از, را از طریق, از میان
GT
GD
C
H
L
M
O
thy
/ðaɪ/ = PRONOUN: مال تو, ت;
USER: تو, تو را, توست, تو به
GT
GD
C
H
L
M
O
tickling
/ˈtik(ə)l/ = USER: تالار, Refbacks are فعال,
GT
GD
C
H
L
M
O
tidings
/ˈtaɪ.dɪŋz/ = USER: بشارت, مژده, خبر ده, بشارت ده
GT
GD
C
H
L
M
O
tight
/taɪt/ = ADJECTIVE: تنگ, محکم, سفت, کیپ, لول, مقید, کساد, خسیس, ضیق, مانع دخول هوا یا اب یا چیز دیگر;
USER: تنگ, محکم, تنگ است, های تنگ, سفت
GT
GD
C
H
L
M
O
till
/tɪl/ = PREPOSITION: تا, تاانکه;
CONJUNCTION: تا اینکه, تا وقتی که;
NOUN: دخل پول, کشو, دخل دکان, قلق, یخ رفت;
VERB: کشت کردن, زراعت کردن, زمین را کاشتن, خیش زدن, خیش کشیدن;
USER: تا, تا به, تا زمانی, را تا, تا وقتی که
GT
GD
C
H
L
M
O
time
/taɪm/ = NOUN: زمان, ساعت, وقت, مدت, موقع, هنگام, فرصت, گاه, روزگار, زمانه, عصر;
ADJECTIVE: زمانی;
USER: زمان, وقت, ساعت, زمانی, مدت
GT
GD
C
H
L
M
O
tis
/tɪz/ = USER: TIS, تیس, خدمات سراسری ترجمه TIS, TIS به
GT
GD
C
H
L
M
O
to
/tuː/ = PREPOSITION: به, برای, در, در برابر, نزد, سوی, پیش, بسوی, طرف, تا نسبت به, بطرف, بر حسب, روبطرف, to-particle, to;
USER: به, برای, تا, را به, در
GT
GD
C
H
L
M
O
today
/təˈdeɪ/ = NOUN: امروز;
USER: امروز, امروزه, امروز در
GT
GD
C
H
L
M
O
together
/təˈɡeð.ər/ = ADVERB: با هم, با همدیگر, یکجا, بایکدیگر, بطور دسته جمعی, بضمیمه;
USER: با هم, با یکدیگر, را با هم, در کنار هم, یکجا
GT
GD
C
H
L
M
O
toil
/tɔɪl/ = NOUN: رنج, محصول رنج, محنت, دام, مشقت, کار پر زحمت, کشمکش, تور یاتله;
VERB: زحمت کشیدن, رنج بردن;
USER: رنج, محصول رنج, کار پر زحمت, محنت, رنج بردن
GT
GD
C
H
L
M
O
tomb
/tuːm/ = NOUN: مقبره, قبر, مزار, گور, ارامگاه, خاک;
VERB: در گرو قرار دادن;
USER: مقبره, آرامگاه, قبر, مزار, گور
GT
GD
C
H
L
M
O
tonight
/təˈnaɪt/ = ADVERB: امشب;
USER: امشب, امشب به, امشب در
GT
GD
C
H
L
M
O
too
/tuː/ = ADVERB: نیز, هم, زیاد, همچنین, بحد افراط, بیش از حد لزوم, بعلاوه;
USER: هم, بیش از حد, نیز, زیاد, را بیش از حد
GT
GD
C
H
L
M
O
took
/tʊk/ = VERB: گرفتن, برداشتن, بردن, ستاندن, پنداشتن, لمس کردن;
USER: صورت گرفت, زمان, در زمان, جو در زمان, و جو در زمان
GT
GD
C
H
L
M
O
tops
/tɒp/ = NOUN: بالا, نوک, راس, قله, اوج, تاپ, رویه, سر, فرق, کروک, فرفره, رو, فرق سر, روپوش, درجه یک فوقانی, تپه;
USER: تاپس, نوت, بالای, در صدر, قله
GT
GD
C
H
L
M
O
touch
/tʌtʃ/ = VERB: لمس کردن, زدن, دست زدن به, رسیدن به, متاثر شدن, پرماسیدن, متاثر کردن;
NOUN: حس لامسه, لمس دست زنی, پرماس, احساس با دست;
USER: لمس, را لمس, لمس کنید, لمس کند, لمس و
GT
GD
C
H
L
M
O
town
/taʊn/ = NOUN: شهر, شهرک, شهر کوچک, قصبه, قصبه حومه شهر;
USER: شهر, شهرک, شهر را, شهر به, شهر در
GT
GD
C
H
L
M
O
toys
/tɔɪ/ = NOUN: اسباب بازی, عروسک, بازیچه, الت بازی;
USER: اسباب بازی, اسباب بازی های, اسباب بازی ها, انواع اسباب بازی های
GT
GD
C
H
L
M
O
traditional
/trəˈdɪʃ.ən.əl/ = ADJECTIVE: مرسوم, نقلی, عرفی;
USER: مرسوم, سنتی, های سنتی, سنتی است, سنتی را
GT
GD
C
H
L
M
O
traverse
/trəˈvɜːs/ = VERB: پیمودن, گذشتن از, طی کردن, عبور کردن, قطع کردن;
ADJECTIVE: متقاطع;
NOUN: اشکال, مانع حائل, درب تاشو, حجاب حاجز, مسیر, عبورجاده;
USER: گذشتن از, گذشتن, عبور, پیمودن, عبور می
GT
GD
C
H
L
M
O
tread
/tred/ = NOUN: گام برداری;
VERB: راه رفتن, لگد کردن, پا گذاشتن;
USER: راه رفتن, آج, گام برداری, لگد کردن, پا گذاشتن
GT
GD
C
H
L
M
O
treasure
/ˈtreʒ.ər/ = NOUN: گنج, گنجینه, ثروت, جواهر, دفینه;
VERB: گنجینه اندوختن, گرامی داشتن;
USER: گنج, گنجینه, ثروت, جواهر, دفینه
GT
GD
C
H
L
M
O
tree
/triː/ = NOUN: درخت, شجر, قالب کفش, چوبه دار, شجره النسب;
VERB: درخت کاشتن, بدرخت پناه بردن, بشکل درخت شدن, در تنگنا قرار دادن;
USER: درخت, درختی, درخت را, درخت در, از درخت
GT
GD
C
H
L
M
O
trees
/triː/ = NOUN: درخت, شجر, قالب کفش, چوبه دار, شجره النسب;
USER: درختان, درخت, درخت ها, از درختان, درختان را
GT
GD
C
H
L
M
O
treetops
GT
GD
C
H
L
M
O
triumph
/ˈtraɪ.əmf/ = NOUN: پیروزی, جشن پیروزی, فتح, فتح و ظفر;
VERB: غالب امدن, پیروز شدن;
USER: پیروزی, فتح, جشن پیروزی, پیروزی و موفقیت, پیروز شدن
GT
GD
C
H
L
M
O
triumphant
/traɪˈʌm.fənt/ = ADJECTIVE: پیروز, منصور, فیروز;
USER: پیروز, پیروزی, پیروزمندانه, پیروز می, منصور
GT
GD
C
H
L
M
O
trod
/trɒd/ = NOUN: گام زد
GT
GD
C
H
L
M
O
troll
/trəʊl/ = VERB: چرخاندن, چرخاندن, دایره وار حرکت کردن, چرخیدن, سراییدن, گشتن;
NOUN: چرخش, غول یا جن ساکن غار وکوه;
USER: دایره وار حرکت کردن, چرخش, سراییدن, چرخیدن, گشتن
GT
GD
C
H
L
M
O
troubled
/ˈtrʌb.l̩d/ = ADJECTIVE: طوفانی;
USER: طوفانی, مشکل, آشفته, مشکل دار, های مشکل دار
GT
GD
C
H
L
M
O
true
/truː/ = ADJECTIVE: درست, واقعی, حقیقی, صحیح, راستین, راست, ثابت, راستگو, فریور;
VERB: ثابت یاحقیقی کردن;
USER: درست, واقعی, حقیقی, صحیح, راستین
GT
GD
C
H
L
M
O
trust
/trʌst/ = NOUN: اعتماد, اطمینان, امانت, توکل, ایمان, اعتبار, اعتقاد, مسئولیت, ودیعه, امید, اتحادیه شرکتها, ائتلاف, قرض;
VERB: اعتماد داشتن;
USER: اعتماد, اعتماد به, اعتماد کنند, اعتماد کرد, اعتماد کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
truth
/truːθ/ = NOUN: حقیقت, صدق, راستی, راست, درستی, صداقت, حقانیت;
USER: حقیقت, صدق, راستی, راست, درستی
GT
GD
C
H
L
M
O
turned
/tərn/ = ADJECTIVE: پیچ خورده;
USER: تبدیل, امروز باشه, اومدن, تبدیل شده, روشن
GT
GD
C
H
L
M
O
turning
/ˈtɜː.nɪŋ/ = NOUN: عطف, خیش زنی;
ADJECTIVE: منحرف;
USER: عطف, تبدیل, چرخش, عطفی, عطف به
GT
GD
C
H
L
M
O
turtle
/ˈtɜː.tl̩/ = NOUN: لاک پشت, هر نوع لاکپشت ابی, کبوتر قمری;
VERB: لاک پشت شکار کردن;
USER: لاک پشت, لاک پشت به, لاک پشت های, لاک پشت شکار کردن, هر نوع لاکپشت ابی
GT
GD
C
H
L
M
O
twelfth
/twelfθ/ = twelfth, یکی از دوازده قسمت;
USER: دوازدهم, دوازدهمین, دوازدهم به, دوازدهم در
GT
GD
C
H
L
M
O
twice
/twaɪs/ = ADVERB: دو برابر, دوبار, دو مرتبه, دو دفعه;
USER: دو برابر, دو بار, دوبار, دو بار در, دو بار به
GT
GD
C
H
L
M
O
two
/tuː/ =
USER: دو, از دو, به دو, در دو, دو نفر
GT
GD
C
H
L
M
O
unchanging
= USER: تغییر ناپذیر, تغییرناپذیر, ثابت, تغییر, بدون تغییر
GT
GD
C
H
L
M
O
underneath
/ˌʌn.dəˈniːθ/ = ADVERB: در زیر, پایین, از زیر;
ADJECTIVE: پایین, زیرین;
NOUN: پایین;
USER: در زیر, زیر, زیرین, در قسمت پایین, پایین
GT
GD
C
H
L
M
O
unfurled
/ˌənˈfərl/ = USER: افراشتند, به اهتزاز, به اهتزاز درآمد, اهتزاز درآمد,
GT
GD
C
H
L
M
O
until
/ənˈtɪl/ = PREPOSITION: تا, تا وقتی که;
CONJUNCTION: تا اینکه, وقتی که;
USER: تا, تا زمانی, تا زمانی که, تا زمان, تا اینکه
GT
GD
C
H
L
M
O
unto
/ˈʌn.tuː/ = PREPOSITION: سوی, بسوی, بطرف, در برابر, روبطرف, در, پیش, تا نسبت به;
USER: سوی, نزد, جزء, پیش, را نزد
GT
GD
C
H
L
M
O
up
/ʌp/ = ADVERB: بالا, جلو, در حال کار;
PREPOSITION: بالای, روی, بر فراز, در بلندی;
VERB: بالا رفتن, برخاستن, ترقی کردن, بالا بردن یا ترقی دادن;
USER: بالا, تا, کردن, به بالا, تا به
GT
GD
C
H
L
M
O
upon
/əˈpɒn/ = PREPOSITION: بر, روی, بر روی, بمحض, بر فراز, بمجرد;
USER: بر, پس از, بر اساس, روی, بر روی
GT
GD
C
H
L
M
O
us
/ʌs/ = PRONOUN: ما, به ما, بما, مارا, خودمان, نسبت بما;
USER: ما, با ما, ما را, به ما, ما در
GT
GD
C
H
L
M
O
used
/juːst/ = VERB: استفاده کردن, بکار بردن, استعمال کردن, مصرف کردن, بهره برداری کردن از, بکار انداختن;
USER: مورد استفاده قرار, استفاده می شود, مورد استفاده, مورد استفاده قرار گیرد, با استفاده از
GT
GD
C
H
L
M
O
vale
/veɪl/ = NOUN: دره, جهان خاکی, زمین, مجرای کوچک, بدرود, دنیا;
USER: خدا نگهدار, دره, جهان خاکی, مجرای کوچک, بدرود
GT
GD
C
H
L
M
O
ve
/-v/ = USER: ام, ایم, درک, کرده اید, اید
GT
GD
C
H
L
M
O
veiled
/veɪld/ = VERB: پوشاندن, حجاب زدن, مستوریا پنهان کردن;
USER: حجاب, محجبه, پنهان مانده, پرده
GT
GD
C
H
L
M
O
verily
/ˈver.ɪ.li/ = ADVERB: واقعا, حقیقتا, هر اینه, امین, براستی;
USER: واقعا, حقیقتا, امین, هر اینه, براستی
GT
GD
C
H
L
M
O
very
/ˈver.i/ = ADVERB: بسیار, خیلی, چندان, زیاد, بسی;
ADJECTIVE: همان, واقعی, حتمی;
USER: بسیار, خیلی, های بسیار, کاملا, است بسیار
GT
GD
C
H
L
M
O
view
/vjuː/ = NOUN: نظر, نما, دید, منظره, عقیده, نظریه, چشم انداز, قضاوت;
VERB: دیدن, از نظر گذراندن;
USER: نظر, دیدن, مشاهده, مشاهده و, مشاهده کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
vigil
/ˈvɪdʒ.ɪl/ = NOUN: شب زنده داری, بیخوابی, احیا, دعای شب;
USER: شب زنده داری, مراسم احیا, بیخوابی, مراسم احیاء, احیا
GT
GD
C
H
L
M
O
virgin
/ˈvɜː.dʒɪn/ = NOUN: باکره, خوشه فلک;
ADJECTIVE: دست نخورده, پاکدامن, عفیف, استفاده نشده;
USER: باکره, ویرجین, بکر, دست نخورده, باکره است
GT
GD
C
H
L
M
O
visions
/ˈvɪʒ.ən/ = NOUN: دید, بینایی, تصور, خیال, بصیرت, رویا, الهام, منظره, وحی;
USER: چشم انداز, سند چشم انداز, دیدگاه های, به سند چشم انداز, سند چشم انداز را
GT
GD
C
H
L
M
O
wait
/weɪt/ = VERB: صبر کردن, انتظار کشیدن, منتظر شدن, پیشخدمتی کردن, چشم براه بودن;
USER: صبر کردن, صبر کنید, صبر, منتظر, منتظر بمانید
GT
GD
C
H
L
M
O
waits
/weɪt/ = USER: منتظر, انتظار, منتظر می ماند, منتظر میماند, انتظار می کشد
GT
GD
C
H
L
M
O
walk
/wɔːk/ = VERB: راه رفتن, گام زدن, گردش کردن, پیادهرفتن, تفرج کردن, سیر کردن;
NOUN: سیر, پیاده رو, تفریح, خیابان, راهروی, راهرو, گردش پیاده, گردشگاه;
USER: راه رفتن, پیاده روی, به راه رفتن, راه رفتن در, راه رفتن به
GT
GD
C
H
L
M
O
wall
/wɔːl/ = NOUN: دیوار, جدار, حصار, سد;
VERB: محصور کردن, دیوار کشیدن, حصار دار کردن;
USER: دیوار, دیواره, جدار, دیوار و
GT
GD
C
H
L
M
O
warm
/wɔːm/ = ADJECTIVE: گرم, صمیمی, با حرارت, غیور;
VERB: گرم کردن, گرم شدن;
USER: گرم, گرم و, و گرم, گرم شدن
GT
GD
C
H
L
M
O
was
/wɒz/ = VERB: بود;
USER: بود, شد, بوده است, شده بود
GT
GD
C
H
L
M
O
watch
/wɒtʃ/ = NOUN: ساعت, دیدبان, مراقبت, پاسداری, کشیک, ساعت جیبی و مچی, پاس, مدت کشیک;
VERB: مراقبت کردن, مواظب بودن, بر کسی نظارت کردن, پاسداری کردن, نگهبانی دادن, نگهبان بودن, پاییدن;
USER: ساعت, تماشای, تماشا, تماشا کنید, را تماشا
GT
GD
C
H
L
M
O
watched
/wɒtʃ/ = VERB: مراقبت کردن, مواظب بودن, بر کسی نظارت کردن, پاسداری کردن, نگهبانی دادن, نگهبان بودن, پاییدن;
USER: تماشا, را تماشا, تماشا کردند, تماشا می کردند, را تماشا می کردند
GT
GD
C
H
L
M
O
watchmen
/ˈwɒtʃmən/ = USER: مراقبان, نگهبانان, از مراقبان کانون, مراقبان کانون,
GT
GD
C
H
L
M
O
way
/weɪ/ = NOUN: راه, روش, مسیر, طریق, طور, نحو, طرز, طریقه, سبک, سمت, جاده, سان, عنوان, رسم, سیاق, خط, مسلک;
USER: راه, روش, طریق, مسیر, نحو
GT
GD
C
H
L
M
O
we
/wiː/ = PRONOUN: ما, خودمان, ضمیر اول شخص جمع;
USER: ما, که ما, کنیم, می کنیم, ما از
GT
GD
C
H
L
M
O
weak
/wiːk/ = ADJECTIVE: ضعیف, سست, ناتوان, کم دوام, لاغر, کم زور, بی حال, عاجز, کم بنیه, کمرو, چیز ابکی;
USER: ضعیف, ضعف, ضعیف است, سست, های ضعیف
GT
GD
C
H
L
M
O
wealth
/welθ/ = NOUN: ثروت, مال, زیادی, دارایی, سرمایه, وفور, توانگری, غنا, سامان, سرکیفی, تمول, خواست;
USER: ثروت, مال, زیادی, دارایی, سرمایه
GT
GD
C
H
L
M
O
weary
/ˈwɪə.ri/ = ADJECTIVE: خسته, بیزار, کسل, خسته کننده, مانده, فرومانده;
VERB: خسته کردن, بیزار کردن, خستهکردنیاشدن, خسته شدن;
USER: خسته, بیزار, خسته کردن, خسته کننده, بیزار کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
weather
/ˈweð.ər/ = NOUN: هوا, اب و هوا, تغییر فصل;
VERB: تحمل یا برگزار کردن, باد دادن, در معرض هوا گذاشتن;
USER: هوا, آب و هوا, آب و هوای, آب و هوایی, وضعیت آب و هوا
GT
GD
C
H
L
M
O
well
/wel/ = ADJECTIVE: خوب, بسیار خوب, خوش, سالم, راحت, تندرست;
ADVERB: خوب, بخوبی, خوش;
NOUN: چاه, خیر, چشمه;
USER: خوب, چاه, بخوبی, را به خوبی, به خوبی به
GT
GD
C
H
L
M
O
went
/went/ = VERB: رفت;
USER: رفت, رفت و, رفتم, رفتند, کرد
GT
GD
C
H
L
M
O
were
/wɜːr/ = USER: بودند, بود, شد, بوده است
GT
GD
C
H
L
M
O
west
/west/ = NOUN: غرب, مغرب, مغرب زمین
GT
GD
C
H
L
M
O
westward
/ˈwest.wəd/ = ADVERB: بسوی باختر, بطرف مغرب, در جهت مغرب;
USER: بسوی باختر, سمت غرب, به سمت غرب, به سوی غرب, بطرف مغرب
GT
GD
C
H
L
M
O
what
/wɒt/ = PRONOUN: چه, کدام, چقدر, هر چه, انچه, چه نوع, چه اندازه, چه مقدار, حرف ربط;
ADVERB: چگونه;
USER: چه, آنچه که, چیزی است که, کدام, چگونه
GT
GD
C
H
L
M
O
when
/wen/ = CONJUNCTION: وقتی که, کی, چه وقت, چون, موقعی که, در موقع;
USER: وقتی که, زمانی که, هنگامی که, در هنگام, چون
GT
GD
C
H
L
M
O
where
/weər/ = ADVERB: کجا, از کجا, جایی که, در کجا, در جایی که, هر کجا, اینجا, در کدام محل, در کدام قسمت, چه جا, در چه موقعیتی, از چه منبعی;
USER: جایی که, کجا, از کجا, در جایی که, در کجا
GT
GD
C
H
L
M
O
wherever
/weəˈrev.ər/ = CONJUNCTION: هر کجا که, هر جا که;
ADVERB: جایی که, آنجا که;
USER: هر جا که, هر جا, هر کجا که, در هر کجا, در هر کجا که
GT
GD
C
H
L
M
O
which
/wɪtʃ/ = PRONOUN: که, کدام, که این, این;
ADJECTIVE: چه;
USER: که, است که, که به, که در, کدام
GT
GD
C
H
L
M
O
while
/waɪl/ = CONJUNCTION: در حین, هنگامیکه, در صورتیکه, مادامی که, حال انکه;
ADVERB: تاموقعی که;
VERB: گذراندن;
USER: در حین, حالی که, در حالی که, در حالی, در حالی که در
GT
GD
C
H
L
M
O
white
/waɪt/ = ADJECTIVE: سفید, خنگ;
NOUN: سفیدی;
USER: سفید, رنگ سفید, های سفید, سفیدی, سفید و
GT
GD
C
H
L
M
O
who
/huː/ = PRONOUN: که, چه کسی, کی, چه اشخاصی, چه شخصی;
USER: که, است که, که به, که در, چه کسی
GT
GD
C
H
L
M
O
whole
/həʊl/ = ADJECTIVE: مجموع, تمام, کامل, همه, سراسر, سالم, درست, تمام و کمال, دست نخورده, بی خرده;
USER: تمام, کامل, همه, مجموع, سراسر
GT
GD
C
H
L
M
O
whom
/huːm/ = PRONOUN: چه کسی, که, چه کسی را, به چه کسی, کسیکه, ان کسی که;
USER: چه کسی, آنها, که, کسی که, آنها به
GT
GD
C
H
L
M
O
whose
/huːz/ = PRONOUN: مال کسی, مال چهکسی, مال کی, مال که;
USER: که, است که, که در, را که, بود که
GT
GD
C
H
L
M
O
why
/waɪ/ = ADVERB: چرا, برای چه, بچه جهت;
USER: چرا, همین دلیل, که چرا, به همین دلیل, همین دلیل است
GT
GD
C
H
L
M
O
wild
/waɪld/ = ADJECTIVE: وحشی, جنگلی, طوفانی, رام نشده, سبع, شیفته و دیوانه, خود رو, غیر اهلی;
USER: وحشی, های وحشی, وحشی و, وحشی در, وحشی را
GT
GD
C
H
L
M
O
will
/wɪl/ = NOUN: اراده, خواست, وصیت, وصیتنامه, میل, مشیت, نیت, قصد, خواهش, ارزو;
VERB: خواستن, اراده کردن, وصیت کردن, میل کردن, خواستاربودن, فعل کمکی'خواهم';
USER: اراده, خواهد, خواهد شد, خواهد کرد, خواهد بود
GT
GD
C
H
L
M
O
wind
/wɪnd/ = NOUN: ווילן, צאַוואָע
GT
GD
C
H
L
M
O
wine
/waɪn/ = NOUN: ווינט
GT
GD
C
H
L
M
O
wing
/wɪŋ/ = NOUN: بال, جناح, شاخه, پره, بال مانند, شعبه, گروه هوایی, زائده حبابی, زائده پره دار, دسته حزبی, قسمتی از یک بخش یا ناحیه;
VERB: بالدار کردن, پردارکردن, پیمودن;
USER: بال, جناح, شاخه, بخش, بال به
GT
GD
C
H
L
M
O
wings
/wɪŋ/ = NOUN: بال, جناح, شاخه, پره, بال مانند, شعبه, گروه هوایی, زائده حبابی, زائده پره دار, دسته حزبی, قسمتی از یک بخش یا ناحیه;
USER: بال, بالهای, بالها, بال های, بال ها
GT
GD
C
H
L
M
O
winter
/ˈwɪn.tər/ = NOUN: زمستان, فصل زمستان, شتاء;
ADJECTIVE: زمستانی;
VERB: قشلاق کردن, زمستانرا بر گذار کردن;
USER: زمستان, زمستانی, فصل زمستان, در زمستان, در فصل زمستان
GT
GD
C
H
L
M
O
wise
/waɪz/ = ADJECTIVE: عاقل, دانا, خردمند, معقول, فکور, فرزانه, با خرد, پر مایه, عارف;
NOUN: کلمه پسوندیست بمعنی 'راه و روش و طریقه و جنبه' و 'عاقل';
USER: عاقل, دانا, خردمند, فکور, پر مایه
GT
GD
C
H
L
M
O
wish
/wɪʃ/ = NOUN: خواست, دلخواه, خواهش, ارزو, حاجت, مراد, طلب, کام, فرمایش, مرام;
VERB: خواستاربودن, خواستن, میل داشتن, ارزو داشتن, ارزو کردن;
USER: دلخواه, آرزو, مایل, آرزو می, آرزو می کنم
GT
GD
C
H
L
M
O
with
/wɪð/ = PREPOSITION: با, بوسیله, در جهت, پیش, برخلاف, بطرف, در ازاء, بعوض;
USER: با, را با, همراه با, و با, که با
GT
GD
C
H
L
M
O
within
/wɪˈðɪn/ = ADVERB: در داخل, در حصار, باندازه, در توی;
PREPOSITION: در ظرف, در مدت, در حدود, توی;
USER: در داخل, درون, در درون, در ظرف, در مدت
GT
GD
C
H
L
M
O
womb
/wuːm/ = NOUN: رحم, بطن, زهدان, شکم, بچه دان;
USER: رحم, زهدان, بطن, شکم, بچه دان
GT
GD
C
H
L
M
O
won
/wʌn/ = NOUN: وان;
USER: وون, برنده, موفق به کسب, به دست آورد, برنده شد
GT
GD
C
H
L
M
O
wonder
/ˈwʌn.dər/ = NOUN: تعجب, حیرت, شگفت, عجب, غریبه, اعجوبه;
VERB: تعجب کردن, حیرت زده کردن, متعجب شدن, در شگفت شدن, شگفت داشتن;
USER: تعجب, تعجب می, جای تعجب, تعجب می کنم, شگفت
GT
GD
C
H
L
M
O
wondering
/ˈwʌn.dər/ = VERB: تعجب کردن, حیرت زده کردن, متعجب شدن, در شگفت شدن, شگفت داشتن;
USER: تعجب, بدانم, بدونم که, تعجب که, بدانم که
GT
GD
C
H
L
M
O
wonders
/ˈwʌn.dər/ = NOUN: تعجب, حیرت, شگفت, عجب, غریبه, اعجوبه;
USER: عجایب, شگفتی, شگفتی های, از شگفتی, از شگفتی های
GT
GD
C
H
L
M
O
wondrous
/ˈwʌn.drəs/ = ADJECTIVE: شگرف, حیرت اور, حیرت زا, عجیب وشگفت انگیز;
USER: شگرف, شگفت انگیز, حیرت اور, عجیب وشگفت انگیز, حیرت زا
GT
GD
C
H
L
M
O
wood
/wʊd/ = NOUN: چوب, چوبی, هیزم, جنگل, درختستان, بیشه;
ADJECTIVE: چوبی;
VERB: الوار انباشتن, درخت کاری کردن;
USER: چوب, چوبی, های چوبی, از چوب, چوب و
GT
GD
C
H
L
M
O
word
/wɜːd/ = NOUN: کلمه, واژه, لغت, حرف, سخن, لفظ, گفتار, قول, خبر, فرمان, پیغام, عهد, فرمایش, خطابت;
VERB: لغات را بکار بردن, با لغات بیان کردن;
USER: کلمه, واژه, لغت, حرف, سخن
GT
GD
C
H
L
M
O
words
/wɜːd/ = NOUN: کلمه, واژه, لغت, حرف, سخن, لفظ, گفتار, قول, خبر, فرمان, پیغام, عهد, فرمایش, خطابت;
USER: کلمات, عبارت, واژه ها, واژه های, کلمات را
GT
GD
C
H
L
M
O
world
/wɜːld/ = NOUN: جهان, دنیا, عالم, گیتی;
USER: جهان, دنیا, جهان را, جهان به, در جهان
GT
GD
C
H
L
M
O
worship
/ˈwɜː.ʃɪp/ = NOUN: پرستش, عبادت, ستایش, ستایشگری, سجود;
VERB: پرستیدن, عبادت کردن, پرستش کردن, ستودن, ستایش کردن;
USER: پرستش, عبادت, ستایش, پرستیدن, عبادت کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
would
/wʊd/ = NOUN: تمایل;
VERB: ایکاش;
USER: خواهد بود, را, خواهد, که, می خواهم
GT
GD
C
H
L
M
O
wrapped
/ræpt/ = ADJECTIVE: پیچیده;
USER: پیچیده, پیچیده شده, پیچیده می, پیچیده است, پیچیده و
GT
GD
C
H
L
M
O
write
/raɪt/ = VERB: نوشتن, تالیف کردن, انشاء کردن, تحریر کردن;
USER: نوشتن, ارسال, تماس, بنویسید, نامه
GT
GD
C
H
L
M
O
ye
/jiː/ = USER: شما, آنچه, خواهید, جزء, شما به
GT
GD
C
H
L
M
O
yeah
/jeə/ = USER: آره, بله, آری
GT
GD
C
H
L
M
O
year
/jɪər/ = NOUN: سال, سنه;
USER: سال, ساله, در سال, سال به, در سال جاری
GT
GD
C
H
L
M
O
yearning
/ˈjɜː.nɪŋ/ = ADJECTIVE: مایل;
USER: مایل, حسرت, آرزوی, اشتیاق, در حسرت
GT
GD
C
H
L
M
O
years
/jɪər/ = NOUN: سال, سنه;
USER: سال, سال های, سال ها, سال است, سال به
GT
GD
C
H
L
M
O
yet
/jet/ = ADVERB: هنوز, در عین حال, با اینحال, تا کنون, باز هم, تاحال, تا ان زمان, تا انوقت;
CONJUNCTION: ولی;
USER: هنوز, در عین حال, رتبهدهی نشده است, رتبهدهی نشده, هنوز به
GT
GD
C
H
L
M
O
yon
/yän/ = ADVERB: ان;
ADJECTIVE: شخص آن طرفی, ان یکی دیگر;
USER: ان, شخص آن طرفی, ان یکی دیگر, ان یکی,
GT
GD
C
H
L
M
O
yonder
/ˈjɒn.dər/ = ADVERB: ان, آنجا, انسو, انطرف, دور;
ADJECTIVE: واقع در انجا;
USER: ان, انسو, آنجا, انطرف, واقع در انجا
GT
GD
C
H
L
M
O
you
/juː/ = PRONOUN: شما, تو, ترا, تورا, شمارا, شماها;
USER: شما, تو, که شما, شما به, شما در
GT
GD
C
H
L
M
O
your
/jɔːr/ = PRONOUN: مال شما, مربوط به شما, ت, متعلق بهشما, خودمانی;
USER: خود را, خود, خود را به, های خود را, خود را در
GT
GD
C
H
L
M
O
yourselves
/jərˈself/ = PRONOUN: خودتان;
USER: خودتان, خود, خود را, خودتان را, به خودتان
GT
GD
C
H
L
M
O
yule
/juːl/ = NOUN: جشن میلاد عیسی مسیح
GT
GD
C
H
L
M
O
yuletide
/ˈjuːltʌɪd/ = USER: ایام عید تولد عیسی,
1025 words